اصلاحطلب يا اصلاحاتچي
نويد مقدم
فعال سياسي اصلاحطلب
سالهاست جواناني كه هويت سياسي خود را اصلاحطلب تعريف ميكنند در هنگامه انتخابات به ستادهايي كه اين پرچم را بالا ميبرند ملحق ميشوند و البته طعنه و كنايهها و همچنين تهمتها و افتراها را در كف خيابانها به جان ميخرند. عدهاي اما در زمان بين اين هنگامهها نيز فعاليت سياسي را به شكل فعاليت در احزاب و تشكلها ادامه ميدهند و به همين نسبت با جمع كثير دسته اول متفاوت ميشوند و نام جوانان اصلاحطلب بر آنان اطلاق ميشود. البته رفت و آمد بين اين دو دسته هميشه وجود دارد و اصلا انتخابات زماني براي افتادن جوانان دسته اول به ورطه فعاليت سياسي مستمر است.
با بزرگتر شدن اين جوانان و پا گذاشتنشان به ميانسالگي، سوالي كه ابتدا با نجابت و در گوشي مطرح شد اكنون به يكي از سوالات اصلي سپهر فعاليتي آنها تبديل شده است؟ كي نوبت ما ميشود؟! اين جوانان اصلاحطلب از اين ميپرسند كه تا چه زماني نقش آنها در فعاليت انتخاباتي براي بزرگان خلاصه خواهد شد؟ آنان از منظري ملي حتي اين سوال را مطرح ميكنند كه 20 سال ديگر تكليف مديريت كشور با وجود ميانگين سني بالاي 60 سال وزرا چه خواهد بود؟ عدهاي از اين جوانان ميپرسند كه تا چه زماني قرار است مديران از ميان سالخوردگان انتخاب شوند و ميانگين سن ليستهاي انتخاباتي بالا بماند؟ من با آنها همداستانم كه بايد پيش از اينها نوبت به آنها ميرسيد اما نقطه افتراق نگاهم در جايگاهي است كه بايد به آنها داده شود. در ميان اين جوانان اصلاحطلب جواناني هستند كه بخش اعظم زمان و انرژي خود را صرف فعاليت سياسي ميكنند، شغل و تخصص براي آنها در مرتبه بعدي قرار دارد و اصليترين سرمايه آنان فعاليت تشكيلاتي است. اين تخصيص وقت از آنان سياستورزاني كاركشته و مسلط بر فعاليت تشكيلاتي ساخته است. من اينها را كه فعاليت اصليشان همان فعاليت سياسي و تشكيلاتي است اصلاحاتچي مينامم. آيا مدل مناسب پاسخ به سوالات بالا، سپردن مناصب مديريتي در حوزههاي مختلف سياسي، اقتصادي و فرهنگي به جوانان اصلاحات چي است؟ آيا اين كار همان سياسي ديدن امر تخصصي نيست كه ميتواند آفت هر دستگاه اجرايي باشد؟ به نظر ميآيد مدل ايدهآل براي سپردن مسووليتها به جوانان اصلاحطلب تشويق آنان به رشد تواناييهاي تخصصيشان در حوزه خود باشد تا در بزنگاه به دست افتادن مسووليت، بتوان با كادري اصلاحطلب از ميان خود دستگاه در عين داشتن مديري متخصص، مديري وفادار به آرمانهاي اصلاحطلبانه داشت تا بتوان به شكل يكپارچه برنامهها را پياده كرد. در اين مدل، جوان اصلاحاتچي نه ميتواند و نه بايد عهدهدار مسووليتهاي تخصصي باشد. اما اين به معناي درست بودن عملكرد بزرگان اصلاحطلب در ميدان ندادن به جوانان اصلاحات چي نيست. جايگاهها را در نظام جمهوري اسلامي ميتوان به دو دسته تقسيم كرد؛ جايگاههاي انتخابي مانند شوراي شهر و روستا و مجلس شوراي اسلامي و جايگاههاي انتصابي مانند وزرا، معاونين و مديران قوه مجريه. شايد جوانان اصلاحات چي افرادي مناسب براي تصدي جايگاههاي انتصابي نباشند، اما هيچ كسي مناسبتر از آنان براي جايگاههاي انتخابي نيست. آنان نهتنها فعاليت سياسي را هر روز از بامداد تا شامگاه مشق ميكنند بلكه با توجه به تجربه تشكيلاتي ميتوانند كانديداي حرفهاي براي جايگاههاي انتخابي باشند. به نظر ميرسد بزرگان بايد بپذيرند كه زمان حضورشان در جايگاههاي انتخابي نيز سپري شده است. ليستهاي انتخاباتي را بايد با جوانان اصلاحاتچي پر كرد.