تاملي درباره انقلاب 5
علي شكوهي
طرفداران رژيم گذشته به دليل آنكه بيش از حد به تاثير نيروهاي خارجي و مشخصا دولتهاي غربي بر مسائل ايران معتقدند، گمان ميكنند كه اگر غربيها ميخواستند ميتوانستند از سقوط شاه جلوگيري كنند. آنان بر اين باورند كه سران كشورهاي غربي در كنفرانس گوادلوپ تصميم گرفتند كه از شاه دفاع نكنند و بنابراين آنان مقصر اصلي هستند. البته كشورهاي غربي هم گول رهبران انقلاب را خوردند.
سوال پنجم: آيا غرب در «كنفرانس گوادلوپ» شاه را بركنار كرد؟
درباره كنفرانس گوادلوپ در دايرهالمعارف ويكيپديا اين اطلاعات وجود دارد: «كنفرانس گوادلوپ جلسهاي بود كه در ژانويه ۱۹۷۹/دي ۱۳۵۷ ميان روساي دولت ۴ قدرت مهم بلوك غرب (امريكا، انگلستان، فرانسه و آلمان غربي) در جزيره گوادلوپ برگزار شد و موضوع اصلي آن بررسي وضعيت بحراني ايران در آن دوران - آخرين روزهاي پيش از انقلاب ۵۷- بود. اين جلسه به ميزباني والري ژيسكاردستن، رييسجمهور فرانسه در جزيره گوادلوپ از سرزمينهاي ماوراي بحر فرانسه در درياي كاراييب با شركت جيمي كارتر رييسجمهور ايالات متحده امريكا، جيمز كالاهان نخستوزير بريتانيا، هلموت اشميت صدراعظم جمهوري فدرال آلمان و خود ِ ژيسكار دستن برگزار شد. در اين جلسه در مورد قريبالوقوع بودن سرنگوني محمدرضا پهلوي شاه ايران توافق حاصل شد اما در مورد نتايج و مذاكرات ديگر اين نشست، روايتهاي متفاوت و متناقضي مطرح شدهاست. به گفته منوچهر گنجي در اين جلسه ژيسكار دستن اين نظريه را مطرح كرده بود كه «بهتر است شاه هر چه سريعتر ايران را ترك كند» و جيمي كارتر بعدها در خاطراتش نوشته بود كه او در آن جلسه حمايت بسيار كمي از شاه توسط روساي ۳ دولت ديگر مشاهده كرده و همگي آنها متفقالقول بودهاند كه شاه بايد در سريعترين زمان ممكن از ايران خارج شود. ويليام شوكراس هم از خاطرات روزالين كارتر نقل ميكند كه اشميت و كالاهان در اين جلسه بر موقعيت بسيار ضعيف شاه تاكيد داشتهاند. اما ژيسكاردستن در مصاحبه با روزنامه توس در سال ۱۳۷۷ گفته بود كه «تنها كشوري كه در اين جلسه زنگ خاتمه حكومت شاه را به صدا درآورد نماينده امريكا بود و معتقد بود وقت تغيير رژيم ايران است بهطوريكه همه ما متحير و متعجب شديم. چون تا آنجا كه ما مطلع بوديم امريكا پشتيبان حكومت وقت ايران بود... » به گفته او جيمي كارتر در اين جلسه اصرار داشت كه هيچ اميدي به بقاي حكومت شاه نيست و او از اين حكومت حمايت نخواهد كرد و احتمال برقراري يك حكومت نظامي را ميداد و نخستوزير انگليس نيز با كارتر در مورد لزوم خروج شاه از ايران همعقيده بود ولي او و هلموت اشميت به يك تحول صلحآميز اميد داشته و از نظريه امريكاييها غافلگير شده بودند».
درباره كنفرانس گوادلوپ موارد زير قابل تامل است:
1- ژيسكاردستن آنگونه كه در خاطرات خود ميگويد هنوز باور نداشت كه كار شاه به پايان رسيده است. او گزارشهاي ارسالي «رائول دلاي» سفير فرانسه در تهران را كه تاكيد ميكرد راهي جز خروج شاه از كشور وجود ندارد «بدبينانه» خوانده و به همين دليل براي آگاهي از اوضاع ايران «ميشل پونياتوسكي» فرستاده ويژه خود را كه دوست شاه نيز بود، به تهران اعزام كرده بود. از اينرو وقتي گزارشهاي پونياتوسكي را نيز با جمعبندي سفير فرانسه يكسان يافت، در يك سردرگمي سياسي دعوتنامههايي براي جيمي كارتر رييسجمهور امريكا، جيمز كالاهان نخستوزير انگلستان و هلموت اشميت صدراعظم آلمان فرستاد و آنها را به گوادلوپ دعوت كرد تا به مشورت پرداخته، راهبردهاي سياسي خود را با آنها همسو سازد و چاره مشتركي براي حفظ منافع خويش در ايران بيابند.
2- كنفرانس گوادلوپ در فاصله 14 تا 17 ديماه 57 تشكيل شد و اين همزمان با روي كار آمدن دولت بختيار در تاريخ 16 ديماه همان سال است.
3- كارتر در اين كنفرانس در سخنان خود گفت: «... شاه ديگر قادر به ماندن و ادامه حكومت نيست زيرا مردم ايران به هيچ روي خواهان او نيستند. بهعلاوه دولت يا دولتمردان وجيهالمله ديگري برجاي نمانده تا حاضر به همياري و همكاري با او باشد».
4- در اين نشست، ژيسكاردستن در ابتدا از ضرورت حمايت از شاه سخن گفت اما به تدريج او نيز قانع شد كه راهي براي حفظ شاه وجود ندارد. او معتقد بود كارتر بايد براي تثبيت دولتي كه پس از رفتن شاه از كشور در ايران شكل ميگيرد، به تماس با امام خميني به عنوان راه حل نهايي متقاعد شود.
5- كارتر به خروج شاه متقاعد شده بود ولي تنها دولت بختيار را به عنوان دولت قانوني پس از شاه به رسميت ميشناخت. او پذيرفته بود كه شاه ديگر نميتواند در ايران بماند ولي به اراده ارتش براي تحكيم موقعيت بختيار همچنان اعتماد داشت. او تصور ميكرد فرماندهان نظامي نخواهند گذاشت انقلاب به پيروزي برسد.
6- كارتر به سوليوان، سفير امريكا در تهران نيز اعتماد چنداني نداشت و ژنرال هايزر را براي بررسي اوضاع و واداشتن ارتش به تبعيت از بختيار به تهران فرستاده بود. ادامه دارد