نگاهي به سخنان راهبردي رهبرانقلاب در اجلاس فلسطين
خط بطلاني بر تلاشهاي مذبوحانه اردوهاي تكفيري در واشنگتن و تلآيو
سيد حسين موسوي
رياست مركز پژوهشهاي علمي
و مطالعات استراتژيك خاورميانه
نشست بينالمللي حمايت از انتفاضه فلسطين روز سهشنبه كارش را در تهران آغاز كرد. در اين نشست بسياري از مقامات رسمي پارلماني و گروههاي مقاوم فلسطيني و ديگر ميهمانان از حدود ۸۰ كشور جهان شركت كردند. تهران از روز سهشنبه به كانون مهم و بلكه به تنها كانون مساله فلسطين در شرايط بهشدت بيثبات خاورميانه تبديل شده است. مهمترين رويداد مراسم گشايش اجلاس حمايت از انتفاضه فلسطين در تهران سخنان راهبردي مقام معظم رهبري در موضوع فلسطين و ترسيم معيارها و اصول سياست جمهوري اسلامي در قبال اين مساله حياتي جهان اسلام است. تقريبا همه ناظران امور خاورميانه، سخنان آيتالله خامنهاي را مهم و راهبردي توصيف كردند كه در شرايط بسيار حساس ايراد ميشود. اين نوشتار ميكوشد اهميت برپايي اجلاس حمايت از فلسطين در تهران وسخنان مهم مقام معظم رهبري را در شرايط كنوني منطقه وجهان مورد بررسي قرار داده و وضعيت مساله فلسطين را پس از اجلاس تهران ترسيم كند:
يكم: اجلاس تهران در شرايطي برپا ميشود كه دولت دونالد ترامپ و بنيامين نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي در آخرين ديدارشان در كاخ سفيد رسما و بدون هيچ ملاحظهاي فرمول دولتهاي متعاقب امريكا يعني «دو دولت در يك سرزمين» را براي حل و فصل بحران اسراييل و فلسطين، فرمولي غيرمفيد در حلوفصل مساله فلسطين به شمار آوردند و بدين ترتيب و به گفته بسياري از ناظران و كارشناسان امور خاورميانه، فاتحه دو دهه قرارداد اوسلو خوانده شد و اين كور سوي اميد فلسطينيها براي دستيابي به يك دولت خلع سلاح شده فلسطين در مرزهاي مشخص شده جنگ ۱۹۶۷ نيز از ميان رفت. اين در حالي است كه به گفته دبيركل سازمان ملل متحد هيچ آلترناتيوي در مقابل مسدود شدن راه برپايي دولت مستقل فلسطين در افق پيش رو وجود ندارد. بدين ترتيب فلسطينيها با بسته شدن راه باريكه برقراري صلح راهي جز بازگشت به دوره اشغالي پيش رو ندارند. منظور من از فلسطينيها، همه ملت فلسطين نيست، زيرا بسياري از گروهها (كه تعداد آنها به ۱۵ گروه ميرسد) از پايه و اساس با توافق اوسلو مخالف بوده و هستند. آنها از روز نخست به مرحوم ياسرعرفات گفتند راه اوسلو به برپايي كشور مستقل فلسطين منتهي نخواهد شد. منظور از فلسطينيهاي حامي طرح اوسلو دولت خودگردان فلسطين به رهبري محمود عباس و بخشي از بدنه جنبش فتح فلسطين است كه عملا به نيروي ژندارم براي حفظ امنيت اسراييل تبديل شده است. اينك اين رژيم صهيونيستي است كه تمامي تعهدات خودرا در توافقهاي اوسلو زير پا گذاشته و با نقض همزمان همه قطعنامههاي شوراي امنيت سازمان ملل متحد به سوي فرمول دولت واحد در سرزمين واحد حركت ميكند. نتانياهو، نخستوزير رژيم صهيونيستي بلافاصله پس از ديدار با ترامپ دركاخ سفيد و برگزاري مراسم ترحيم اوسلو و بازگشت به تلآويو دستور داد ۶۰۰ واحد يهودينشين جديد در كرانه باختري رود اردن احداث شود.
