گروه سياسي| مهدي هاشمي با حضور در دادگاه ويژه روحانيت اعلام «گذشت» كرد. مرجعي كه قرار بود روز گذشته دومين جلسه رسيدگي به شكايت هاشمي از حميد رسايي نماينده سابق مجلس را برگزار كند با گذشت شاكي، پرونده را مختومه اعلام كرد تا هر دو طرف دعوا، دلايل مختلفي را براي اين اتفاق اعلام كنند. وكيل مهدي هاشمي گرچه موكل خود را اهل خصومت نميداند اما بيفايده بودن ادامه رسيدگي را هم از دلايل اصلي گذشت هاشمي عنوان ميكند. اما طرف ديگر پرونده، با متني كه در صفحه شخصي خود منتشر ميكند، به نوعي اين گذشت را نتيجه مستنداتي ميداند كه پيش از آغاز جلسه دادرسي به مهدي هاشمي يعني شاكي خود نشان داده است. حميد رسايي ساعاتي پس از اعلام گذشت هاشمي، مينويسد: «پوشههاي اسنادي كه دستم بود را به مهدي هاشمي و وكيلش نشان دادم و گفتم هرچه در 9 دي نوشته شده مستند بوده و شما هم بر همين اساس بعدا محاكمه و در حبس شدي. آقايان هم بنده را حواله به تقوا و ترس از خدا دادند. ياد اين بيت عبيد زاكاني افتادم «مژدگاني كه گربه تائب شد.» دادگاه آغاز شد و قاضي قصد داشت توصيه به تقوا و سازش كند كه مهدي هاشمي گفت: «نيازي نيست. من همين كه توانستم به بهانه اين دادگاه، سه روز مرخصي بگيرم، برايم كافي است. از شكايتم صرفنظر كردم و برگه رضايتش را امضا كرد.» اين اظهارات رسايي با واكنش ابوالمعالي روبهرو شد كه در پي ميآيد:
حميد رسايي در صفحه تلگرام خود مطالبي را در خصوص جلسه دادرسي منتشر كرد و در آن از اسنادي گفت كه به مهدي هاشمي پيش از آغاز جلسه نشان داده است. شما هم در آن جلسه حضور داشتيد؟
من در جلسه دادگاه حاضر نبودم. نميتوانستم هم كه حاضر باشم. چون وكيل روحاني نيستم.
اين رويه همچنان در دادگاه ويژه روحانيت وجود دارد؟
طبق مصوبه مجمع تشخيص مصلحت نظام در تاريخ ١١/٧/١٣٧٠، در خصوص «انتخاب وكيل توسط اصحاب دعوي» «اصحاب دعوي حق انتخاب وكيل دارند و تمام دادگاههايي كه به موجب قانون تشكيل ميشوند مكلف به پذيرش وكيل هستند.» اجبار به انتخاب وكيل روحاني براي دفاع براي يك شخص به اصطلاح مكلا (غيرروحاني)، آن همزماني كه يك شخص روحاني عليه او مرتكب ظلم و جوري شده است، خارج از انصاف است و صرفنظر از مجرمانه بودنش، ظلم آشكار است. در واقع، اگر مجرم يا متهم يك روحاني باشد، شما مكلف هستيد از بين يك ليست 37 يا 38 نفره وكلاي روحاني (اگر در تعداد اشتباه نكنم)، براي اقامه دعوا عليه يك روحاني، وكيلي انتخاب کنید. مانند اينكه شما مجبور باشيد براي شكايت عليه يك پزشك، وكيل پزشك بگيريد كه خوب، نتيجه تقريبا قابل پيشبيني خواهد بود.
اما در قانون تنها براي متهم شرط انتخاب وكيل از ليست وكلاي روحاني گذاشته شده نه براي شاكي كه موكل شما آقاي مهدي هاشمي باشد...
اتفاقا نكته جالب توجه همين است. اكنون قانون موجود كافي است و نيازي به وضع قانون جديد نداريم. چرا كه در تبصره 1 قانون فوقالذكر، تصريح شده است كه «تبصره ١ – اصحاب دعوي در دادگاه ويژه روحانيت نيز حق انتخاب وكيل دارند، دادگاه تعدادي از روحانيون صالح را به عنوان وكيل مشخصميكند، تا از ميان آنان به انتخاب «متهم»، وكيل انتخاب گردد». ماده را هر كس يك بار هم بخواند مطلب را ميفهمد. آنقدر پيچيده نيست كه نياز به تفسير حقوقي داشته باشد. در اين تبصره گفته شده است كه تنها متهم بايد وكيل خود را از ميان روحانيون انتخاب کند و در عين حال، هر دو طرف حق دارند وكيل انتخاب کنند. اما متاسفانه دادگاه ويژه روحانيت اجازه نميدهد شاكي، وكيلي كه ميخواهد را انتخاب کند. نكته جالب توجه اين است كه در تبصره 2 ماده واحده انتخاب وكيل توسط اصحاب دعوا اين موضوع لحاظ شده است كه هرگاه به تشخيص ديوان عالي كشور محكمهاي حق وكيل گرفتن را از متهم سلب نمايد، حكم صادره فاقد اعتبار قانوني بوده و براي بار اول موجب مجازات انتظامي درجه 3 و براي مرتبه دوم موجب انفصال از شغل قضايي است.» پس موكل، مانند سايرين حق انتخاب وكيل به معناي قانوني را نداشته است.
با اين شرايط چرا مهدي هاشمي وكيلي از بين روحانيون انتخاب نكرد و تنها در دادگاه حاضر شد؟
چون بازه زماني مناسبي بين زمان دعوت موكل به طرح شكايت تا جلسه دادگاه نبوده است. لذا او فرصت انتخاب وكيل روحاني و نوشتن لايحه هم نداشته است.
به هرحال اكنون كه موكل شما رضايت خود را اعلام كردهاند، آقاي رسايي به نوعي آن را به همان اسنادي مربوط دانستند كه در دومين جلسه از دادگاه به مهدي هاشمي نشان دادهاند...
آقاي رسايي عزيز كه بنده قبلا با ايشان ملاقات كوتاهي داشتم، مطلبشان را غيرمنصفانه نوشتهاند. جوري مطلب خودشان را نوشتهاند كه انگار آقاي هاشمي انبوه مستندات ايشان را ديده و جا زده است. بنده شاهد هستم كه آقاي هاشمي خود انبوهي از مستندات به همراه داشت كه مطالبي نقل قول از شخص آقاي رسايي و مطالبي هم مربوط به نشريه ايشان بود. تقريبا عمده اين مطالب به توصيه من قرار بود به شكايت اضافه شود. منتها آقاي هاشمي را دست كم من بهتر از آقاي رسايي ميشناسم. اهل يقهگيري و درگيري نيست. در دادگاه خودش او ميتوانست اسم خيليها را بياورد. نام بردن از آن افراد، دفاع را بسيار ساده ميكرد و منافع قابل ملاحظهاي در پي داشت. اما او فرزند آيتالله هاشميرفسنجاني است و توصيههايي از ايشان را همواره نصبالعين خود قرار داده است. من دقيقا نفهميدم كه منظور از اين عبارت كه گربه تائب شد، و آقاي رسايي آن را در متن منتشره خود استفاده فرمودند، خودشان بودهاند يا آقاي هاشمي. اما اگر منظورشان آقاي هاشمي بوده است دستكم در نظر من الفاظ درست و مطابق ادبي را به كار نبردهاند.
اسنادي كه آقاي رسايي از آن نام بردهاند زماني در نشريه ايشان منتشر شد كه هنوز مهدي هاشمي عنوان متهم را داشت نه مجرم...
از نظر من وكيل اولا اين مطالب زماني در نشريه 9 دي منتشر شد كه كسي اجازه انتشار آن را نداشت و دوما مطالب كذبي منتشر شد كه با عنوان نشر اكاذيب و افترا صالح به شكايت بوديم. ما مدتها پيش مستندات خود را از پيش آماده كرده بوديم اما در دادگاه روحانيت با مشكل برخورديم چون از زمان دعوت تا تشكيل نخستين جلسه دادگاه زمان زيادي طول كشيد. به همين خاطر احساس كرديم كه اين دعوا ادامه پيدا نكند. البته اين را هم بگويم كه خصومت شخصي با آقاي رسايي نداشتيم و نداريم.
اگر مهدي هاشمي ميخواست از دعواي خود بگذرد چرا از اول آن را مطرح كرد؟
تنها به اين دليل كه نميخواستيم اين اكاذيب منتشر شود. وگرنه همه ميدانند كه آقاي هاشمي اهل دعوا نيست. ما فقط به دنبال اين بوديم كه رسايي اين كار را متوقف كند و كذب بودن آن نيز ثابت شود. الان هم فكر ميكنم رسيدگي به اين موضوع با توجه به گذر زمان لوث شده است. اين اكاذيب بايد در همان سال 91 بررسي ميشد.
چه شد كه موكل شما تصميم به گذشت گرفت؟
در زندان انداختن آقاي رسايي هيچ لذتي ندارد. اين منش هاشمي پدر است. مهدي هم مانند پدر اهل كينهتوزي نيست و آقاي رسايي متوجه اين موضوع نيست. آقاي رسايي دايما ميفرمايند كه من مستندات دارم كه مهدي تخلف كرده است. انتظار دارند كه مثلا بنده الان به عنوان وكيل مدافع چه كنم يا خود آقاي هاشمي چه كند؟ بياييم چند هزار صفحه لايحه را منتشر كنيم؟ اگر قرار بود اين كار را بكنيم تا حالا انجام داده بوديم. ما هنوز در داخل قوه قضاييه قطع اميد از تحقق عدالت نكردهايم و هنوز حرفمان را در مجراي قانوني دنبال ميكنيم و مخاطبمان آقاي رسايي عزيز نيست. بنده اعتقاد دارم كه روزگار كشف حقيقت دور نيست.