• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3730 -
  • ۱۳۹۵ پنج شنبه ۷ بهمن

بغض ايران با يافتن پيكر چند تن از قهرمانان آتش‌نشان شكست

داغ و درد و دريغ

هديه كيميايي

اميد بود معجزه شود. قرار بود همه‌چيز زير و رو شود، قرار بود آخر ماجرا روشن باشد. رو‌به‌روي كوه آوار نشستند و چشم‌هاي‌شان را بستند و گفتند: «خدايا لحظه بعد اگر آمد با او بيايد.» برادر اميرحسين داداشي گفت: «آدميزاد به اميد زنده است» برادر ناصرمهرورز گفت: «ما اميدمان را از دست نمي‌دهيم.» برادر حسين حسين‌زاده عكس برادرش را روي كاغذ چاپ كرد و زيرش نوشت: «برادرم چشم به راهت هستم.» حالا شش شب و هفت روز از ماجرا گذشته. روزهاي قبل پيكر علي اميني روي دوش برادرها و رفيق‌هايش به سمت ماشين حمل جسد رفت و حالا برادر حسين حسين‌زاده در حالي كه عكس حسين را در دست دارد گوشه‌اي از آوار نشسته و قول و قرارهايش با برادر را به زبان مي‌آورد. نفس‌هايش بريده و بريده است و صورتش غرق
اشك است.
اشك‌هاي نااميدي بر پيكر حامد هوايي
زمان از ظهر چهارشنبه گذشته و پيكر بي‌جان آتش‌نشان‌ها يكي بعد از ديگري از دل آوار بيرون مي‌آيد. بغض‌هايي كه ساكت و آرام در گوشه و كنار آوار پلاسكو به اشك مي‌نشست، فرياد مي‌كشد. حرف مي‌زند و با پيكر بي‌جان روي برانكارد بهشت زهرا درد و دل مي‌كند. حالا بعد از هفت روز چشم انتظاري و پيدا شدن پيكر دو نفر از آتش‌نشان‌ها ناگهان در كمتر از يك ساعت پيكر 6 نفر از آنها از دل آوار بيرون مي‌آيد. صداي ياحسين، ياحسين و لااله الا‌الله از دل جمعيت بلند مي‌شود. آتش‌نشان‌هايي كه تا امروز خواب و خوراك نداشته‌اند تا خبري از دل آوار بيرون بياورند، حالا خسته و نااميد بر پيكر رفيق‌هاي‌شان مي‌گريند. پيكر روي برانكارد هنوز كفش‌ها و لباس‌هاي آتش‌نشاني به تن دارد. يكي از آتش‌نشان‌ها با صداي بلند اسم روي لباس را مي‌خواند و مي‌گويد: «حامده! حامده! حامد هوايي.» از ايستگاه 60. اسم حامد را از روي لباسش ديده‌اند و مدارك شناسايي‌اش را از داخل جيبش پيدا كرده‌اند. كپسول آتش‌نشاني حامد همراهش است. برادر دوقلوي حامد كه او هم آتش‌نشان است همراه با زردپوشان آتش‌نشاني دور پيكر برادرش حلقه زده‌اند و سرهاي‌شان را روي پيكرش گذاشته‌اند. يكي يكي كلاه‌هاي‌شان را از سر برمي‌دارند و قطرات اشك يكي بعد از ديگري راه گونه‌هاي سياه شده از آتش و سرما را طي مي‌كند و به لباس‌هاي‌شان مي‌ريزد.
يكي از آتش‌نشان‌ها كپسول آتش‌نشاني حامد را برمي‌دارد و اشك‌ريزان از كوه آوار پايين مي‌آيد و همراه با آتش‌نشان‌هاي ديگر شروع مي‌كند به اشك ريختن. برادر دوقلوي حامد بالاي سر برادرش در سكوت اشك مي‌ريزد و در دل با او حرف مي‌زند. سرش را روي شانه فرمانده ايستگاه مي‌گذارد و ميان هق هق‌هايش برانكاردي را مي‌بيند كه جنازه برادرش را به سمت ماشين بهشت زهرا مي‌برد. آتش‌نشان‌ ديگري ميان جمعيت به زمين مي‌افتد و ميان آن همه اشك زير بازوهايش را مي‌گيرند. آتش‌نشان‌هاي زردپوش در جمع‌هاي دو يا چند نفري گوشه‌اي از محوطه بيرون آوار ايستاده‌اند در آغوش هم با صداي بلند اشك مي‌ريزند. بعضي‌هاي‌شان هم تك و تنها نشسته‌اند و دست‌هاي‌شان را روي صورت‌شان گذاشته‌اند و گريه مي‌كنند. سخنگوي سازمان آتش‌نشاني مي‌گويد كه آتش‌نشان‌ها از راهي كه در بخش شمال‌غربي آوار به داخل زده‌اند به بخشي از آوار پلاسكو دست پيدا كرده‌اند كه بيشترين تعداد آتش‌نشان‌ها در آن حضور داشته‌اند. حالا پيكر آتش‌نشان‌ها يكي بعد از ديگري از دل آوار بيرون مي‌آيد. آتش‌نشان‌هايي كه در صبح سياه پلاسكو همه در كنار هم در طبقه همكف ايستاده بودند براي نجات دادن حاضران آنجا و محوطه را ترك نكرده بودند.
آتش خاموش شد و پيكرها بيرون آمد
به فاصله دوساعت بعد از پيدا شدن پيكر حامد هوايي، پيكر 6 آتش‌نشان ديگر هم از دل ‌آوار بيرون مي‌آيد كه صورت بعضي‌هاي‌شان قابل شناسايي نيست و نياز به آزمايش دي‌ان‌اي در پزشكي قانوني دارد. اين بخش از آوار همان قسمتي است كه حجم آتش درونش اجازه نزديك شدن آتش‌نشان‌ها را نمي‌داد.
بهت‌زده چشم‌انتظار برادر
حسين مهرورز، برادر بزرگ‌تر ناصر مهرورز از مفقودي‌هاي ايستگاه 48 و از آتش‌نشان‌هاي قديمي است. در سكوت و با چشم‌هاي بهت‌زده از دور حركت برانكاردهاي حامل پيكرها را مي‌بيند. دلش مي‌لرزد و طاقت نزديك شدن به كوه آوار را ندارد. پلك نمي‌زند فقط خيره همه‌چيز را تماشا مي‌كند. همسر حسين قدياني كه شب و روز قرآن به دست رو به روي آوار نشسته بود تا خبري از همسرش برسد نيز در كنار محوطه ايستاده و اشك مي‌ريزد. آتش‌نشان‌ها همگي سر به آغوش هم فروبرده‌اند و اشك مي‌ريزند. آنها خودشان را در پيكر رفيق‌هاي‌شان مي‌بينند. پلك‌هاي‌شان را روي هم مي‌گذارند و روزهايي را به ياد مي‌آورند كه هنوز پلاسكو سر پا بود و ايستگاه جان داشت. روزهايي كه دوده‌هاي آتش روزگارشان را سياه نكرده بود. روزهايي كه دست‌هاي قدرتمندشان حريف آتش مي‌شد و آنچه بر جاي مي‌ماند لبخند نجات يافته‌هايي بود كه به آنها زندگي مي‌داد. آنها روزهايي را به ياد مي‌آورند كه همه با هم در زمين واليبال ايستگاه 2 بازي مي‌كردند و بر سر امتيازهايي كه بالا و پايين مي‌شد براي هم سوت مي‌كشيدند...
رفتند و برنگشتند
حالا اسم و آدرس ايستگاه‌هاي آتش‌نشاني را كه در گوگل سرچ مي‌كني اسم جان‌باختگان و مفقودي‌هاي ايستگاه‌ها را برايت مي‌آورد. قهرمان‌هايي كه براي نجات جان ساكنان پلاسكو به دل آتش زدند و برنگشتند.

 

زمان مراسم خاكسپاري پيكر آتش‌نشان‌ها به روزي ديگر موكول شد

 هفت روز و شش شب از حادثه آتش‌سوزي پلاسكو گذشت. ديروز سخت‌ترين روز براي آتش‌نشان‌ها بود. آنهايي كه پيكرهاي هشت نفر از دوستان و همراهان‌شان را از زير آوارهاي ضلع شمال غربي ساختمان پلاسكو پيدا كردند. 85 درصد از آوار ساختمان برداشته و به بيرون منتقل شده است و به نظر مي‌رسد اگر مراحل آواربرداري با همين سرعت ادامه داشته باشد اين فرآيند تا پايان هفته تمام شود. قرار بود امروز صبح مراسم تشيع پيكر آتش‌نشان‌ها برگزار شود اما به دليل پيدا نشدن تعدادي از شهدا اين مراسم به زماني ديگر موكول شد. آواربرداري‌ها همچنان ادامه دارد و مسوولان اعلام كرده‌اند تا روز جمعه همه آوارها از محل جمع‌آوري مي‌شود.هفت روز و شش شب از حادثه آتش‌سوزي پلاسكو گذشت. ديروز سخت‌ترين روز براي آتش‌نشان‌ها بود. آنهايي كه پيكرهاي هشت نفر از دوستان و همراهان‌شان را از زير آوارهاي ضلع شمال غربي ساختمان پلاسكو پيدا كردند و تعداد شهداي آتش‌نشان با كشف پيكرهاي جديد به 11 نفر رسيد. همچنان اثري از 5 آتش‌نشان ديگر پيدا نشده است و خانوادهاي‌شان چشم‌انتظار خبري از فرزندان‌شان هستند.   85 درصد از آوار ساختمان برداشته و به بيرون منتقل شده است و به نظر مي‌رسد اگر مراحل آواربرداري با همين سرعت ادامه داشته باشد اين فرآيند تا پايان هفته تمام شود. قرار بود امروز صبح مراسم تشييع پيكر آتش‌نشان‌ها برگزار شود اما به دليل پيدا نشدن تعدادي از شهدا اين مراسم به زماني ديگر موكول شد. آواربرداري‌ها همچنان ادامه دارد و مسوولان اعلام كرده‌اند تا روز جمعه همه آوارها از محل جمع‌آوري مي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون