محمدجواد حقشناس در گفتوگو با «اعتماد»:
سياستورزي در ايران دستخوش تغييراتي خواهد بود
گروه احزاب
دهه چهارم انقلاب به انتها نرسيده، جمهوري اسلامي يك شخصيت كليدي خود را از دست داد. اعترافي كه از بدو رحلت هاشميرفسنجاني از سياستمداران چپ و ميانهرو كه در دهه اخير بيشتر به اين شخصيت نزديك بودند تا سياستمداران راست شنيده شد. طرح اين پرسش امروز اهميتي ويژه دارد كه جايگاه آيتالله هاشمي در سپهر سياسي كشور و نقطه اثر او در سياستورزي نظام جمهوري اسلامي كه خود يكي از معماران آن بود، چه بوده است؟ محمدجواد حقشناس، عضو شوراي مركزي حزب اعتمادملي از جمله اصلاحطلباني است كه چتر اثرگذار هاشميرفسنجاني را نه محدود به جريان اصلاحات و ميانهرو بلكه بالاي سر نظام ميداند. از اثرگذاري اين چهره در روابط ايران با ديگر كشورها تا قدرت بازيسازي و به عنوان وزنه تعادلي مثبت در عرصه سياست براي هاشمي نقشي ويژه قايل است.
آيا اصلاحطلبان با رحلت آيتالله هاشمي و ممنوعالفعاليت بودن رييس دولت اصلاحات دچار گرفتاري سياسي خواهند شد؟
اگر آينده جريان اصلاحات را با توجه به شرايط و بستر عرصه سياست كشور مورد بررسي قرار دهيم، شايد نتوان پيشبيني دقيقي داشت. من بر اين باور هستم كه هاشمي به همان ميزاني كه بر اصلاحطلبان اثرگذاري داشت، به همان نسبت در بين نيروهاي سياسي معتدل و اصولگرا توانمندي اثرگذاري و بازيگري داشت. به همين دليل بود كه او به يك بازيگر ويژه و ممتاز در عرصه سياسي بدل شده بود. آقاي هاشمي با گروههاي مختلف اصلاحطلب ارتباط و نسبت داشت. ايشان پدر معنوي كارگزاران بود. همچنين با تشكلهاي كارگري اصلاحطلب مثل حزب اسلامي كار و خانه كارگر شايد نسبتي شديدتر نسبت به كارگزاران داشت. جريانهاي ديگر اصلاحطلبي چون سياستورزان جبهه مشاركت و مجاهدين انقلاب اسلامي كه بيشتر با رييس دولت اصلاحات مرتبط بودند، بعد از سال 88 عملا با هاشمي به يگانگي رسيدند. به خصوص در انتخابات 88 كه اجماع طرفداران اصلاحات را بر كانديداتوري آقاي مهندس موسوي ديديم. در طيف معتدل و ميانهرو حزب اعتدال و توسعه به عنوان پررنگترين تشكل اين طيف، اثرگذاري آقاي هاشمي را شاهد هستيم. حضور خانم فاطمه هاشمي در اين مجموعه نشان از نسبتي داشت كه اين مجموعه با آيتالله هاشمي برقرار كرده بود. اگر كارگزاران را جريان چپ تفكر آقاي هاشمي تعريف ميكرديم، اعتدال و توسعه نمايندگي بخش راست افكار ايشان را به عهده داشت. اين نسبت را در ديگر حوزهها نيز كم و بيش شاهد بوديم. در مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز نيروهايي را داشتيم كه به آقاي هاشمي نزديك بودند. در جامعه روحانيت نيز چهرههايي داشتيم كه بهشدت به آقاي هاشمي نزديك بودند. در ليست 16 نفره خبرگان تهران در سال 94 كه با محوريت آقاي هاشمي بسته شد، چهرهاي چون آيتالله موحديكرماني نيز جاي گرفت. اين مساله نگاه و گوشه چشم آقاي هاشمي به مجموعه روحانيت مبارز را نيز نشان ميدهد. لذا سياستورزي و اثرگذاري آقاي هاشمي آنچنان گسترده و موثر است كه نبودش خلأ بزرگي را ايجاد ميكند. سياستورزي 25 تا حتي 40 ساله گذشته كشور مهره مهمي به نام هاشمي دارد. پس از هاشمي عليالقاعده بايد به دنبال نمادها و سمبلهاي متفاوتي باشيم. سياستورزي بعد از هاشمي براي جريان اصلاحطلب، ميانهرو و حتي اصولگرا در بافت قدرت جمهوري اسلامي و حتي سياستورزي در عرصه بينالملل تحتالشعاع قرار ميگيرد. نبود هاشمي در عرصه سياستورزي داخلي و خارجي قطعا آثار و تبعاتي خواهد داشت.
نقش حمايتي هاشمي از اصلاحطلبان تا چه اندازه داراي اهميت بوده است؟
من فكر ميكنم نقشي كه هاشمي براي اصلاحطلبان داشت، حمايت نبود بلكه قدرتمندانه براي اصلاحطلبان و جلوگيري از حذف آنان يك بازي سياسي تمام عيار را طراحي كرد. بازيسازي هاشمي بستري را فراهم ميكرد تا اصلاحطلبان بتوانند در آن فضا بازيگري كنند. با رحلت آيتالله هاشمي بايد ببينيم كه چه كسي ميتواند اين فرصت را فراهم كند كه در كشور به يك فضاي تعاملي و تعادلي برسيم تا رقابتهاي سياسي ادامه پيدا كند، بدون اينكه تبديل به بحران شود. يكي از مشكلات جدي در جمهوري اسلامي اين است كه بستر و فضاي تبديل شدن رقابت به بحران وجود دارد. جامعه تحمل بحرانهاي ناشي از رقابتهاي سياسي را مثل گذشته ندارد. شايد در گذشته حواشي زياد در عرصه سياست در كشور تحمل ميشد. امروز مردم مايل هستند كه تغيير، اصلاح و بهبود با كمترين هزينه در كشور رخ دهد. همين مساله است كه نياز به عناصر سياسياي با هوشمندي، جامعيت، آيندهنگري و قدرت بازيسازي براي بازيگران اهميت ويژهاي پيدا ميكند. اين عناصر سياسي هستند كه ميتوانند از تبديل رقابت به بحران جلوگيري كنند. اگر در آينده به اين مساله توجه نشود، ممكن است شاهد اتفاقات ناخوشايندي ناشي از همين مساله باشيم. ممكن است رقابتهاي سياسي كه براي كشور لازم است در يك حركت تصاعدي تبديل به بحرانهاي ناخوشايند شوند و آثار زيانباري را براي جامعه و كشور به همراه داشته باشند. به همين دليل است كه سياستورزان آينده بايد به فكر پر كردن خلئي كه از رحلت آيتالله هاشمي به وجود آمده باشند.
فقدان آيتالله هاشمي خللي به سياستورزي اصلاحطلبان وارد ميكند؟
درپاسخ به سوالات پيشين چتري وسيعتر از اصلاحطلبان براي آيتالله هاشمي تعريف كردم. آثار زيانبار نبود ايشان فقط شامل حال اصلاحطلبان نخواهد بود. به تبع آن اين آثار زيانبار شامل حال اصولگرايان و جريان ميانهرو نيز خواهد بود. ممكن است شاهد صدمه جدي جريان ميانه و معتدل نيز باشيم. از همه مهمتر ممكن است صدمهاي به كليت نظام سياسي وارد شود. آثاري كه به دليل مستعد بودن تبديل رقابتها به بحران در كشور ممكن است شامل حال كشور شود، نيز قابل اغماض نيست. اين نظام سياسي است كه متاثر خواهد شد.
بازي سياسي اصلاحطلبان در نبود هاشمي تغييري خواهد داشت؟
اين مساله قابل انكار نيست كه اثراتي بر بازي سياسي اصلاحطلبان دارد. به هر حال جريان اصلاحطلب روي آقاي هاشمي به عنوان يك وزنه تعادلي مثبت حساب باز كرده بود. امروز جريان اصلاحطلب ديگر اين وزنه تعادلي مثبت را در اختيار ندارد.
آيا كسي وجود دارد كه بتواند نقشي كه آيتالله هاشمي در دهه اخير براي اصلاحطلبان بازي كرد، را ايفا كند؟
جريان اصلاحطلب بايد بتواند به فكر بازيسازي باشد. بازياي كه هم از توانمنديهاي خود در قالب آن بتواند بهرهبرداري كند و آن را ارتقا بخشد و هم در اين فضا خيلي چشم به امكانات موجود بدوزد و تلاش كند فضا را مديريت كند.
اشبهالناسي به آيتالله هاشمي در فضاي سياسي كشور وجود دارد؟
به نظر من آقاي هاشميرفسنجاني در فضاي سياسي كشور به خاطر ويژگيهايش يگانه است. در جمهوري اسلامي فردي شبيه به هاشمي وجود ندارد كه بتواند نقش ايشان را ايفا كند. عليالقاعده شايد به همين زوديها شاهد ظهور و بروز فردي چون او نباشيم.