دوم: از آغاز سالهاي نخستين هزاره سوم و با اشغال افغانستان و سپس عراق از سوي ايالات متحده امريكا و آنگاه ظهور پديده بهار عرب و گسترش ناامني در كل خاورميانه و سقوط چند دولت (تونس، ليبي و يمن) و وقوع جنگ داخلي در چند كشور عربي ديگر به ويژه در سوريه و گسيل دهها هزار تن نيروي تروريستي از سراسر جهان به اين كشورها و به طور مشخص درگير شدن چند محور مقاومت ضد صهيونيستي در جنگهاي فرعي و البته مهم براي حفظ محوريت مقاومت منطقهاي ضدصهيونيستي نظير ايران و عراق و حزبالله لبنان در جنگ سوريه و ظهور قدرتمندانه داعش در چند كشور منطقه از جمله عراق وسوريه و يمن وليبي و... رژيم صهيونيستي نفس راحتي كشيد و مساله فلسطين را به حاشيه راند. فجايع جنگهاي تروريستي در عراق وسوريه به حدي بود كه فجايع انساني رژيم صهيونيستي عليه فلسطينيها به فراموشي سپرده شد. بدين ترتيب كشورهاي محافظهكار عرب كه از بار سنگين مالي و اخلاقي مساله فلسطين سبك شده بودند با آفريدن خصم ساختگي به نام ايران و تهديدهاي ايران توان و ظرفيتهاي ملي و منطقهاي خود را به اين سو منتقل كردند. خوشبختانه با مقاومت شديد محورهاي مقاومت و دفع خطر سقوط يكي از اين محورها (سوريه) اكنون جمهوري اسلامي ايران فرصت را مغتنم شمرده تا به كشورهاي عربي و اسلامي يادآور شود كه به موضع سنتي خود و به موضوع اصلي خود يعني مساله فلسطين بازگردند و از ياد نبرند كه همه تحولات چند سال اخير با هدف درهم شكستن محورهاي مقاومت منطقهاي ضدصهيونيستي از طريق جنگهاي نيابتي صورت گرفته است. در واقع هم رژيم صهيونيستي و دولت ترامپ در زمانبندي اعلام وفات اوسلو دچار خطاي فاحشي شدند و هم جمهوري اسلامي ايران از اين فرصت استثنايي به وجود آمده براي بازگرداندن قطبنماي جهان عرب و اسلام به نشانهگيري اصلياش استفاده خوبي كرد، زيرا چنانكه گفته شد، وقتي هيچ آلترناتيوي براي فرمول دو دولت در يك سرزمين از دستور كار امريكا و اسراييل خارج ميشود تنها راه باقيمانده، مقاومت همهجانبه براي احقاق حقوق از دست رفته فلسطينيهاست. جمهوري اسلامي ايران طي چند دهه اخير نشان داده است كه تجربه موفقي از الگوي مقاومت درازمدت در برابر اسراييل عرضه كرده است. حتي چند بازوي محورهاي مقاومت نظير حزبالله لبنان و جنبش حماس در فلسطين در چند جنگ دامنهدار عليه رژيم صهيونيستي سالهاي اخير نشان دادند كه با اتكا به الگوي مقاومت همهجانبه ميتوانند موازنه قوا را به سود خود تغيير دهند. حزبالله لبنان در جنگ جولاي ۲۰۰۶ و جنبش حماس در دو جنگ ۲۰۰۹ و ۲۰۱۱ اسطوره شكستناپذيري اسراييل را در هم شكستند و خود را براي روياروييهاي بزرگتر آماده ميكنند. نشانه ديگر موفقيت اين الگوي جمهوري اسلامي ايران در منطقه، فشارهاي فزاينده دولتهاي متعاقب امريكا عليه تهران و اعمال تحريمهاي بيشمار براي ايجاد تغيير در رفتار منطقهاي ايران است. تقريبا كمتر كنفرانسي ميتوان يافت كه غربيها و در راس آنها واشنگتن موضوع حمايت ايران از جنبشهاي مقاومت ضد صهيونيستي منطقهاي را به زبان نياورند. آخرين آن اجلاس امنيت در كشور آلمان بود. با اين تفاوت كه اينبار ادبيات اويگدور ليبرمن وزير امنيت داخلي رژيم صهيونيستي و عادل الجبير وزير خارجه عربستان سعودي در حمله به ايران كپيبرداري از يكديگر بود. باور به زبان نيامده امريكا، اسراييل و عربستان سعودي در اجلاس امنيت مونيخ اين بود كه تمامي جنگهاي نيابتي در سوريه و عراق با هدف تامين امنيت راهبردي رژيم صهيونيستي صورت گرفته است و حالا كه اين طرح با گسترش موج تروريسم به اروپا با شكست مواجه شده ديگر قابل قبول نيست كه الگوي مقاومت ضد صهيونيستي در منطقه از لبنان و سوريه گرفته تا عراق و مصر و ليبي سراسري شود و جمهوري اسلامي ايران به عنوان رهبري اين الگوي سراسري ظهور كند.
