مازيار سيدي اين روزها دومين تجربه كارگردانياش را با همراهي دانشجويان جوان تئاتر و در يك سالن نمايش كمتر شناخته شده براي مخاطب عادي روي صحنه برده است. رويكردي كه در روزگار خودنمايي مولفههاي اقتصادي بازار عرضه و تقاضا تا حدي راديكال نيز به نظر ميرسد. روزگاري كه سيطره تهيهكنندهها در تئاتر سايه سنگين عناصر تكراري را بر سالنهاي نمايشي گسترده و امكان تجربه طعم و رنگ متفاوت را از تماشاگر سلب كرده است. سيدي در اين دوران نمايش «توفان» نوشته ويليام شكسپير را به صحنه آورده و اجرايي شريف را پيش روي تماشاگر گذاشته است.
معمولا شروع با متني از شكسپير كار دشواري است. تعدد خوانشي كه از متن اتفاق ميافتد، تعدد كاركترها و ويژگيهاي گوناگون موجب ميشود كار بسيار سخت باشد. چرا اين ريسك را پذيرفتيد؟
يكي از هدفهاي مهم براي من در اين اجرا اول ايجاد اشتغال و كارآموزي براي تعداد بيشتري از دانشجويان بود. به همين دليل بهتر بود متني را انتخاب كنم كه تعداد بيشتري از متخصصان حوزههاي مختلف بازيگري، طراحي صحنه و... درگير شوند. نمايشنامه 24 كاركتر دارد كه در اجراي ما به 16 كاركتر تقليل يافته ولي به معناي حذف شخصيت نيست، بلكه بعضي كاركترها در يكديگر تلفيق شدهاند. به طور كل موافقم ريسك وجود داشت چون تعداد زياد بازيگر به ويژه در نخستين سالني كه قرار است در آن روي صحنه برويم و هدايت اين تعداد كار دشواري به منظر ميرسد. به ويژه كار با بازيگران جواني كه چندان شناختي هم از آنها در اختيار نداريد. ولي رسالت اين پروژه ايجاد فرصت و موقعيت براي دانشجويان تئاتر بود.
اصولا در سالني هم اجرا ميشود كه كار را بسيار دشوار ميكند.
قرار نبود «توفان» در اين سالن اجرا شود. دانشكده سينما تئاتر وقتي اين پروژه استاد دانشگاهي را فعال كرد، مبنا را بر اين گذاشت كه سالن جديد در باغ ملي احداث كند. متاسفانه به دلايل فني و اداري خودشان بعد از 9 ماه تمرين مشخص شد سالن تا زمان اجراي ما آماده نميشود. امكان عقب گرد هم وجود نداشت، بنابراين طراحي را متناسب با سالن خورشيدي دانشكده سينما تئاتر تغيير دادم. رفتار حرفهاي هم نبود كه بعد از چندين ماه تعدادي از كاركترها را متناسب با سالن كوچكتر كم كنيم و امروز بچهها حاصل تمرينهاي يكسال و نه ماه خود را برداشت ميكنند.
طراحي صحنه و ديگر عناصر نمايش از جمله رفتوآمدهاي پرتعداد كاركترها، استفاده زياد از موسيقي، نور و رنگآميزي صحنهها از جمله ويژگيهاي تكرار شونده نمايشهايي هستند كه شما در آنها حضور داريد. آيا بايد اين را سليقه و زيباييشناسي مورد علاقه شما در نظر بگيريم؟
نمايش قبليام «مرسولات پترزبورگ» كه سال گذشته در سالن مولوي اجرا شد هم تقريبا از همين ويژگيها برخوردار بود. در حقيقت به دنبال يك تجربه جمعي هستم كه توضيحش به عنوان كارگردان برايم سخت است. «مرسولات پترزبورگ» هم 13 بازيگر داشت. به دنبال يك تجربه زيباييشناسي هستم كه با رويكرد و نگاه زيباييشناسي تجسمي به صحنه شكل ميگيرد. مثلا كاستي بازيگر كمتجربه را ناديده و نقطه قوت را در كار گروهي بازيگران در نظر بگيرد. به اضافه اينكه متن «توفان» اساسا شلوغ و پر رفت و آمد است. نويسنده تمام تلاش خود را به كار گرفته كه اتفاقها در چهارساعت رخ دهد و اگر ما به آن دوره بازگرديم چندان همزمان زيادي نيست و موجب شده ريتم كار بسيار تند باشد. گرچه سالن اجرا هم به واسطه مهندسي كه دارد به عنوان تشديدكننده اين موضوع عمل ميكند. نمايشنامه «توفان» بهشدت قابليت اجرا بهصورت موزيكال را دارد؛ مثل همين حالا كه يك گروه در لهستان اين متن را بهصورت اپرا اجرا ميكنند.
در نهايت بايد اين ويژگيها را جزو زيباييشناسي مورد علاقه شما در نظر بگيريم؟
حتما اينطور است و اصولا دنبال متني ميروم كه اين ويژگيها را ايجاب كند.
البته اشاره كرديد، ولي پرسش اين است كه ترجيح بيشتر بر اجراي درست فرم بود يا در زمينه محتوا هم دقت زيادي وجود داشت؟
اين متن 12 بار بازنويسي شده و چيزي حدود شش ماه هر شب جلسههاي چهارساعته با رضا سرور و فرهاد اميني برگزار كرديم. اين متن كاملا از نظر مضامين قابل خوانش بررسي شده و با دقت سنجيديم چه بخشهايي قرار است براي نمايش ما از متن پررنگ شود. به هرحال قرائتهاي زيادي از اين متن وجود دارد و متناسب با زمانهاي گوناگون قابل تفسير است ولي ما خوانش خودمان از متن توفان را ارايه داديم. چيزي كه به اكنون و اينجا ارتباط دارد. شايد بتوان گفت هسته مركزي كه نمايش ما حول آن شكل گرفت واژه «قدرت» بود. مسلما به خوانش خودمان از متن دقت زيادي داشتيم ولي نكته ديگري هم وجود دارد؛ اينكه متن اصلي اصلا اصرار ندارد بگويد هنگام اجرا يا تماشاي اين نمايش بايد احساس كنيد حرفهاي آنچناني در جريان است. بسيار روان و ساده نوشته شده و شما در مقام كارگردان به محض مطالعه پي ميبريد بهترين شيوه اجرا اتفاقا همان چيزي است كه خودش پيشنهاد ميدهد.
بله احتمالا اگر اين موضوع را در نظر نگيريم در فرم هم با مشكل مواجه خواهيم شد.
بله و ما جايي در بازنويسيها به همين موضوع رسيديم. اينكه چقدر جهان ميتواند پوچ باشد و رنگ و بوي هنرياش را از دست بدهد اگر هنرمند هم خشك به مسائل مهم بشري نگاه كند. درحالي كه حتي مهمترين انسانهاي تاريخ از جمله «بكت» و «شكسپير» هم وقتي با مسائل مهم بشري برخورد كردند همهچيز را با بيان هنري ارايه دادند. به اين ترتيب از افرادي كه قصد دارند مسائل را به واسطه ارايه نظريه يا سخنراني حل و فصل كنند جدا ميشوند. بهشدت نرم و با استفاده از زيباييشناسي موارد را مطرح ميكنند.
اهميت توجه به مفاهيم بينارشتهاي هم به نظر از علايق شما و نسل جديد تئاتر است. چيزي كه در نسل قبل كمتر سراغ داشتيم.
من در نمايش «مرسولات... » تا جايي پيش رفتم كه در گروه مشاوران كار از بچههاي معمار، مجسمهساز، نقاش، دانشجوي فوق ليسانس علوم سياسي، جامعهشناسي و ادبيات حضور داشتند. اين رويكرد همچنان و در اين نمايش هم جريان دارد. نتيجه خوب نمايش «مرسولات... » موجب شد پيش از دعوت از بازيگران و شروع تمرينها 7 يا 8 جلسه با اين بچهها جلسه برگزار كنم.
برنامه شما براي اين نمايش چيست؟ آيا جز سالن دانشگاه در سالنهاي ديگر هم روي صحنه خواهد رفت؟
براي اجرا در يك سالن ديگر بسيار علاقه دارم ولي فكر ميكنم شش ماه ديگر محقق شود. چون بعد از پايان كار بلافاصله بايد به شهر رشت سفر كنم. گروه تئاتر ليو سال گذشته پروژهاي در اين شهر داشت كه با استقبال تماشاگران مواجه شد و امسال قرار است دو تا اجرا از گروه ما در اين شهر روي صحنه برود. يكي توسط آقاي معجوني كارگرداني ميشود و ديگري توسط من كه قرار است شهريور يا مهر ماه «يك نوكر و دو ارباب» نوشته كارلو گولدني را روي صحنه ببرم.
پرسش پاياني اينكه با توجه به نقش پررنگ تهيهكنندهها در اين دوران، چه آيندهاي براي فعاليت حرفهاي خودت متصور هستي؟
من دو شانس خيلي بزرگ آوردم. اينكه از سن 18 سالگي با گروه تئاتر ليو همكاري دارم و اين تجربه بسيار مهم موجب شد ببينيم بزرگترهايم در اين مواقع چطور با ماجرا مواجه ميشوند. از طرف ديگر گروه تئاتر ليو اين امكان را برايم فراهم كرد كه به عنوان بخشي از تيم اجرايي هم فعاليت كنم. همچنين به هر دليل از همان ابتدا خودم با همه مختصات حرفهاي و تجاري تئاتر مواجه شدم. يعني تهيهكننده پيدا كردم و با بازيگرهايم قرارداد بستم. بهشدت زير فشار بودم ولي تجربه بسيار خوبي شد كه بدانم چطور بايد پيش رفت. تئاتر امروز به سمتي پيش ميرود كه گروه بايد پيشبينيهاي اقتصادي را در نظر بگيرد؛ گرچه نمايش «توفان» پروژهاي بود كه با حمايت هرچند ناچيز دانشكده سينما تئاتر روي صحنه رفت. در نهايت تصور ميكنم يا بايد خودم را طوري آماده كنم كه تهيهكننده نمايشهايم باشم يا به جستوجوي تهيهكننده بپردازم. اتفاقي كه با ورود بعضي افراد به عنوان تهيهكننده موجي غير تخصصي و خطرناك را به تئاتر ما وارد كرده است. افرادي كه فقط سرمايه دارند و نميدانند چه مولفههايي براي موفقيت يك پروژه لازم است. آنها زماني قدم جلو ميگذارند كه نام يك بازيگر چهره به ميان بيايد، ولي من از آنها دعوت ميكنم به تماشاي نمايش «توفان» بنشينند كه يك نمايش با حضور بازيگران جوان چطور هر روز با ظرفيت كامل روي صحنه رفته است.