در فقدان مديا كاشيگر
بهروز بهزادي
روزنامهنگار
مديا كاشيگر را از سالها پيش ميشناختم ولي با او نزديك نبودم تا اينكه به مناسبتي يكي، دو جلسه با هم ديدار كرديم و اين ديدار به يك دوستي تبديل شد. من او را در همين زمان بيشتر شناختم. در نويسندگي و ترجمه بسيار توانا بود. شعر هم ميگفت و از همه مهمتر اينكه يك روشنفكر تمامعيار بود. خانهاش هميشه پر از شعرا و نويسندگان و هنرمندان و فعالان فرهنگي جوان بود. من هيچگاه او را تنها نديدم، هميشه يكي، دو نفر در كنارش بودند و درباره شعر و ادبيات و هنر صحبت ميكردند.
او محفل بسيار گرمي داشت. متاسفانه به دلايلي در اين يكي، دو سال اخير روابط ما سرد شد. براي اين سردي روابط هم من مقصر بودم و هم او. اكنون كه او ديگر در كنار ما نيست، من خودم را سرزنش ميكنم. بايد به ديدارش ميرفتم. چارهاي نيست جز اينكه براي فقدانش غم بخورم.
در زماني كه روابط گرمي داشتيم، او هرچه مينوشت برايم ميخواند، حتي وقتي عزيزي از دست ميرفت او نخستين كسي بود كه دربارهاش مطلب مينوشت و براي من ميفرستاد. متاسفم كه اينك من بايد براي او بنويسم. چند سال پيش كه مصاحبهاي با وزير وقت خارجه فرانسه داشتم، كاشيگر براي راست و ريست كردن وقت مصاحبه و نامهنگاريهايي كه نياز بود خيلي كمكم كرد. اين كمك از دست او برميآمد چراكه در بخش فرهنگي در سفارت فرانسه كار ميكرد، ولي خيلي اوقات به خيلي از دوستانش كمكهايي ميكرد كه نشان ميداد او در دوستي ثابت قدم است. درگذشت كاشيگر، باعث ميشود كه روشنفكران تهراني يكي از دوستان خود را از دست داده باشند و از آن مهمتر اينكه يك پاتوق روشنفكرانه براي هميشه تعطيل ميشود. درگذشت او را به خانوادهاش، دوستانش و جامعه ادبي و هنري كشور تسليت ميگويم.