ما را ز منع عقل مترسان و مي بيار
ديبا داودي
در كارنامه 40 ساله پس از انقلاب اسلامي دو نقطه قوت در ميان نكات بسيار ديگر، قابل طرح و دفاع است كه ميتوان در آن ميان به احداث متروي تهران و برگزاري نمايشگاه كتاب اشاره داشت. تاكنون سينمايشگاه كتاب در تهران برگزار شده است و لااقل سي مرتبه مسوولان از خود پرسيدهاند آيا حقيقتا نيازي به برپايي نمايشگاه كتاب به اين شكل هست؟
بله هست. چون مردم «كتاب» را فراموش نميكنند.
در ميان دغدغه نان و زندگي، خوراك انديشه و شوق را ميهمان روزمرههايشان ميكنند.
خير نيست. چون ذات نمايشگاه براي نمايش است و اگر بنا به فروش كتاب ميبود بايد نامش را ميگذاشتند فروشگاه يا هرچيز ديگري كه به درستي گوياي آنچه در يازده روز برگزارياش اتفاق ميافتد، باشد.
اما هرچه هست، با هرچندبار تغيير مكان برپايياش، با عدم امكان بسامان كردن راههاي دسترسي به نمايشگاه، با راه افتادن سيل و شناور شدن كتابها در آب، با ويترين خبري فوقالعادهاش، با اعلام عدد چند ميليوني بازديدكنندههايش، با كمك به افزايش آمار رسمي ميل به كتابخواني، با بيشتر شدن شوق ناشران به توليد كتابهاي مقبول و رقابت با همتايان موفق و خوش نام... نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران برگزار ميشود و ما دوباره و دوباره از كتاب و دانش و علم و قصه و شعر ميگوييم. ميزبان ناشران و دست اندركاران خارجي ميشويم كه بلااستثنا اذعان ميدارند: «نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران، شلوغترين نمايشگاهي است كه طي سالها ديدهاند» و آن را به درستي «باشكوه» خطاب ميكنند.
نمايشگاه كشوري را باشكوه خطاب ميكنند كه با جمعيت بيش از ٧٥ ميليون نفر و نرخ سواد بالاي ٩٠ درصد و جمعيت آماري جوان ٢٦ درصدي و ميانسال بالاي ٤٣ درصدي، ميانگين تيراژ كتابهاي عمومياش در سال ١٣٩٦، ٥٠٠ عدد است و اين رقم براي مولفين بسيار نامدار و پژوهشگران كاركشته چندان تفاوتي ندارد. كشوري كه پيشاني فرهنگياش يعني انگيزه كتابخواني از سال ١٣٨٥ تا به امروز گردبادهاي بسيار به خود ديده است و با محكمترين سيليها صورت خود را سرخ نگاه ميدارد و با اعتبار هنرمندان و صاحبان سرمايه فرهنگ دوست با كتاب همچنان دوستي ميكند و به جاي آنكه راه شايدعاقلانهتر برجسازي و واردات لوازم آرايشي و... و هرچه دودوتاي اسكناس را ميتواند به هشت تا نزديك كند را انتخاب كند، در پي راه عشق به كتاب ميماند.
اگرچه شيب منفي توليد كتاب كاغذي و استقبال خوانندگان در ايران نسبت به شاخصهاي جهاني تندتر به نظر ميرسد اما نمايشگاهش حقيقتا با تپش قلبهايي زنده است كه خالصانه باور دارند:
راهيست راه عشق كه هيچش كناره نيست