مسائل جديد
سيد علي ميرفتاح
در اين مدت، سياست خونمان افزايش چشمگيري داشته است. ما هيچ وقت چنين بيپروا، وارد گود سياست نشده بوديم و حرفهاي سياسي نزده بوديم. آلوده شدن به سياست اختصاص به من روزنامهنگار ندارد، تقريبا همه ايرانيها، در ايام انتخابات سياسي ميشوند و براي ايدهآل خود با تمام وجود پا به ميدان ميگذارند. از بعد از عيد به اين طرف محال بود به مهماني، عروسي، دور از شما و ما، عزا داخل شويد و بحث سياسي نشنويد. هر كس خود را حق ميپندارد و بر راي و سليقه و عقيدهاش پا ميفشارد. اين پافشاري، مادام كه به حذف ديگري نينجامد، چيز بدي نيست بلكه براي گرمي بازار مشاركت سياسي لازم است. سياست هم مثل هر چيز ديگري در عالم اندازه دارد و بايد اندازهاش نگه داشته شود. اندازه نگه دار كه اندازه نكوست. در هرچيزي اگر زيادهروي كنيم موجبات مريضي خود را فراهم ميآوريم. ميگويند اگر 10، 12 ليوان آب روزانه كه براي سلامتي توصيهاش ميكنند، به صد ليوان برسد تبديل به سم هالك ميشود و آدمي را درجا ميكشد. حتي بزرگان و عرفاي ما نشانه ادب را رعايت اعتدال و پرهيز از افراط و تفريط دانستهاند. حافظ به صراحت فرموده است «صوفي ار باده به اندازه خورد نوشش باد/ ورنه انديشه اين كار فراموشش باد.» وقتي در باب آب و باده و عبادت و مهرباني دستورمان دادهاند- بلكه عقل حكم ميكند- كه از زيادهروي بپرهيزيم، در كار و بار سياست به طريق اولي بايد متعادل باشيم و زيادي به آن مشغول نشويم. حرفهايي كه زدم جزو بديهياتند و كسي نيست آنها را قبول نداشته باشد؛ در مقام حرف همه همين را ميگويند و مفرِط و مفرَط را به حكم اميرالمومنين(ع) به حماقت نسبت ميدهند، اما در عمل اكثرمان مبتلا به زيادهروي در سياستيم و جز به چشم سياست به چيزي و كسي نگاه نميكنيم. اتفاقا چيزي هم كه محل خطر است همين است كه سياستزدگي به حد اعلاي خود رسيده و موسيقي و معماري و سينما و بازرگاني و مناسبات فاميلي و ارتباطهاي اداري و مراودههاي عاطفي و قس عليهذا نيز صبغه سياسي گرفتهاند و جز با عينك سياسي ديده نميشوند. چه بپسنديم و چه نپسنديم، چه نتيجه را دوست داشته باشيم و چه نداشته باشيم، انتخابات تمام شد و هزار كار واجب روي زمين مانده و دنيا معطل دعواها و نقارهاي ما ننشسته. در چهار سال پيش رو، دولت آنقدر كار روي سرش ريخته كه اگر به يكسوم آنها هم برسد بايد تا ابد ممنون و متشكرش باشيم. دولت فرهاد است و كارهاي مقابل رويش بيستون، بلكه دماوند؛ ضمن اينكه سخت نيست بفهميم، از بعد از انتخابات با مسائل عليحدهاي هم بايد كلنجار برود. حتي مردم عادي هم از سخنرانيها و خط و نشانهاي رقيب شكست خورده سيگنالهاي واضح و رمز گشودهاي را ميشنوند كه چهار سال بعد براي دولت به همين آساني نيست كه بيايد و به كارهاي معمولش برسد؛ چه برسد به اينكه هر كاري دلش خواست بكند. نميگويم خداينكرده سنگاندازي ميكنند و چوب لاي چرخ دولت دوازدهم ميگذارند، اما پيداست كه عرصه را بر او تنگ ميكنند و راحتش نميگذارند. وقتي در حلال و حرام بودن بيست و چهار ميليون رايش شبهه وارد ميكنند، طبيعي است كه در تبعيت از دولت و در همراه شدن با رييسجمهور نيز مشكل خواهند داشت و از طريق دولت در سايه يا موازنه قوا يا هر چيزي كه دستشان به آن بند شود براي دولت مسائل جديد درست ميكنند و عملا انتقام حرفهاي تبليغاتي را از او ميگيرند. ظاهر امر اين است كه انتخابات تمام شده و رييسجمهور دوازدهم معلوم شده اما به هر دليلي رقابت و تبليغات همچنان تمام نشده و حالا حالاها هم بعيد است تمام شود. نهتنها تمام نشد بلكه تازه به فكر يارگيري سياسي افتادهاند تا جرياني جدي و نيرومند راه بيندازند و روحاني را زير سوال ببرند. شايد اگر ما حزب ميداشتيم و فرهنگ سياسي/ حزبي در بين سياستمداران رواج داشت، روند مردمسالاريمان آسانتر بود. اما چون حزب نداريم، ناچار انرژي سهمگيني را وارد رقابت سياسي ميكنيم كه در صورت باخت، به افسردگي ميانجامد. آن انرژي سهمگيني كه در جريان انتخابات مقابل دولت قد علم كرد و به صراحت روحاني را اولين رئيسجمهور يك دورهاي ناميد، نميتواند حالا كه بازي را به حريف واگذار كرده، به آساني فرو نشيند و به دنبال كار و بار معمولش برود. شما در جريان انتخابات شعارهايي دادهايد، كارهايي كردهايد كه الزاما بايد پيروز ميدان ميشديد و حالا كه نشدهايد كار برايتان سخت شده است. بنابراين چارهاي نيست جز ادامه رقابت و تداوم تبليغات، وقتي شما ادامه دهيد، دولت هم ناچار است به عنوان دفاع از خود يا راضي نگه داشتن رايدهندههايش، چراغ رقابت را روشن نگه دارد... و اين همان چيزي است كه به نظرم خطرناك است.