تبديل «ايرانپرستي فانتزي» به «ايرانشناسي فلسفي»
داوود فيرحي
استاد علوم سياسي دانشگاه تهران
بحث من بيشتر از جنس خاطره و البته خاطره علمي است كه عنوان آن را «خاطره يك حضور» گذاشته و در آن به حضور محدود استاد طباطبايي در دانشكده حقوق و علوم سياسي پرداختهام. در سالهاي 69 تا اواخر سال 73 در دانشكده حضور داشتند. در آن زمان كه ما نيز دانشجوي ليسانس دانشگاه تهران بوديم، آوازه طباطبايي به تدريج در دانشكده، حوزه و حتي مراكز علمي پيچيده بود، به ويژه كتاب مهم تاليفي «درآمدي فلسفي بر تاريخ انديشه سياسي در ايران» منتشر شد كه نشان از تولد يك انديشه بزرگ داشت و معلوم بود كه اين انديشه دنبالهدار است، به تدريج به تكامل ادامه داده و به نتايجي خواهد رسيد. يكي از انگيزههاي من براي ادامه در اين رشته نيز حضور استاد در دانشكده بود. حضور طباطبايي در دانشكده علوم سياسي دانشگاه تهران، نعمت بزرگي بود چراكه فضاي حاكم بر دانشگاه در آن زمان، تحت تاثير ديدگاههاي تاريخي قرار داشت و در گفتمان جامعهشناسي نيز بيشتر دو گرايش حاكم بود؛ يكي گرايشهاي ماركسيستي (چپ به معناي عام) كه برآمده از آراي دكتر حسين بشيريه بود و ديگري گرايشهاي غيرماركسيستي برآمده از ديدگاههاي دكتر احمد نقيبزاده؛ اما در اين ميان بخش انديشه سياسي يتيم مانده بود كه انصافا با آمدن آقاي دكتر طباطبايي اين حوزه رنگ و لعاب تازهاي يافت و از گرايشي منزوي به يكي از گرايشهاي پرطرفدار در ميان دانشجويان تبديل شد. نكته مثبت در آثار طباطبايي اين است كه او بهخوبي توانسته پرسشهايي را در باب سنت و مدرنيته و اسلام و تجدد حول مسائل روز مطرح كند. همچنين او توانست ايرانپرستي فانتزي را به ايرانشناسي فلسفي تغيير دهد.
طباطبايي با طرح مباحث مختلف در شرايط فكري آن روز جامعه ايران توانست هيجان مطالعه در تاريخ تفكر را نهتنها در ميان دانشگاهيان كه در ميان حوزويان ترويج دهد. اين هيجان مطالعاتي دو سويه متفاوت داشت؛ نخست طرفداران اين تفسيرها كه تلاش داشتند آراي استاد را در قالب پاياننامه و مقاله توسعه دهند و مخالفان كه آنها نيز در باب مخالفت، موجي از توليد فكري به راه انداخته بودند. اين نعمت بزرگي است كه فردي با اتكا به انديشه بتواند جريان موافق و مخالف را برانگيزاند. البته انديشههاي بزرگ با مشكلاتي مواجه ميشوند؛ بهطوري كه گروهي صرفا بر بخشي از تفكر يك متفكر و گروه ديگر، بر بخش ديگري از آن متمركز ميشوند كه خود آسيبي بسيار بزرگ است و اين اتفاق در مورد انديشههاي سيدجواد طباطبايي در حال رخ دادن است بهطوري كه برخي تنها بر قسمت «ايرانگرايي» وي تمركز كردهاند در حالي كه انديشه يك متفكر را بايد به عنوان يك مجموعه نگريست. يكي از نكات جالب توجه در شخصيت و منش سيدجواد طباطبايي، زبان تند و تيز عاري از تعارفهاي معمول او است كه شايد همين خصيصه او در ايران پر تعارف و تكلف به نظر برخي خوش نيايد. در خوانش آثار طباطبايي بدفهميهايي نيز صورت گرفته و هر گروه و طيفي صرفا به ارايه و تحليل بخشي از آراي او پرداخته كه اين مانع از نگاه جامع ميشود.