استبداد روسيه تزاري
روسيه دستكم در يكي- دو سده اخير مهمترين و قدرتمندترين همسايه ايران بوده است و به همين جهت تاثيرات ژرف و ماندگاري در فرهنگ و سياست و اجتماع ايران داشته است، كشوري وسيع با دولتي مقتدر و اقتدارطلب كه شناخت ما از آن متاسفانه چندان عميق و گسترده نيست. تا پيش از فروپاشي روسيه تزاري اين كشور به همراه بريتانيا حضوري مستقيم و استعمارگرانه در ايران داشت و بعد از انقلاب اكتبر و برپايي اتحاديه جماهير شوروي، اين حضور پيش از هر چيز به واسطه كمونيسم و انديشه ماركسيستي بود كه طيف وسيعي از فعالان سياسي و روشنفكري ايران را متاثر ميساخت. شناخت ما از اين كشور اما همواره محدود به عصر كمونيستي آن بوده و كمتر درباره سابقه پيشاكمونيستي روسيه آگاهي داريم، اين در حالي است كه به خصوص بعد از فروپاشي اتحاديه شوروي و شكست كمونيسم روسي، به وضوح آشكار شد كه بسياري از ساختارهاي فرهنگي و انديشهاي روسها ريشه در تاريخ كهن مردمان اين سرزمين دارد و از اين حيث شناخت روسيه پيشاكمونيستي در عصر تزاري اهميتي اساسي دارد. كتاب نامههاي روسي كه به تازگي با ترجمه باقر پرهام مترجم سرشناس از سوي نشر مركز منتشر شده از اين حيث بسيار راهگشاست. اين كتاب نامههاي آستولف لويي لئونور ماركي دوكوستين اشرافزاده و نويسنده فرانسوي است كه در دوران حكومت تزار نيكلاي اول به روسيه تزاري رفت. او گزارش سفر خود را به دليل هراس از فضاي پليسي حاكم بر روسيه به صورت نامه براي دوستاني نامعلوم نوشت و اين نامهها را پنهاني از روسيه با خود به فرانسه برد و بعد در سال 1843 آنها را به صورت كتاب منتشر كرد. كتاب با استقبال بسيار روبهرو شد و به زبانهاي انگليسي و آلماني ترجمه و منتشر شد. انتشار آن خشم حكومت روسيه را برانگيخت و تزار آن را ممنوع كرد. ترجمه روسي كتاب پس از سال 1917 نيز در شوروي در فهرست كتابهاي ممنوعه قرار گرفت. برخي اين كتاب را به سبب كندو كاوش در سرشت استبداد مطلق و تاثر آن در ايجاد روحيه بردگي حتي پيشگويانه و جلوتر از زمانه خود يافتهاند و معتقدند مشاهدات كوستين درباره جامعه روسيه و خصال حاصل از استبداد در اين كشور در نيمه نخست سده نوزده تاريخ گذشته نيست: «جامعهاي كه هيچ گونه خوشبختي در آن امكانپذير نيست، زيرا بشر بنا به قانون طبيعتاش، بدون آزادي خوشبخت نميتواند بود»، جامعهاي محكوم به دروغ گويي همگاني.