برخي معاني
يك تشييع جنازه
شايد در سال 1392 فرصتي نشد كه اين گروه تندرو و بيمنطق به نتايج اعمالش پي ببرد، ولي سال گذشته اين فرصت پيش آمد كه در انتخابات خبرگان متوجه اثرات عملكرد خود بشود. ولي اكنون صداي اثرات آن عملكرد واضحتر و رساتر از آن است كه توهينكنندگان آن را نشوند حتي اگر دچار ثقل سامعه باشند. اين رفتار تند و توهينآميز اثرات منفيتري هم دارد؛ به اين معنا كه نقدهاي واقعي درباره يك موضوع را به حاشيه ميراند و از اين نظر تخريب و توهينكنندگان نه تنها به اهداف خود نرسيدند، چه بسا مسير معكوسي را طي كردند.
معناي بعدي اين تشييع جنازه معطوف به سرنوشت رهبران انقلاب ميشود. به طور معمول در انقلابها به دلايل گوناگون شكافهاي بزرگي ميان رهبران آن به وجود ميآيد. علت بروز اين شكافها بيش از آنكه مسائل خصلتي و اخلاقي و شخصيتي باشد، ريشه در واقعيت انقلاب دارد. چرا كه رهبران انقلاب در مبارزه با رژيمهاي استبدادي و بسته هركدام ذهنيتهاي خاص خود را دارند و چه بسا اين ذهنيتها به دقت نيز شكل نگرفته باشد و تنها وجه مشترك آنان مبارزه با رژيم مستبد است و نوعي وهم و گمان بر همه مسلط ميشود كه گويي پس از براندازي رژيم، درباره آينده چه در روش و چه محتواي آن اتفاق نظر دارند. ولي پس از پيروزي همه متوجه ميشوند كه چنين نيست و تفاوتها بيشتر از آن است كه به ذهن ميآمد و از اين مرحله اختلافات آغاز ميشود.
اين موضوع در مورد انقلاب ايران نيز صادق بود، ولي آن مجموعهاي از رهبران اصلي انقلاب كه در اطراف امام بودند، تاكنون كمابيش به شكلي اختلافات خود را مديريت كردهاند كه در فوت آنان بازتاب يافته و به نحوي از دنيا رفتهاند كه در انقلابهاي ديگر كمتر مسبوق به سابقه بوده است و مردم نيز نسبت به آنان واكنش در خور خود را داشتهاند.
در اين انقلاب برخي به دست مخالفان مسلح شهيد شدند، مثل مرحوم بهشتي و باهنر و ديگراني كه به صورت عادي فوت كردند مشمول اين ابراز احساسات شدند. چه خودِ مرحوم امام، چه احمد آقا، چه آقاي موسوي اردبيلي و اكنون آقاي هاشمي و پيش از اين دو مرحوم مهدويكني. حتي مرحوم آيتالله منتظري نيز با وجود اختلافات و اتفاقات ناخوشايند؛ هنگام فوت با عزت تمام و حمايت رسمي مشايعت شدند.
اينها هم ظرفيتهايي است كه نظام موجود دارد. ولي آيا امكان و توان استفاده از اين ظرفيتها را داريم؟ آينده نهچندان دور در اين باره نسبت به عملكرد ما قضاوت خواهد كرد.