ادامه از صفحه اول
تجربه كرهشمالي
حتي به وضع اسفبار فعلي ليبي كه نتيجه يك دخالت خارجي و البته غيرمسوولانه بود، كاري نداريم. ولي رژيم قذافي همان زمان كه امكانات هستهاي كشورش را با دستان خود جمعآوري كرد و بدون هيچ مابهازايي با كشتي به نيويورك فرستاد، گور خود را نيز كند. فرض كنيد كه قذافي يك بمب كثيف راديواكتيوي و نه حتي واقعي ميداشت و تمام شهرهاي ساحل شمالي مديترانه كه كمتر از هزار كيلومتر با خاك ليبي فاصله دارند را تهديد ميكرد، آيا هواپيماهاي ناتو چنان بيمحابا و بيرحمانه در حمله به ليبي اقدام ميكردند؟ قطعا خير! هيچگاه ايتاليا، فرانسه و اسپانيا، اجازه چنين كاري را نميدادند. ولي قذافي در برابر اين سياست خودخواسته و به اصطلاح صادقانه، چه چيزي به دست آورد؟ هيچ. آنها در نخستين فرصتي كه به دست آوردند، آخرين ضربه را به او زدند. غربيها براي انجام چنين حملاتي نيازمند توجيهات پيچيدهاي نيستند. اول حمله ميكنند و بعد توجيهات آن نيز ساخته و پرداخته ميشود.
اين سابقه درباره هند و پاكستان نيز مشهود است. غربيها از ابتدا نسبت به دستيابي اين دو حكومت به بمب اتمي حساس بودند، به ويژه عليه پاكستان موضع شديدتري داشتند و سالهاي سال آن را تحريم كردند. ولي هنگامي كه ديدند ديگر نميتوانند فرآيند اتمي شدن اين دو كشور را به عقب برگردانند با آن كنار آمدهاند و اتفاقا بيش از گذشته ملاحظه حال آنها را ميكنند. قضيه كرهشمالي قدري متفاوتتر است ولي در اصل فرقي نميكند. اين رژيم بيش از حد غيرعرفي عمل ميكند و الا داشتن بمب اتم را براي آن نيز به رسميت ميشناختند و كليه تحريمها را برميداشتند و حتي حاضر به باج دادن هم بودند. نمونه ديگر در اظهارات اين مقام اطلاعاتي امريكا، وجود اوكراين است كه با از دست دادن تسليحات هستهاي خود، امنيت و پايداري خود را نيز دچار مخاطره كرد و حتي ممكن است به صورت عملي تجزيه شود و تا اينجا نيز نه جذب غرب شده و نه نفعي از روسيه ميبرد و يك جزيره خود را هم از دست داده است. آنچه گفته شد به معناي تاييد اين سياستها به ويژه از منظر داخلي كرهشمالي نيست، زيرا اين رژيم سرنوشت غمانگيزي خواهد داشت، هر دو راه ليبي و كره شمالي به يك نتيجه ختم خواهد شد و اينجاست كه به اهميت برجام واقف ميشويم. ولي ناديده گرفتن اين واقعيت كه منطق حاكم بر روابط بينالملل زور است و ديگر هيچ، هزينههاي سنگيني را به جوامع تحميل خواهد كرد.
عرصه تنگ نفت بر اقتصاد ايران
اين شرايط براى اقتصاد ايران با معنى است. يعنى وقتى قيمت نفت نميتواند به اندازه رضايتبخشى افزايش يابد اتفاقات ساختارى خاصى در اقتصاد ايران قابل پيشبيني است. مثلا دولت قدرتش كم مى شود و مجبور ميشود به مالياتها تكيه كند. فشارهاى مالياتى زياد خواهد شد، مثل هميشه دولت به دنبال فعال كردن بخش خصوصى خواهد افتاد، ممكن است اين شرايط دولت و حكومت را در فشار بيشتر و واقعيتري براى ايجاد دموكراسى اقتصادى و سياسى قرار دهد. در اين شرايط ديگر نبايد منتظر افزايش يكباره قيمت مسكن بود، قيمت ارز فشار بالايى در سالهاى آينده بر اقتصاد ايران وارد خواهد كرد و صادرات را به كليد طلايى اقتصاد ايران تبديل خواهد كرد. فشار بدهىها همچنان در اقتصاد ايران استمرار خواهد داشت و كسر بودجههاي دولتى و انقباضهاي هزينهاي گريبان دولت را خواهد گرفت. در مجموع ميتوان به اين نتيجه رسيد كه اقتصاد ايران، بنا بر همين دلايل، وارد يك فاز متفاوتى خواهد شد. ديگر سيكلهاي تجارى همانند سابق اتفاق نخواهد افتاد. اقتصاد با نرخهاي رشد پايينتر و با نوسان كمترى تغيير خواهد كرد. تقاضا در اقتصاد ايران هم منقبض خواهد شد و ركود اقتصادى را مزمن خواهد كرد. در اين شرايط توسعه صادرات هم به دليل كاهش نرخ رشد اقتصادى در جهان محدودتر خواهد شد. در مجموع ميتوان به راحتى به نتيجه رسيد كه براى چندين سال آينده بازار ايران قدرت بسط بالايى نخواهد داشت. طبيعى است كه كار كردن در اقتصاد ايران نه تنها به سياستهاى متفاوتى نياز دارد، بلكه لازم است تغيير پارادايم تجربه شود. اين پديدهاي است كه به نظر ميرسد مديران اقتصادى بايد به آن توجه كنند.