نگاهي به نمايش «بيپدر»
آگاهي، تا مرز بالا آوردن
تقديم به مهدي دراجي
احمدرضا دالوند
همه لحظات اين نمايش، روايتي از گذار انسان از خامي و كوشش براي رسيدن به تعادل است. بسياري از انديشمندان و حكما دو مسير را براي تعالي فكري ترسيم كردهاند: خردگرايي و تجربهگرايي. در رويكرد تجربهگرايي، انسان چيزي جز آنچه واقعا تجربه ميكند، نيست. اين نگره با منطق عمومي انسان نزديكتر است و طي اعصار نيز شاهد برتري تجربهگرايي بر خردگرايي بودهايم. هرچند كه جايگاه رفيع ادبيات كلاسيك هرگز مورد ترديد نيست، اما شايد ظرف مناسبي در جهان معاصر و براي انعكاس لغزشهاي روح انسان ترس خورده جوامع امروزي نباشد؛ لذا در اين نمايش شاهد تركيبي خلاق از دو رويكرد خردگرايي و تجربهگرايي هستيم زيرا در رويكرد صرفا تجربهگرايانه، نگاه انسان فقط شاهد توالي برخي رويدادهاست. در حالي كه متن خلاقانه سيدمحمد مساوات در تفكري مرتبط و تلفيقي از «غريزه كور» با «انديشه و تفكر»، لحظات دراماتيك غيرمنتظرهاي در كار ميكند كه طنين آن در ذهن و قلب تماشاگر تا مدتها باقي ميماند. مساوات، بيننده را وا ميدارد تا شاهد توالي رويدادهايي باشد كه درونمايه نمايش قصد انتقال آنها را دارد. جالب است كه درونمايه نمايش از داستاني آشنا، آنقدر دمدستي و آشنا، شكل گرفته كه بدون نگاه عميقي كه سيدمحمد مساوات به متن داشته، امكان نداشت به چنين روايتي تراژيك و اكسپرسيو و تكاندهنده تبديل شود. ذكر اين نكته به توضيح بيشتري نياز دارد: كارگردان، آنقدر روي مضمون نمايش لايهلايه كار ميكند تا موضوع مورد نظرش را بالا بياورد و توامان تماشاچي را هم در بهت و سكوت با خود همراه ميكند، تا انتها و تا مرز بالا آوردن. اگر اين موضوع گرگ و بزبزقندي آنقدر بديع و جالب توجه است كه با يك توانايي متوسط و يك اجراي قابل قبول بتوان آن را پذيرفتني جلوه داد، شايد خيلي اتفاق مهمي نباشد. مهم آن طراوت ذهني و توانايي فني است كه از مضامين دم دست و آشنا نيز تصويري بديع و بهيادماندني عرضه كند. همان اتفاقي كه در سالن قشقايي رخ داد و به بازنگري جدي ما نسبت به داستاني كودكانه منجر شد. تا بارديگر به خاطر بياوريم تفكر دراماتيك و نقش آن در تهذيب نفس چه اهميتي دارد. البته رويكرد معاصر نويسنده و كارگردان، تفكري را نشان ميدهد كه در زمره تفكرات پيشتاز مدرن قرار دارد؛ تفكري كه پس از شكلگيري طبقه متوسط شهرنشين عالمگير شد و برساختهاي مورد وثوق اعيان و اشراف خاتمه داد و اين امر را نه با سياست و هر گونه چالش تشنجزا، بلكه با شناخت نبض زمانه و نياز هردم ملتهب تودههاي تازه از راه رسيده ساكن در شهرهاي روبه تزايد. شايد مربيان مهد كودك، مادرها يا مادر بزرگها ندانند در پس و پشت داستان تكراري بزبزقندي چه تراژدي تلخ و آموزندهاي نهفته است. شايد بسياري از كودكان ديروز كه با اين قصه سالها به خواب رفتهاند، پس از تماشاي نمايش «بيپدر» خوابشان آشفته شود. آوردهاند كه: ماهيان از آشوب دريا به خدا شكايت بردند، دريا آرام شد و آنها صيد تور ماهيان شدند. آشوبهاي زندگي حكمت خداست.