عبدالله رمضان زاده:
چهرههايي داريم كه به بازسازي ارتباط اصلاحات و حاكميت كمك كنند
گروه احزاب| نوزدهم ديماه سال 95 با رحلت آيتالله هاشمي جريان اصلاحات مهمترين حامي خود را در حلقه قدرت از دست داد. كسي كه عبدالله رمضان زاده، فعال سياسي اصلاحطلب از او به عنوان وزنه تعادلي در سياست ايران نام ميبرد. شخصيتي كه در گذار از دوران عسرت اصلاحات در دولت پيشين به دوران بازگشت اين جريان سياسي به قدرت در سال 92 نقشي موثر داشت. امروز با فقدان اين مهره كليدي جريان اصلاحات شكلي ديگر از حيات خود را آغاز ميكند. عبدالله رمضانزاده در گفتوگو با ايسنا از طي طريق جريان اصلاحات در دوران پسا هاشمي حرفهايي دارد كه در زير آمده است:
فوت آيتالله هاشمي خسارت بزرگي براي كل كشور است، زيرا وي وزنه تعادلي در سياست ايران بود و هميشه سعي ميكرد همه نگاههاي وفادار به جمهوري اسلامي ايران را در كنار هم قرار دهد. آيتالله هاشمي اين تيز هوشي را داشت كه هيچگاه جانب اكثريت را رها نكرد.
نيروهاي موسوم به چپ تا سال 76 طرفدار هاشمي بود. در دولت دوم هاشمي اختلاف نظرهايي درباره مسائل اقتصادي پيش آمد كه آيتالله هاشمي از نظر ما دير متوجه شد كه سياستهاي خود را اصلاح كند و نتيجه آن تورم بالا و بيسابقه بود. از سويي شاهد رفتارهايي در وزارت اطلاعات بوديم و بعدها متوجه شديم كه به دليل تمركز آيتالله هاشمي بر سازندگي، وي عملا خود را از ساير مسائل كنار كشيده بود.
پس از انتخابات مجلس ششم نزديكي اصلاحات به آيتالله هاشمي دوباره شروع شد كه تا سال 84 ادامه يافت و پس از سال 88 كاملا در كنار هم قرار گرفتند. نبود آيتالله هاشمي براي كل كشور خسارتبار است، اما جريان اصلاحطلب به دليل اينكه يكي از حاميان خود را از دست داد، خسارت بيشتري متحمل شد.
جريان اصلاحات آنقدر پويايي دارد كه بر اين نقصان بزرگ البته نه در كوتاهمدت غلبه كند. چگونگي رفع اين نقصان به شرايط عمومي كشور بستگي دارد. اميدواريم شرايط همچنان با آرامش پيش برود، زيرا خواست عمومي اصلاحطلبان اين است كه جامعه در چارچوب قانون و با آرامش پيش برود. مراسم تشييع پيكر آيتالله هاشمي ميتواند گام مهمي در ايجاد وحدت، همدلي و انسجام باشد.
وقتي اعلام ميكنيم اصلاحطلبي يعني حركت آرام، تدريجي و در چارچوب قانون اساسي و اصول نظام، بايد فكر آن باشيم كه كانال ارتباطي با مجموعه حاكميت براي خود تعريف كنيم. اين يك ضرورت سياسي است. البته نه در حد هاشمي ولي افراد ديگري همچون علي اكبر ناطق نوري، حسن روحاني، سيد حسن خميني و سيد محمد خاتمي داراي چنين پتانسيلي هستند. شخصيت اين افراد به بازسازي اين ارتباط كمك ميكند.
ما در جريان اصلاحطلب بنايي به مطرح كردن خواسته حداكثري نداريم. در انتخابات 92 هم نه روحاني خود را اصلاحطلب ميدانست و نه ما او را اصلاحطلب ميدانستيم اما برنامههاي وي در جهت خواستههاي حداقلي ما بود و ما ديديم در شرايط روز جامعه، مسير ديگري نداريم. وقتي ميگوييم ناطق نوري توان بالقوه دارد به اين معنا نيست كه وي اصلاحطلب شده باشد و ما مواضع وي را صددر صد تاييد ميكنيم. منظور ما اين است كه مواضع ناطق نوري براي ما قابل دفاع است و ميتواند به جريان اصلاحات كمك كند. همين اندازه براي ما كفايت ميكند.
در همه دنيا بعضي شخصيتها آنقدر كاريزما دارند كه خود را به كليت سياست تحميل ميكنند مثل آقاي هاشمي يا خاتمي كه نبايد از آنها غفلت كرد. از طرفي جامعه ما هم متكثر است كه نيازمند نمايندگي اشخاص متفاوتي از جريانهاي متكثر جامعه است. در همه دنيا اين نمايندگي از طريق احزاب انجام ميشود. اما فضاي سياسي، اجتماعي، فرهنگ اقتصادي و امنيت كشور اجازه رشد احزاب بزرگ را نميدهد. در غياب احزاب، شخصيتها گل ميكنند. تا زماني كه اين احزاب بزرگ شكل نگيرند ما مجبوريم از شخصيتها براي نمايندگي جريانهاي سياسي استفاده كنيم.
حافظه جامعه ايراني آنقدر كوتاه نيست كه نقش مثبت نيروهاي معتدل را فراموش كند. تجربه دولت افراطي احمدينژاد فعلا براي 15-10 سال جامعه ايراني كفايت ميكند. به هر حال افراطيون به نهادهاي قدرت دسترسي دارند و از قدرت حاكميت سوءاستفاده ميكنند، مثلا از صدا و سيما بهره ميبرند و البته ما بايد استقبال كنيم كه فعاليت آنها در سطح صدا و سيما باقي بماند و وارد فازهاي خطرناك نشود. هر كاري از اين جريان بر ميآيد و احتمال انجام حركات كور افراطي وجود دارد ولي اين حركات تبديل به حركات غالب عليه دولت نميشود.
مشكل دولت اين است كه توانايي ارايه دستاوردهاي خود را ندارد. ناكارآمدي دولت در بيان دستاوردهايش مهمترين مساله دولت است. روحاني بيش از حد مورد نظر موفق عمل كرده است. روحاني فقط رييسجمهور اصلاحات نيست، بلكه رييسجمهور كل كشور است. او رييسجمهور موفقي است هر چند شايد ما اصلاحطلبان به اهداف صد در صد خود نرسيده باشيم. ما اهل شرط گذاشتن براي روحاني نيستيم و از وي به عنوان كسي كه در مسير درست حركت ميكند حمايت ميكنيم هر چند روحاني اصلاحطلب نباشد.
درباره اين ديدگاه كه روحاني به دليل اطمينان از حمايت اصلاحطلبان از خود به سمت اصولگرايان حركت ميكند خوب است كه روحاني اين كار را انجام دهد و با راي بالاتري انتخاب شود. اين كار ضرري ندارد. خيلي خوب است كه روحاني رييسجمهور هر دو جريان باشد. ما به چنين شخصيتهايي نياز داريم و بايد از اين رويكرد استقبال كرد.
ظهور جريانهاي سياسي هميشه محتمل است. در فرانسه هم ترس از بازگشت افراطيون وجود دارد. در سال 84 قدرت آيتالله هاشمي از سال 88 و 94 بيشتر بود، ولي جريان افراطي احمدينژاد ظهور كرد. خطر افراطيگري هميشه ما را تهديد ميكند.