• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3764 -
  • ۱۳۹۵ چهارشنبه ۱۸ اسفند

به بهانه اجراي گروه بهنا در پرفورمنسي به نام «كاموفلاژ»

تاثيرِ سادگي

سيامك قلي‌زاده

پرفورمنس از آن كلمه‌هايي است كه اين روزها زياد شنيده مي‌شود و دو دليل مهم هم دارد؛ دليل نخست، روند آساني است كه دريافت مجوز پرفورمنس دارد و دليل دوم تمايل هنرمندان و شبه هنرمندان به تجربه گرايي. در مورد اول بايد گفت شرايط سياسي و اجتماعي در ايران هميشه پيچيدگي‌هاي خاص خود را دارد و همين موضوع سبب مي‌شود براي ارايه محتواي مشخص به كار بردن يك كلمه راهگشا باشد و كلمه‌اي ديگر مشكل‌زا. به هر حال اين روزها بسياري از گروه‌ها و برگزار‌كنندگان كنسرت‌ها براي راحت‌تر شدن روند اداري و دريافت مجوز، كنسرتي را تبديل به پرفورمنس مي‌كنند و البته هيچ اشكالي هم ندارد چراكه آنها ادعايي در مفهوم پرفورمنس ندارند. البته اميدوارم استفاده نادرست از اين كلمه در سال‌هاي آينده تبديل به يك سبك يا استايل آن‌ هم با نامي متفاوت نسبت به سراسر دنيا نشود چراكه تجربه تلخ استفاده از كلمه موسيقي «تلفيقي» هنوز هم گريبان‌گير موسيقي است. يادمان نرود اين كلمه هم در بسياري از مواقع روند كار را براي موزيسين‌ها آسان كرد و بسياري از مجوز‌ها راحت‌تر دريافت شد اما حالا با فرزند يتيمي روبه‌رو هستيم كه پدر و مادر زياد دارد. در هر صورت مشكل اصلي گروه دومي هستند كه به پرفورمنس علاقه عجيبي دارند. زماني كه با گروه‌هاي گمنام يا حتي مشهوري روبه‌رو مي‌شويم كه حتي نمي‌توانند تعريفي از پرفورمنس ارايه دهند يعني مشكل عميق‌تر از يك نام است. اينكه تعريف پرفورمنس چيست اهميت چنداني هم ندارد چراكه ويكي‌پديا هم مي‌تواند اين نياز را برآورده كند اما چرا اينكه افرادي با چنين عنواني فعاليت هنري مي‌كنند و حتي معنايش را نمي‌دانند، عجيب است. سال 1354 مجموعه سخنراني‌هايي توسط روشنفكران ايراني در انستيتو گوته برگزار شد كه افرادي مانند گلشيري و بيضايي، مسائل و مشكلات مهمي در هنر ايران را مطرح كردند. در ميان آنها غلامحسين ساعدي موضوع مهمي با عنوان «شبه هنرمند» مطرح كرد و اشاره كرد آنها مانند پديده شبه وبا هستند. موضوع از اين قرار است كه در آن دوره پديده‌اي به نام شبه وبا رايج شده بود كه تمام علايم و نشانه‌هاي وبا را داشت اما وبا نبود. ساعدي شبه‌هنرمند را از شبه وبا وام مي‌گيرد و مختصات اين قشر را باز مي‌كند. حالا پس از 4 دهه هنوز هم شبه‌هنرمندان وجود دارند و موسيقي، تئاتر، پرفورمنس و فيلم مي‌سازند. بهترين بستر براي ارايه هم گويا همين پرفورمنس است. اين روزها شبه‌هنرمندان به آموزش و يادگيري آكادميك اعتقادي ندارند و بيشتر بر اساس تجربه و آزمون و خطا جلو مي‌روند. با اتكا با اين جمله كه براي ما مخاطب مهم نيست هر اثر بي‌سر و تهي را به ما غالب مي‌كنند و به نظرشان هرچقدر كمتر فهميده شوند سطح كارشان بالاتر است. پرفورمنس و پس از آن تئاتر بهترين قالب‌ها براي اين شبه هنرمندان هستند چراكه در ايران شرايط فراهمي دارند و مانند موسيقي يا فيلم‌سازي نياز به تخصص و هزينه و ممارست ندارد. البته نه به اين مفهوم كه تئاتر يا پرفورمنس ارزش كمتري دارند بلكه در جامعه هنري امروز ايران آلت دستي براي كاسب‌كاران و شبه هنرمندان شده و دسترسي آسان‌تري دارند. در چنين شرايطي «رامين بهنا» با بيش از 20 سال سابقه در موسيقي ايران قبول مي‌كند در پرفورمنسي به نام كاموفلاژ همكاري كند. بهنا در اوضاع آشفته امروز جايگاه خودش و آلبوم آخرش يعني «ايران 11» را به خوبي درك كرده است. او فكر نمي‌كند چون روزگاري يك هفته پشت سر هم با گروه «آويژه» روي صحنه رفته حالا هم بايد همان اندازه مخاطب داشته باشد يا به خاطر سابقه مهمش بايد در اتاقش بنشيند و به وضعيت بد و بي‌راه بگويد. بهنا دليلي نمي‌بيند كه در پرفورمنسي كه اصولا نمي‌تواند بيش از 100 مخاطب در هر اجرا داشته باشد، همكاري نكند. به نظر مي‌رسد او به خوبي درك كرده موسيقي ايران 11 و سبك كاري جديدش به محيطي به جز سالن كنسرت نياز دارد و شايد حتي ايستاده و در حين راه رفتن تاثير بهتري روي مخاطب دارد. اصراري ندارد كه تعداد زيادي مخاطب داشته باشد، همين كه اثرش مخاطب خودش را پيدا كند برايش كافي است؛ پس همراه با گروهش در گالري طراحان آزاد حاضر شد و در پرفورمنسي دور از اداهاي رايج اين روزها، موسيقي‌اش را اجرا كرد. ساختار اين پرفورمنس بسيار ساده و البته همه فهم بود. همانطور كه از اسمش برمي‌آيد «استتار» در كار است و مخاطب برخلاف آنچه توقع دارد ببيند با فضاي بسته‌اي مواجه مي‌شود كه گروه بهنا در آن محفوظ شده‌ است و تنها صداي موسيقي شنيده مي‌شود. اطراف اين محفظه چشمي‌هايي وجود دارد كه مخاطبان مي‌توانند گروه را ببينند. انتخاب قطعات به نوعي است كه فضا با گذر زمان مشوش‌تر مي‌شود و رفته رفته اتفاقات عجيب‌تري مي‌افتد. پرفورمر (اجراگر) وارد داستان مي‌شود و شايد بهتر باشد از اينجا به بعد را لو ندهم تا جذابيت داستان كم نشود. نكته اساسي اين است كه هر بي‌سوادي مثل من هم مي‌تواند با روند اين پرفورمنس ارتباط برقرار كند و حتي دريافتي شخصي از آن داشته باشد. در بدترين حالت كه هيچ مفهومي هم منتقل نشود ديدن و شنيدن اجرا و موسيقي كه با هم چفت شده، لذت‌بخش خواهد بود. در نهايت شايد اگر به انتخاب قطعات و ارتباط آنها با كليت پرفورمنس دقت بيشتري مي‌شد، جذابيت بيشتري در اين اجرا به وجود مي‌آمد. براي نمونه قطعه اكباتان در آلبوم ايران11 نزديكي زيادي با قسمت‌هاي مياني داشت كه در اين اجرا جايي نداشت يا قطعه نخستين كه از آثار قديمي بهنا (با تنظيم جديد) است براي اين اجرا كمي خسته‌كننده به نظر مي‌رسيد. همچنين اگر دماي هوا و تهويه گالري بهتر بود قطعا لذت بيشتري از اين پرفورمنس مي‌بردم. قرار است به زودي كاموفلاژ دوباره اجرا شود، پس اگر از نشستن در سالن و ديدن كنسرت بدون هيچ تحركي خسته شديد شايد كاموفلاژ فرصت خوبي باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون