• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3837 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۱ تير

چاله ميدان فرهنگي

فرنوش آباء روزنامه‌نگار

1-‌ اينكه اخيرا باب شده هنرمندان در نشست‌هاي خبري و محافل عمومي الفاظ ناشايست به كار ببرند يا با ادبيات به اصطلاح «چاله ميداني» حرف بزنند، چندان هم تعجب‌برانگيز نيست.
در واقع اين نوع رفتارها نمود وضعيت فرهنگ كل جامعه ايراني است. بيشتر از عصباني بودن، با بايكوت كردن اين افراد يا راه انداختن كمپين، بايد تهديد را تبديل به فرصت كرد و از اين نوع واكنش‌ها براي رديابي نشانه‌هاي معضل بزرگ فرهنگي اين روزهاي جامعه‌مان استفاده كرد.
معضلي كه به فضاي مجازي هم رسيده و رفتار ايراني‌هايي را كه به صفحه فلان فوتباليست يا مجري هجوم مي‌برند و واكنش‌هاي هيجاني نشان مي‌دهند، مايه تمسخر و طنز كل دنيا كرده است.
هنرمندان ما مشتي از خروار افراد جامعه در قشرهاي مختلف با فرهنگ‌هاي متفاوت هستند.
به واسطه شغلم و دوستان مشترك، بارها در محافل مختلف هنري و فرهنگي حضور داشته‌ام و بارها ديده‌ام كه بعضي از همين افراد- بلانسبت فرهيختگان واقعي- در جمع‌شان چطور با هم صحبت مي‌كنند و تعامل دارند. يعني در معاشرت‌ها و ارتباطات كلاميِ بعضي دوستان به ظاهر اهل هنر و فرهنگ، شايد كمتر مي‌شود نشاني از تفاوت يك انسان باسواد و فرهيخته با انساني عامي و
كوچه‌بازاري پيدا كرد. حالا اينكه گاهي جلوي دوربين‌ها كنترل از دست مي‌رود، نقاب روشنگري مي‌افتد و آن كاراكتر واقعي محافل خصوصي رو مي‌شود، به نظرم بيشتر از آنكه محتاج راه انداختن كمپين باشد، محتاج تفكر و ريشه‌يابي و حتي بررسي‌هاي جامعه‌شناسانه است.
راستي چه شد كه قشر هنرمند و فرهيخته كه در ادوار مختلف تاريخ فرهنگ و هنر ايران، ادب و تشخص و پرنسيب‌شان الگو و زبانزد مردم جامعه بود اينچنين به ورطه سقوط اخلاق و ادب افتادند؟ من اصلا كاري به سواد خبرنگاران و پرسش‌هاي
خبرنگارنماها و روزنامه‌نگاران جعلي ندارم. مدافع حقوق افرادي هم نيستم كه سال‌هاست با مطالعه نكردن و صرفا شوآف قلم زدن، و از آن طرف هم مجيزگويي دايم چهره‌هاي حوزه خود، آبروي اصحاب قلم و رسانه را برده‌اند.
اما با اين تز هم كه «واكنش من به كنش تو ربط دارد» صد درصد مخالفم. اگر قرار باشد لحن و شخصيت يك فرد فرهيخته در موقعيت‌هاي مختلف تغيير كند و وابسته به كلام يا پرسش نامربوط طرف مقابلش باشد، پس آن شخصيت و هويت ثابتي كه تفاوت بارز يك انسان باشعور را با افراد بي‌هويت نشان مي‌دهد، چه مي‌شود؟
٢- به لطف شبكه‌هاي اجتماعي رفتار نخبگان فرهنگي و افراد هنرمند اين روزها بيشتر از قبل به چشم مي‌آيد و برجسته مي‌شود. طرفداران چهره‌ها هم كه آماده‌اند براي پرستش كوركورانه بت‌ها، خدا را شكر كم نيستند. از كودكان و نوجواناني كه شخصيت‌شان در حال شكل‌گيري است گرفته تا دانشجو و كاسب و خانه‌دار و... اين روزها همه چهره‌هاي هنري، سياسي، ورزشي و رفتارهاي‌شان را لحظه به لحظه در شبكه‌هاي اجتماعي رصد مي‌كنند و رفتارها را ياد مي‌گيرند. حالا تصور كنيد افراد جامعه‌اي كه الگوهاي رفتاري‌شان چنين فرهيختگان و هنرمنداني باشند، چرا بايد در فضاي مجازي، شعور به خرج دهند، ادبيات چاله‌ميداني را قبيح بدانند و در فضاي حقيقي، سر هر موضوع كوچكي، به جان همنوع‌شان نيفتند و دست به يقه نشوند؟ به نظرم وقت آن رسيده، به جاي عصباني بودن، «متاثر و اندوهگين» باشيم. شايد اين اندوه كمك‌مان كند مثلا كمپيني راه بيندازيم با اين عنوان: «فرهنگ- منفي- امروز- نتيجه- رفتار- غلط-الگوهاي- ديروز- است.»
3-‌ تعريف قداست براي هر حرفه‌اي در بلندمدت به آن حرفه آسيب مي‌زند. مثل اتفاقي كه براي جامعه پزشكان افتاد. هيچكس حق نقدشان را نداشت مبادا حرمت پزشكان شكسته شود. اما اين حباب شيشه‌اي در نهايت دوام چنداني ندارد. امروز اين قبيل رفتار بعضي هنرمندان در درجه اول بايد زنگ خطري براي خود جامعه هنرمندان باشد كه مثل جامعه پزشكي در نظر مردم منفور نشوند. به خصوص كه چهره‌هاي هنري، اعتبارشان را بيشتر از شهرت وامدار «محبوبيت» هستند. اگر افراد هر صنفي قبل از نقد شدن توسط مردم، خودشان همديگر را به چالش بكشند، مي‌توانند از چنين بحران‌هايي فاصله بگيرند.
٤- طنز تلخ ماجرا اين است كه خود اصحاب رسانه، بعضي از اين چهره‌ها را بدون تحقيق تبديل به الگوهاي جامعه كرده‌اند. در حالي كه كاركرد رسانه بايد اين باشد كه دايم افراد حوزه خود را به چالش بكشد و رفتار نمايشي افراد را كنار بزند و واقعيت را به مخاطب نشان دهد. واقعيتي هرچند تلخ... اما همين تلخي باعث مي‌شود مردم اسطوره‌هاي غلط نسازند. عمق فاجعه اينجاست كه رامبد جوان هم لُب كلام را متوجه نشده و ترجمه‌اش از اين عبارت كه: «بهناز جعفري را رسانه‌ها بهناز جعفري كرده‌اند»، تنها سواد هنري اين هنرمند است. براي همين است كه مي‌گويد: «لابد اگر رسانه‌ها نبودند، بهناز جعفري، الان صفر كشكولي بود!» در حالي كه منظور از اين عبارت، كنايه زدن به خطايِ رسانه‌هايي است كه كوركورانه، تريبون چهره‌هايي مي‌شوند كه تنها شوآفِ فرهيخته بودن دارند. اشتباهي كه باعث مي‌شود مخاطب با اطمينان به چنين تريبوني از چهره‌ها الگوبرداري كند.
٥- با كمال احترام براي تمام دوستان هنرمند و فرهيخته‌ام، به نظرم تلاش بعضي از شما براي عادي نشان دادن اين قبيل رفتارها، تنها باعث آسيب زدن به فرهنگ كل جامعه ايراني در بلندمدت خواهد شد. چرا كه تك‌تك افراد جامعه ياد مي‌گيرند، پرخاشگري و توهين، واكنش مطلوب و مورد تاييدي است كه مي‌تواند نخستين و ساده‌ترين راه براي ارتباط با ديگران باشد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون