• ۱۴۰۳ يکشنبه ۹ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3858 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۲۸ تير

به بهانه استقبال تماشاگران از نمايش «ماجراي مترانپاژ»

چخوفِ قرن بيستم

بابك احمدي

 

نمايش«ماجراي مترانپاژ » به كارگرداني و طراحي محمدحسن معجوني، نوشته الكساندر وامپيلوف و ترجمه كيوان سررشته كه از ۱۸ خردادماه در تماشاخانه پاليز روي صحنه رفته است، در هفته پاياني اجراي خود به سر مي‌برد. نمايشي كه در خبرها آمده به دليل استقبال تماشاگران از روز جمعه ۳۰ تيرماه دو اجرايي مي‌شود. «ماجراي مترانپاژ» داستان مدير يك هتل به نام كالوشين است كه با يكي از مسافرانش به نام پاتاپف درگير مي‌شود، سپس ترديد مي‌كند كه پاتاپف آدم مهمي باشد و متوجه مي‌شود او يك «مترانپاژ» است.
شايد همين چند خط كوتاه به حدي براي مخاطب جذاب باشد كه براي ديدنش برنامه‌ريزي كند. اما گذشته از ماجراي جذاب، در اين نمايش با حضور پرانرژي و گيرا از رضا بهبودي در نقش كالوشين مواجه مي‌شويد كه شايد چند سالي بود او را با ايفاي نقشي چنين پرتحرك و برون‌گرا نديده بوديم. بهبودي در كنار سعيد چنگيزيان، مهتاب ثروتي، حسين حسينيان، مژده دايي، حسين اميدي و امير قاسمي تركيبي تشكيل مي‌دهند كه تماشاگر را تا پايان اجرا مجذوب خود مي‌كند. نمايشي كه ويژگي‌هايي از يك اجراي حالا قديمي‌تر گروه تئاتر ليو را در خود حمل مي‌كند. براي آن دسته از تماشاگراني كه كارهاي گروه را با دقت دنبال مي‌كنند، يادآور تجربه «به خاطر يك مشت روبل» در تماشاخانه ايرانشهر خواهد بود.
الكساندر وامپيلوف در نگارش نمايشنامه «ماجراي مترانپاژ» و ظاهرا در ديگر آثارش از مولفه‌هايي بهره مي‌برد كه بعضا در نمايشنامه‌هاي چخوف سراغ داشته‌ايم. توجه به فاصله فرهنگي و اقتصادي بين ساكنان كلانشهرها و شهرستان‌ها، تغيير چهره انسان در موقعيت‌هاي بحراني، وجود شخصيت‌هاي نادان، خلق موقعيت‌هاي كميك و مواردي از اين دست از ويژگي‌هاي مشابه موجود در نمايشنامه «ماجراي مترانپاژ» و دست‌كم بخشي از آثار دوره نخست فعاليت چخوف به حساب مي‌آيد. كار تا آنجا پيش رفت كه عده‌اي به او چخوف قرن بيستم لقب داده‌اند. اكساندر وامپيلوف در آگوست 1937، مصادف با صدمين سال درگذشت بزرگ‌ترين شاعر روس يعني «الكساندر پوشكين» به دنيا آمد و در آگوست 1972 در حالي كه دو روز به سي و پنج سالگي‌اش مانده بود در درياچه بايكان غرق شد. در اين مدت كوتاه و تنها با نگارش چهار نمايشنامه بلند و سه نمايشنامه كوتاه، دوران نويني را در تاريخ نمايشنامه‌نويسي روسيه رقم زد كه به دوران پسا وامپيلوف معروف است.
به اين ترتيب بايد گروه تئاتر ليو را براي معرفي اين نمايشنامه‌نويس مهم به تماشاگر ايراني ستود. كيوان سررشته كه ترجمه متن وامپيلوف را برعهده داشته درباره اين نويسنده و ويژگي‌هايي كه موجب شده چخوف قرن بيستم لقب بگيرد، توضيح مي‌دهد. «وامپيلوف زماني دست به كار شد كه ژوزف استالين در سال‌هاي پاياني عمر به سر مي‌برد و شاعران، نويسندگان و روشنفكران مهم روس در آن دوران توسط حكومت تارومار شده بودند. درست در همين زمانه است كه او با نگارش نخستين آثارش بين نويسندگان هم نسل و هم دوره خود مطرح مي‌شود و به زودي در ميان مهم‌ترين‌ نمايشنامه‌نويسان جاي مي‌گيرد.
او در آثارش از ويژگي‌هايي بهره مي‌گيرد كه در نمايشنامه‌هاي چخوف و آثار گوگول ديده بوديم.» اين نمايشنامه به پيشنهاد حسن معجوني ترجمه شده و به گفته سررشته بعضي از متن‌هايش قبلا به فارسي ترجمه شده است. «نكته اين بود كه در ترجمه‌هاي سابق بيشتر شكل و شمايل ادبي اهميت داشت ولي من اين متن را با ذهنيت اجرايي ترجمه كردم.»

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون