عبور از بحرانهاي دستساز
سيد علي ميرفتاح
مملكت ما، اغلب اوقات در «شرايط حساس كنوني» است. تا يادمان است، مسوولان يادآورمان شدهاند كه شرايط حساس كنوني را غافل نشويم. حتي به شوخي، گاهي گفته شده كه شرايط امروز كنونيتر است و اگر هوشيار نباشيم، خسارتهاي غيرقابل جبران ميبينيم.
به يك اعتبار بحرانها واقعياند و ما دايما در حال عبور از بحران بودهايم. اسم يكي از كتابهاي مرحوم هاشمي «عبور از بحران» است كه به حوادث سال شصت و ترورها و التهابات ابتداي انقلاب اشاره دارد.
اما چون نيك بنگري تاريخ اين سي و هشت سال تاريخ عبور از بحران بوده است. منصف بخواهيم باشيم بايد به نظام اسلامي نمره عالي بدهيم در عبور هوشيارانه از بحرانها. آنها جنگ را پشت سر گذاشتهاند، تفرقه را، نفوذ مجاهدين را در بدنه حكمراني، تحريمها را و خيلي از اتفاقات ناگوار را پشت سر گذاشتهاند...
آنقدر در مواجهه با بحران متخصص شدهاند كه ديگر حوصله مديريت اوضاع عادي را ندارند. مثل جراح حاذقي شدهاند كه از پس درمان مغز و اعصاب راحتتر بر ميآيد تا مداواي زكام ساده. نگفته نگذارم كه مسوولان اين توانايي را به پشتگرمي مردم پيدا كردهاند.
چون بلدند با توده مردم ارتباط برقرار كنند و چون بلدند چطور و در چه سطحي مردم را در جريان بحران قرار بدهند پس بهتر و راحتتر از بحران عبور كردهاند. به همين بحرانهاي سال شصت نگاه كنيد. رييسجمهور با يازده ميليون راي عزل شده.
رييس ديوان عالي كشور به همراه هفتاد و چند نفر در يك انفجار به شهادت رسيده، رييسجمهور بعدي با نخستوزيرش با هم شهيد شدهاند، جنگ هم در بالاترين سطح در جريان است و هنوز بخشي از خاك ما دست دشمن است. امريكا تحريممان كرده، اروپا هم مخالفين اسم و رسمدار را پناه داده... هركدام از اين اتفاقات به تنهايي ميتوانست حكومتي جا افتاده را زمين بزند.
اما حضور حداكثري مردم، مسوولان را دلير كرد كه بر اوضاع مسلط شوند و نظام را تثبيت كنند. هر جا كه مسوولان مستظهر به مردم بودند هزينه عبور از بحران پايين آمد و هر جا كه نه، مجبور شدند هزينههاي گزاف بدهند.
عادت به بحران البته بديهايي هم دارد كه ميتواند جامعه را گرفتار كند. مثل بازي با آتش ميماند. درست است كه نفتانداز بر آتش مسلط است، اما اين تسلط چيزي از مخاطرات آتش كم نميكند.
براي همين گاهي ميبينيم كه بعضي مسوولان، موقع رقابت سياسي، توي كاسه هم ميگذارند و براي هم بحران مصنوعي ميسازند.
شواهدي هست و البته ادعاهايي كه حتي در بحرانهاي خارجي هم ردي از داخليها به چشم ميخورد. نشنيدهايد كه ميگويند گراي تحريم را رقباي داخلي به دشمن خارجي دادند؟ همه دولتها گرفتار دو نوع بحران بودند. يكي بحران واقعي و يكي هم بحران دستساز رقيب.
رييسجمهور اسبق ميگفت كه ما هر 9 روز با يك بحران مواجهيم. قبليها و بعديها هم تقريبا همين را ميگفتند. اما به نظرم دولت روحاني يك كار فوقالعاده كرده و بحرانهاي دستساز را طوري مديريت كرده كه شايسته
تشويق است.
روزنامههاي اين سه سال و اندي را مرور كنيد. هر كس از دور صفحه اول آنها را بخواند، فكر ميكند با دولتي در حال سقوط و زوال روبهروست. نه فقط هر 9 روز بلكه هر روز بحرانهاي دستساز جلوي دولت گذاشتهاند كه جنب نتواند بخورد. يكي با فونت شاه رفت دستاورد دولت را هيچ ارزيابي كرده و ديگري امريكايياش خوانده.
يكي به خيانت متهمش كرده و ديگري قراردادهايش را تركمانچاي ناميده. تقريبا هرچه خواستهاند نوشتهاند و گفتهاند. اما هنر روحاني اين بوده كه نگذاشته اين بحرانها به بدنه جامعه راه يابد.
براي نزديك چهار سال در روزنامهها چيزي جريان پيدا كرد كه جامعه به آن بياعتنا بود. روزنامهها توي سر و كله هم زدند اما حتي ذرهاي از دعوايشان به ميان مردم راه نيافت. تجربه امنيتي دولت و بحرانشناسي روحاني باعث شد با وجود همه مشكلات واقعي و غيرواقعي دنيا، جامعه آرامترين دورهاش را بگذراند.
شرايط حساس كنوني فقط در دولت روحاني بود كه ذهن و دل مردم را به خود مشغول نكرد. دولت مثل سپري عمل كرد و تيرهاي بحران را به جان خريد، تا مردم با خيال آسوده به زندگيشان برسند.
آيا ميگويم مردم مشكل اقتصادي و معيشتي و سياسي نداشتند؟ نه. اتفاقا مردم با مشكلات واقعي دست و پنجه نرم كردند، اما مثل قبل مشغول بحرانهاي مصنوعي نشدند. كار مهم دولت روحاني همين بود كه نگذاشت آتش رقابت سياسي از صفحات روزنامه بيرون بيايند و دامن مردم را بگيرد.