طشك و بختگان نيازمند مديريت بحران است
علي مرزوقي اصل٭ / درياچههاي طشك و بختگان با وسعت 120000 هكتار در منتهياليه حوضه زهكشي رودخانههاي كر و سيوند قرار دارد و دلتاي رودخانه كر و سيوند آنها را از هم جدا ميكند. حجم آب مورد نياز براي پرشدن كامل درياچهها در حدود يك ميليارد و 200ميليون متر مكعب است. وسعت حوضه آبريز رودخانههاي كر و سيوند در حدود 2700000 هكتار است كه در ميان خود دشتها و قطبهاي كشاورزي بزرگ استان فارس را جاي دادهاند. از دير باز اين حوزه محل تمدنهاي قديمي منطقه بوده و آثار بندهاي تاريخي جهت برداشت آب براي مصارف كشاورزي در آن مشاهده ميشود و از گذشته دور تنها مازاد آب رودخانههاي كر و سيوند و همچنين سيلابهاي اين رودخانهها كه امكان برداشت و مصرف آنها مقدور نبوده به اين درياچهها سرازير ميشدهاند. به اين ترتيب نوسانات سطح آب درياچهها و به خصوص درياچه بختگان بهشدت وابسته به تغييرات اقليمي در حوضه كر و سيوند بوده و در دورههاي خشكسالي حوضه رودخانههاي كر و سيوند از سطح درياچهها كاسته ميشود. از معتبرترين نوشتهها در مورد اين درياچهها ميتوان به كار ارزشمند كرينسلي در دهه 70 ميلادي اشاره كرد كه اين درياچهها را درياچه فصلي معرفي كرده و به وضوح تصاويري از خشك بودن درياچه بختگان در قسمتهاي جنوبي خود در فصل تابستان ارايه كرده است. به دليل رژيم فصلي ناشي از تغيير ميزان آب ورودي و تبخير در اين درياچهها ميتوان انتظار داشت كه سيستم آنها اتفاقا نسبت به درياچههاي دايمي بسيار حساستر بوده و به تغييرات ايجاد شده در بالا دست با دامنه وسيعي عكسالعمل نشان داده و به خشك شدن دايمي روي آورند.
آغاز تغييرات و دستكاري در حوضه اين درياچهها براي برداشت بيشتر آب و توسعه اراضي كشاورزي به سال 1350 و آبگيري سد درودزن برميگردد. طنز تاريخي در اين مورد اين است كه همزمان در اين سال كنواسيون بينالمللي براي حفاظت از تالابها و زيستگاههاي پرندگان آبي در شهر رامسر برگزار شده و اين درياچهها تحت عنوان درياچه نيريز در ليست كنوانسيون رامسر ثبت و كشور ايران تعهد بينالمللي براي حفاظت از آن را عهدهدار ميشود.
پس از اين تاريخ با امكان فراهم آمده براي بهرهبرداري بيشتر از آب رودخانههاي كر و سيوند توسعه اراضي زراعي در حوضه آبريز درياچهها شدت گرفته و احداث بندهاي آبگيري مانند بند امير و فيض آباد و تيكان در دستور كار برنامهريزان منابع آب و كشاورزي استان قرار ميگيرد بهطوري كه برآوردها حاكي از مصرف سالانه حدود 8/1 ميليارد متر مكعب از آبهاي سطحي در حوضه اين درياچهها است. از اين رو بحران كمبود آب درياچهها و خشكيهاي شديد در آن با شدت بسيار فراتر از نوسانات طبيعي درياچهها كم كم نمايان ميشود، بهطوري كه در سال 1990 اين درياچهها در ليست موسوم به ليست مونترو كه تالابهاي در معرض خطر را معرفي ميكند، قرار ميگيرد و در بازديد سال 1992 كارشناسان بينالمللي از اين درياچهها وضعيت آنها بحراني معرفي شده و تاكيد شده كه دولت ايران ميتواند با تمهيدات مديريتي حيات اين درياچهها را حفظ كند.
اما به جاي آغاز فعاليت عملي براي اجراي برنامههاي حفاظت از درياچهها عمليات احداث سدهاي سيوند و ملا صدرا براي مهار سيلابها و افزايش سطوح زراعي منطقه در دستور كار قرار ميگيرد.
كوتاه سخن اين است كه نهتنها براي احياي درياچهها فعاليتي آغاز نشد بلكه حكم به احداث سدهايي شد كه نقش تير خلاص را براي درياچهها ميتوانند داشته باشند. البته لازم به ذكر است كه همزمان با آغاز احداث سدها، درياچههاي طشك و بختگان اين افتخار را داشتند كه در سال 1374 از طبقه حفاظتي پناهگاه حيات وحش به رده پارك ملي يعني بالاترين رده حفاظتي كشور ارتقا يابند در صورتي كه شواهد موجود حاكي از آن است كه به موازات ارتقاي سطح حفاظت، تغييري در نحوه مديريت درياچهها به وجود نيامد و فقط آمار سطح پاركهاي ملي كشور را بالا رفت؛ اعطاي اين عنوان افتخارآميز هيچگاه براي درياچهها سودي نداشت، همانگونه كه در سال 1350 ثبت آنها در كنوانسيون رامسر مانع از آبگيري سد درودزن نشد.
درياچههاي طشك و بختگان نسبت به درياچه هامون از اين امتياز ويژه برخوردار هستند كه حقابه آنها نه در كشور افغانستان بلكه در خود خاك ايران و در پشت سدهاي ايراني جمعآوري شده و نجات آنها منوط به تصميمگيري مسوولان خود ما است. بهراستي اگر ما براي اين درياچهها حقابه كافي و منظمي را پيشبيني نكنيم ديگر چه انتظاري از افغانها براي حفظ هامون ميتوانيم داشته باشيم؟ و همواره افغانها را مقصر بدانيم كه با احداث سد سهم آب هامون را به ناحق از آن گرفتهاند. ٭ كارشناس محيطزيست