ليگ ادامه دارد
مهرداد احمدي شيخاني
در آغاز هر فصل يك ليگ ورزشي (مثلا ليگ فوتبال) رسم بر اين است كه مربي هر تيم، بسته به ايدهاي كه براي تيمش دارد و متناسب با امكانات و بودجهاي كه باشگاه در اختيارش قرار ميدهد، به انتخاب بازيكناني كه مناسب ايدهاش باشند ميپردازد و بعد از كلي گفت و گو و رفت و آمد، بالاخره تيمش را بر اساس همه امكانات و محذورات ميبندد. معمولا اينچنين است كه هر تيم، از يك يا دو فوقستاره، دو يا سه ستاره و بقيه، سربازان جانفشان تشكيل ميشود. البته طرفداران دلشان ميخواهد كه تيمشان در همه پستها داراي فوقستاره باشد، ولي همين طرفداران هم ميدانند كه الزاما اين آرزو امكانپذير نيست. در بالا اشاره كردم كه مربيان معمولا تيم را بر حسب امكاناتي كه دارند براي اهداف مختلفي ميبندند. بعضي براي قهرماني، بعضي براي گرفتن سهميه در بازيهاي قارهاي، برخي براي حفظ موقعيتي كه تيم در طول دورههاي مختلف ليگ در ميانه جدول داشته و برخي هم براي اينكه به دسته پايينتر سقوط نكنند، و البته طرفداران تيم نيز با آنكه ميخواهند كه تيمشان با بهترين ستارگان و براي قهرماني بسته شود، ولي اين را هم ميدانند كه چنين انتظاري، خيلي وقتها ربطي به واقعيت موجود ندارد. اين خواسته و اين دانسته از سوي هواداران، ماجرايي است كه به مرور شكل گرفته و جالب اينكه طرفداران دو آتشه تيمهاي ورزشي، كه الزاما از سطح دانش بالايي نيز برخوردار نيستند، به مرور اين را دانستهاند كه بين آرزوها و خواستههايشان و مقدورات حرفهاي تيم مورد علاقهشان، تعادلي منطقي برقرار كنند.
اما برقراري اين تعادل بين آرزو و واقعيت همهجا رخ نميدهد، بهخصوص اگر اين آرزومداري به شرايط اجتماعي مربوط باشد. شايد به اين دليل كه هواداران يك تيم ورزشي، با واقعيت موجود يك رقابت درگيرند و به شكلي مدام و هر هفته و در صحنهاي واقعي شاهد تلاش براي پيروزي و سعي براي گريختن از شكست يا حتي گرفتن يك تساوي را به عينه ميبينند. در يك رقابت ورزشي دورهاي، طرفداران، هم از بضاعت تيم خود باخبرند و هم از تواناييهاي تيم حريف، آنها در هر پست، از توان تك تك بازيكنان اصلي و ذخيرهخود باخبرند و همين آگاهي را نسبت به حريفان دارند. از طرفي ميدانند كه با تهييج و پشتيباني از تيم خود در تمام طول ليگ، ميتوانند انرژي و توان مضاعفي را در زمان مسابقه به بازيكنان انتقال دهند، در مقابل اين انتظار را نيز دارند كه، نتيجه اين حمايت و همراهي را در بازي تيم خود ببينند.
حال اگر بخواهيم با همين الگو، رخدادهاي اجتماعي را درك كنيم، با چه مواجه خواهيم شد؟ مثالي كه ميشود در اين مورد زد، انتخابات اخير و پيامدهاي آن، نظير تشكيل كابينه است. اگر نتيجه انتخابات اخير را به برگزيدن يك مربي براي تيم فوتبال تشبيه كنيم، چينش كابينه هم شبيه همان بستن تيم براي مسابقات ليگ خواهد بود. اما نگاه به بازتابهاي برگزيدن بازيكنان در اين دو، تشابهات و تفاوتهاي معنيداري را نشان ميدهد. شايد مشابهترين اين بازتابها، حساسيت و بحثهايي است كه در هر دو انتخاب ميتوان ديد. در انتخاب بازيكنان يك تيم فوتبال، تا مدتها در بين هواداران بحث اين است كه چه كسي به تيم اضافه يا از آن كم ميشود. بسيار از اين سخن به ميان ميرود كه فلان بازيكن با مربي صحبت كرده و حتما در تيم خواهد بود و فلاني از جمع بازيكنان خارج خواهد شد. در اين بين اما يكي از مواردي كه بسيار بر سر زبانها ميافتد، هزينه پيوستن بازيكنان جديد براي تيم است و اين يكي از مهمترين مواردي است كه تا شروع بازيها و حتي پس از آن هم بسيار مورد گفت و گو قرار ميگيرد. به عبارتي، نه تنها پيوستن يك بازيكن، بلكه هزينهاي كه اين انتقال، براي تيم به همراه دارد هم مورد بحث قرار ميگيرد و حتي شايد براي عدهاي مهمتر و جذابتر از خود انتقال باشد.
به نظر ميرسد در تشكيل كابينه جديد، با چنين رفتارهاي اجتماعي، بهخصوص از طرف نخبگان جامعه روبهرو بوديم. بسيار از اين صحبت شد كه چه كساني به تيم دولت خواهند پيوست و شكل و شمايل آن چه خواهد بود. بسيار از اين گفته شد كه فلاني هست و آن ديگري نيست و اگر اين باشد، بد ميشود و اگر آن باشد خوب ميشود و الخ. اما آنچه در اين بين تا حد زيادي مغفول ماند و جايش در اين گفت و شنيدها خالي بود، هزينه اين نقل و انتقالات بود، تا جايي كه به نظر ميرسيد، نخبگان بر اين باورند كه دست مربي براي انتخاب هر بازيكني باز است و اصطلاحا با جيب پر به بازار خواهد رفت.
شايد اين تفاوت نگاه طرفداران يك تيم فوتبال با نخبگان طرفدار، در رخدادهاي اجتماعي اين باشد كه سابقه طرفداران ورزشي در پيگيري وضعيت تيم مورد علاقهشان، بسيار بيشتر از همين سابقه در ميان نخبگان اجتماعي است. طرفداران يك تيم ورزشي در همين كشورمان سالهاست كه پيگير چنين موضوعاتي در تيمشان هستند و به مرور ياد گرفتهاند كه به آرزوهايشان قباي واقعيت بپوشانند، ولي نخبگان اجتماعي ما به مرور در حال تمرين آرزو و واقعيت، در كنار هم هستند. از طرفي طرفداران آن تيم ورزشي سالهاست ياد گرفتهاند كه بازي در طول ليگ با يك تك مسابقه فرق دارد و بايد در تمام طول ليگ پيگير بازيها و تيمشان باشند. به نظر ميرسد اين و خيلي چيزهاي ديگر، موضوعاتي است كه بسيار مانده تا نخبگان ما ياد بگيرند.