سوم: طي چند سال اخير تلاشهاي بيوقفهاي از سوي رسانههاي جمعي غربي و منطقهاي براي نشان دادن گرايش فرقهگرايي ايران صورت گرفته است. تقريبا در همه رويدادهاي منطقهاي موضوع شيعهگرايي ايران و برخورد فرقهگرايانه ايران در سوريه، بحرين، عراق، يمن ولبنان در صدر گفتوگوهاي رهبران منطقه با ديگر همتايان خود در كشورهاي غربي و نيز در صدر اطلاعرسانيهاي جهاني قرار دارد. در واقع اين سياست عبارت جايگزين ناكاميهاي قدرتهاي منطقهاي در حل و فصل مسائل و بحرانهاي جاري و نشانهاي از گسترش نفوذ جمهوري اسلامي ايران در منطقه است. اما آنها نه قادر هستند از ناكامي خود سخن به ميان آورند و نه از موفقيت ايران چيزي بگويند، لذا ترجيح ميدهند روي گسلهاي مذهبي وقومي و فرقهاي انگشت بگذارند وايران را فرقهگرا معرفي كنند. اگر نه، كيست كه نداند مثلا عربستان سعودي در همه همپيمانيهاي منطقهاي و پيرامونياش به مقوله همگرايي فرقهاي طرف مقابل توجه نميكند؟ و كيست كه نداند همه خصومتهاي عربستان سعودي با مردم بحرين و حوثيهاي يمن به خاطر تعلق خاطر اين دو ملت يا حداقل اكثريت آنها به يك گرايش خاص مذهبي آنهاست كه در در نقطه مقابل باورهاي حاكم بر رهبران رياض است؟
اينك اجلاس حمايت از انتفاضه فلسطين كه با اين حضور گسترده و تنوع گرايشهاي مذهبي و فرقهاي دعوتشدگان در تهران برگزار شد در واقع خط بطلاني روي همه تلاشهاي مذبوحانه اردوهاي تكفيري و حاميان آنها در واشنگتن و تلآويو است. بالاتر از آن رهبر معظم انقلاب اسلامي آيتالله خامنهاي در سخنان راهبردي خود در اين اجلاس خط اصلي سياست ايران را در موضوع مقاومت ضد صهيونيستي نشان دادند وگفتند معيار جمهوري اسلامي ايران، مقاومت ضدصهيونيستي است. هركس در اين مسير گام بردارد به ايران نزديك است وهركس از اين معيار فاصله بگيرد از ايران دور ميشود. دقت كنيد رهبري ايران نميگويند هركس با ما باشد ضد صهيونيست شناخته ميشود.
ميگويند هركس ضدصهيونيست باشد با ايران در يك صف قرار دارند. ارزيابيهاي موجود نشان ميدهد كه در فضاي كنوني منطقه و در شرايط همسويي و خيانت و سازش اغلب حكام منطقه با رژيم صهيونيستي، اين ايران است كه به قطب بلامنازع جهان اسلام در حراست از كيان و موجوديت ديني مردم مسلمان براي دهههاي آينده تبديل خواهد شد. نكته آخر اينكه ايران در دوره شاه و اتحاد با اسراييل از سوي همين عربستان سعودي متهم بود كه بر خلاف اجماع اسلامي به اتحاد با صهيونيسم روي آورده است. حالا نيز كه ايران از يوغ استعمار و صهيونيسم درآمده و به كانون مسائل منطقه و محوريت آن يعني مساله فلسطين پيوسته بازهم از سوي همين عربستان سعودي متهم است كه از اجماع امت عرب خارج شده و سياست برهم زدن اجماع منطقهاي را دنبال ميكند. اين دگرگوني رفتاري عربستان سعودي از نكات عبرت آموز چند دهه اخير است. همه اين دگرگونيها نيز به نام دين و اسلام صورت گرفته و ميگيرد.