• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3749 -
  • ۱۳۹۵ شنبه ۳۰ بهمن

چه بايد كرد

سيد علي ميرفتاح

يكي از علماي بزرگوار فرموده‌اند و البته كه به حق فرموده‌اند «رساله علميه ازدواج بايد توسط حوزه‌هاي علميه نوشته شود: «اين سخن در كانتكس مقابله با علوم انساني گفته شده و اين عالم جليل‌القدر در فراز ديگري از فرمايش‌شان گفته‌اند: «علوم انساني جاي خدا نشسته است؛ در اين زمينه كساني كه از علوم انساني تبعيت مي‌كنند از شريك خدا تبعيت مي‌كنند. بايد به سمتي برويم كه علوم اسلامي را بنويسيم.»
 خيلي هم عالي بنويسيد؛ بنويسيم. من وارد بحث نظري در اين باره نمي‌شوم. از اين عالم بزرگوار نمي‌پرسم كه «علوم انساني جاي خدا نشسته» يعني چه؟ آيا يعني همچنان كه ما از باريتعالي-بي‌چون و چرا- تبعيت مي‌كنيم از فيلسوفان و جامعه‌شناسان و انسان‌شناسان تبعيت مي‌كنيم؟ آيا همچنان كه گردن‌مان در برابر شارع مقدس از مو باريك‌تر است، در برابر نويسندگان و متفكران هم جز كه تسليم و رضا كو چاره‌اي؟ در اين ميان فكر كنم سوء‌تفاهمي هست كه ما وقتي از علوم انساني حرف مي‌زنيم، دقيقا نمي‌دانيم كه از چه چيزي حرف مي‌زنيم. آن علوم انساني كه- ولو از باب اكل ميته- در دانشگاه‌ها تدريس مي‌شود، هيچ ربطي به تبعيت ندارد، ما هيچ كجا حاضر به يراق ننشسته‌ايم كه فيلسوفان و جامعه‌شناسان امر كنند و ما اطاعت. آنها از منظر خود، خوب يا بد، عالم را توجيه كرده‌اند خوب يا بد توجيه‌شان در روزگار ما گفتمان غالب است و در بسياري از موارد جواب مي‌دهد. في‌المثل حرف‌هاي ماركس درباره سرمايه چيزي است كه مطابق با امر واقع است و هر متفكري را به خضوع و پرسش وامي‌دارد.
شايد بعضي‌ها تلقي‌شان اين است كه امريكا و اسراييل دارند با زور و زر، علوم انساني را فراگير مي‌كنند. چه بسا اين حرف حتي در غرب هم طرفداراني داشته باشد اما نكته قابل تامل و دقت اين است كه به زور و زر ميسر نيست اين كار. كسي با زور و زر سراغ تئوري‌هاي علوم انساني نمي‌رود و متعبدانه آنها را نمي‌خواند. اينها اگر امروز غالبند و فراگير شده‌اند دليلش اين است كه هنوز كسي بالادست‌شان بلند نشده؛ علم انساني هم مثل علوم تجربي است. كسي حرف حساب بزند، حرفش مورد اعتنا قرار مي‌گيرد. من هم شخصا معتقدم كه غربي‌ها حرف آخر را در علوم انساني نزده‌اند و مي‌شود بلكه بايد با آنها چون و چرا كرد. كسي هم چه در غرب و چه در شرق جلوي اين چون و چرا كردن را نبسته. راه براي هر كس كه بخواهد منتقدانه با علوم انساني موجود مواجه شود باز است و براي علما و فضلاي ما بازتر. چه عيبي دارد، بلكه خيلي هم ضروري است كه ما از منظر خودمان علوم انساني را زير سوال ببريم و تئوري‌هاي موجود را- از هر زاويه‌اي كه راه مي‌دهد- نقد كنيم.
آيا چيزي و كسي جلوي دست و بالمان را گرفته؟ آيا نيروي قاهره‌اي وجود دارد كه نمي‌گذارد علما تبيين و توجيه خودشان را از عالم طرح كنند. با تكرار مكرر «علوم انساني بد است» كه علوم انساني اسلامي ساخته نمي‌شود با كوبيدن علوم انساني كه آلترناتيو اسلامي‌اش سربلند نمي‌كند من متواضعانه به اين عالم جليل‌القدر عرض مي‌كنم كه بعد از حدود 40 سال تازه به اين نتيجه رسيده‌ايد كه رساله عمليه ازدواج اسلامي نوشته شود. سلمنا. خيلي هم عالي. اما مانع و رادعش چه بوده كه تا امروز ننوشته‌ايد؟
چه كسي و چه قدرتي فرصت را از شما گرفته كه كار كنيد؟ بله. من هم موافقم كه «بايد» بنويسيد. اما خوب چرا نمي‌نويسيد؟ اين همه موسسه علمي و پژوهشي در تهران و قم و مشهد چه محذوري دارند كه امروز و فردا مي‌كنند... بدتر از امروز و فردا، شد غلامي كه آب جو آرد، آب جو آمد و غلام ببرد. حداقل خود من 10، 12 نفر را مي‌شناسم كه خواستند روي دست علوم انساني بلند شوند، آب جو آمد و غلام ببرد. براي همين هم هست كه بعضي آقايان از مغناطيس علوم انساني مي‌ترسند و همين از دور مي‌ايستند و بدش را مي‌گويند. عيبي ندارد كه بدش را بگويند. بگويند، اما با اين بد گفتن نمي‌توانيم كاري از پيش ببريم. من مي‌خواهم در كمال خاكساري خدمت بزرگان عرض كنم كه چرا فقط ازدواج؟ ما الان كلي مساله جدي و اجتماعي و فرهنگي و اقتصادي داريم كه اگر براي‌شان فكري نكنيم كار دست‌مان مي‌دهند. بحث بانك‌ها،  بحث تعاملات با دنيا، بحث هنر و موسيقي، بحث نيازهاي طبيعي بشر، بحث محيط‌زيست... همين محيط‌زيست آيا در اين‌ 40-30 سال كسي توانسته الهيات محيط زيست را بنويسد؟ ما نتوانسته‌ايم متافيزيكي طراحي كنيم كه به ما بگويد في‌المثل آلودگي هوا را چطور مي‌شود حل كرد. ما به لحاظ نظري در اين ابواب ضعيفيم و هيچ كاري نكرده‌ايم. سرچ ساده كنيد ببينيد علماي ما چند كتاب و مقاله در بحث‌هاي مهم و جدي دنيا نوشته‌اند؟ آيا ما مي‌دانيم «شهر» را چطور اداره كنيم؟ آيا مي‌دانيم با پديده كم‌آبي چطور كنار بياييم؟ آيا بي‌اعتنا به تئوري‌هاي علوم انساني مي‌توانيم معضلات جدي كشور را حل و فصل كنيم. آيا مي‌توانيم راه‌حل علمي- حتي نظري- مقابله با طلاق و فحشا و اعتياد را روي ميز بگذاريم؟ حتي نتوانسته‌ايم الهيات موسيقي را تبيين كنيم... واقعيت اين است كه نتوانسته‌ايم اما چرا؟ دليلش چه بوده كه نتوانسته‌ايم؟ چه چيز باعث شده كه بعد از چهل سال مجددا رسيده‌ايم به پله اول كه «ما» بايد بنويسيم؛ ما بايد... بله. ما بايد. اما دليلش چيست كه اين محقق نمي‌شود.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون