• ۱۴۰۳ سه شنبه ۱۸ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3175 -
  • ۱۳۹۳ شنبه ۱۸ بهمن

فيلمسازي در عصر اعتدال

محسن آزموده


در شماره قبلي، سركليشه اين «باكس» از آماتور به نگاه تغيير يافته بود كه به احتمال قريب به يقين ناشي از شتابزدگي ذاتي كار روزنامه‌نگاري است. شايد هم علتي ديگر، هر چه باشد اين نگارنده ابايي ندارد از اينكه تاكيد كند از نگاه يك غيرحرفه‌اي (كسي كه امرار معاشش
 نه از طريق سينماست) و در مقام يك تماشاچي معمولي به فيلم‌ها نگاه مي‌كند.
لفظ عربي اعتدال كه اين روزها به شعاري دلنشين و همه‌پسند بدل شده را مي‌توان به ميانه‌روي ترجمه كرد. با خوب و بد ميانه‌روي و ربط و بي‌ربطي آن به مضمون سوگيرانه ميان‌مايگي كاري نداريم، هر چه باشد اين روزها سكه رايج، ميانه‌روي و نفي افراط و تفريط است و دست بالا را نيز در همه عرصه‌هاي اجتماعي طبقه متوسط مي‌زند، با اين هم كاري نداريم كه تعريف دقيق و درستي از همين طبقه نيست، به همين خاطر است كه بايد به آدم‌هايي كه در فيلم‌ها ماشين‌هاي شاسي‌بلند سوار مي‌شوند و موبايل‌هاي دو سه ميليوني دارند و لباس‌هايشان برند است، بگوييم طبقه متوسط. در واقع فيلم‌ها عمدتا به همين سو جهت‌گيري دارند، ‌يعني درباره طبقه متوسط، ‌به همين معنايي كه اشاره رفت، هستند و دغدغه‌ها و مشكلات و درگيري‌ها و بالا و پايين زندگي ايشان را به نمايش مي‌گذارند.
اين تاكيد بيش از حد بر طبقه متوسط اما يك پيامد ديگر و مهم‌تري نيز داشته است و آن اينكه خود فيلم‌ها هم متوسط‌اند، شايد چون سازندگان‌شان متوسط‌اند، تماشاچي‌ها متوسط‌اند، منتقدان متوسط‌اند و خلاصه همه متوسط‌اند. ديگر كسي شعارهاي تند و تيز نمي‌دهد و از اهداف و آرمان‌هاي بزرگ سخن نمي‌گويد، يكي مي‌گفت عصر انقلاب‌ها به سر رسيده است، ديگري مي‌گفت دهه‌ات گذشته مربي! حالا مدام فيلم‌هايي مي‌بينيم درباره طلاق، مشكلات جوانان، درگيري‌هاي ساده اخلاقي، خيانت در روابط و... نه اينكه پيش از اين موضوع فيلم‌ها جز اين بوده يا در اين باره فيلم نمي‌ساختند، بحث بر سر اين است كه فيلم‌ها متوسط شده‌اند، نه مي‌توان گفت فيلم خوبي است نه بد. گاهي حتي همه‌چيز سر جايش است، از فيلمنامه و كارگرداني و دكوپاژ تا ميزانسن، موسيقي، بازي‌ها و... اما نهايتا حاصل يك كار متوسط است كه تا پايان فيلم آدم را درگير مي‌كند.
فيلم «عصر يخبندان» (مصطفي كيايي) براي مثال يكي از اين آثار است؛ فيلمي پر از ستاره با بازي‌هاي عمدتا قابل قبول و در بعضي موارد قابل توجه (مهتاب كرامتي) . اما حتي متوجه نمي‌شويم چرا منتقدان ارزشي فيلم را نقد كرده‌اند، مگر از اين اخلاقي‌تر هم مي‌شد فيلمي ساخت؟ شخصيت زن فيلم كه خطاكار است خيلي سرراست و با همين واژه‌ها داد مي‌زند كه غلط كرده است، شخصيت منفي فيلم (با بازي بهرام رادان) هم كه زياده از حد بد است و در نهايت به‌سزاي اعمال شنيعش مي‌رسد، رابين هود فيلم هم كه زياد حرف سياسي نمي‌زند، پس ديگر چرا بايد فيلم ضد ارزشي باشد؟ كاري به تدوين «پست مدرن» فيلم و دليل ناپيدايش و اينكه سعي مي‌كند همه‌چيز را به مخاطب چيز‌فهم كند، نداريم. عصر يخبندان همچنان كه در همين چند روز از استقبال مخاطبان مشخص شده، مي‌تواند گيشه خوبي داشته باشد، به ويژه كه مولفه‌هاي جذابيت در سينماي ايران (منظور ويژگي‌هاي مثبت فيلمفارسي است) را به خوبي رعايت كرده و اثري خوش‌ساخت را تحويل داده است.
اثر ديگر «رخ ديوانه» (ابوالحسن داودي) است. در فيلم خيلي مسائل تكان‌دهنده طرح مي‌شود؛ از فقر و فلاكت تا تجاوز و دروغ، از اختلاف طبقاتي تا طبقه جديد پا در هوا و سر‌در‌گم و... اما همه‌چيز در سطح، در تراز متوسط. به همين خاطر است شايد كه مخاطب حتي از پايان فيلم كه بايد تكان‌دهنده باشد، جا نمي‌خورد. انگار همه‌چيز در همان سطح واقعيت مجازي كه فيلم با تاكيد بر آن آغاز مي‌شود، ‌رخ داده است. فيلم مجموعه‌اي از هشت بازي است. ويتگنشتاين به ما نشان داد كه هيچ ويژگي مشتركي نمي‌توان يافت كه تمام انواع بازي را بتوان به آن منتسب دانست، اما بازي‌هاي رخ ديوانه و در واقع روايت‌هاي دروني هر يك از آدم‌هاي آن اگر يك صفت مشترك داشته باشند، همين جدي نبودن و سطحي بودن است. فيلمنامه چفت و بست خوبي دارد، ‌شخصيت رها‌شده نداريم، همه‌چيز حتي چاقوي هديه پدري در سال‌هاي كودكي يكي از شخصيت‌ها به كار مي‌آيد، اما در نهايت اين همه رخداد عجيب و غريب نمي‌تواند مخاطب را درگير كند. راستي مشكل از كجاست؟ آيا در عصر اعتدال همه مجبور به ميانه‌روي (اگر نگوييم ميان‌مايگي) هستيم؟ آيا ديگر بايد قيد آثار بزرگ سينمايي را زد؟ پس چطور خواب زمستاني (نوري بيلگه جيلان) يا ايدا (پاول پاوليكفوسكي) ساخته مي‌شود؟

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون