نگاهي به ملاقات بحثبرانگيز دكتر محمد مصدق با لوي هندرسون، سفير امريكا عصر روز پيش از كودتا
چند روايت از يك ديدار
«وقتي دكتر مصدق را ترك كردم او در وضع روحي بهتري بود. از برخورد رسمي و غيرمعمول مصدق حدس زدم كه وي دست امريكا را خوانده و از مداخله آن دولت در ماجرا آگاهي دارد. دكتر مصدق در سرتاسر مطالب خود با متلكها و لحن نيمه شوخي و كنايهآميز به توطئه و تباني امريكا و انگليس گوشه ميزد. حتي يك بار صريحا گفت كه نهضت ملي ايران تصميم دارد كه در قدرت باقي بماند و تا آخرين نفر، اگر هم تانكهاي انگليس و امريكا از روي نعش شان بگذرد، مقاومت خواهد كرد.»
اين روايت لوي هندرسون، سفير ايالات متحده در ايران از ديدار بحثبرانگيزش با دكتر مصدق در ساعت 6 عصر روز 27 مرداد 1332 است؛ يعني تنها چند ساعت قبل از وقوع كودتايي كه يكي از نقاط عطف تاريخ ايران است، درباره اين ملاقات عجيب و غريب بحث و حديثهاي بسياري گفته شده است، هندرسون احتمالا نخستين كسي است كه گزارشي از اين ديدار داده، چرا كه بلافاصله بعد از بازگشت از ديدار به سفارت، گزارش گفتوگوهاي خود را به واشنگتن فرستاد. گزارش هندرسون حكايت دارد از اينكه مصدق برخلاف معمول كه او را در پيژامه ملاقات ميكرد اينبار لباس تمام پوشيده بود. به نوشته هندرسون او در اين ملاقات كه يك ساعت طول كشيد مانند هميشه مودب بود، غيظ خود را فرو ميخورد و بروز نميداد.
اين روايت از طرز برخورد مصدق متفاوت است از روايتي كه كرميت روزولت، جاسوس سيا و مامور عمليات براي انجام كودتا و براندازي دكتر مصدق ارايه ميكند. روزولت در كتاب «ضد كودتا» مينويسد كه پيشنهاد ديدار هندرسون با مصدق را او داده است. بعد از آنكه هندرسون با شنيدن خبر فرار شاه، عصر روز 26 مرداد با هواپيماي وابسته نظامي امريكا از بيروت به تهران آمد و همان شب با او (روزولت) ديدار كرد. روزولت مينويسد: هندرسون متحير بود كه چگونه پيش مصدق برود و با او چه بگويد. توصيه روزولت آن بود كه سفير بايد با دهان پر باد از رفتاري كه با اتباع امريكا ميشود، شكوه آغاز كند و اگر مصدق در خصوص شاه چيزي بپرسد، پاسخ دهد كه البته ما در امور داخلي ايران مداخله نميكنيم اما طبيعتا شاه را به چشم رييس قانوني كشور مينگريم.
بنا به روايت روزولت، هندرسون در ديدار با مصدق به محض شنيدن شكايت مصدق مبني بر حمايت امريكا از شاه ياغي و فراري، گفت كه شاه فراري نيست بلكه هجرت كرده است! بعد هم از مصدق شكايت كرد كه امريكاييها در كوچه و بازار با اهانت و آزار مواجه ميشوند و گفت اگر اين جريان متوقف نشود من از دولت متبوعم خواهم خواست كه خانواده امريكايي و نيز همه امريكاييان ديگر كه وجودشان در اينجا از نظر منافع ملي ما ضرورت ندارد به كشور خود فراخوانده شوند.
روزولت ميگويد كه مصدق در برابر اين سخنان درشت هندرسون يكه خورد و از سر دستپاچگي به پوزش برخاست كه نه آقاي سفير اين كار را نكنيد. بگذاريد من رييس شهرباني را بخواهم و مطمئن باشيد كه هموطنان شما از حمايت كامل پليس برخوردار خواهند شد. روزولت تاكيد ميكند كه مصدق در حضور هندرسون و پيش از ترك او دستورهاي لازم را به پليس داد.
محمدعلي موحد، تاريخپژوه و نويسنده كتاب مستطاب «خواب آشفته نفت» به درستي به اين نكته اشاره ميكند كه روايت روزولت از اين ديدار با آنچه خود هندرسون گزارش كرده مطابقت ندارد. اما بلافاصله تاكيد ميكند كه روايت روزولت احتمالا سراپا ساختگي نيست، زيرا ابوالحسن عميدينوري از روزنامهنگاران حامي مصدق مدعي است كه هندرسون توسط عليپاشا صالح به او پيغام فرستاده و گفته كه اين ملاقات از آن ملاقاتها نبود بلكه خودم از دكتر مصدق وقت گرفتم و صريحا اعلام كردم چون دولت امريكا ايران را در كام كمونيسم ميبيند، زيرا كشور ما در اختيار تودهايهاست، ديگر رابطهاي با شما نخواهد داشت. دكتر مصدق جواب داد من الان دستور ميدهم جلوي تظاهرات تودهايها را بگيرند.
دكتر غلامحسين صديقي، وزير كشور فرهيخته مصدق نيز درباره اين ديدار ميگويد: «امريكاييها از نفوذ عناصر كمونيست سخت ناراحت شده بودند. عصر روز 27 مردادماه لوي هندرسون، سفيركبير امريكا در تهران كه تازه از مرخصي آمده بود با مشاهده تظاهرات تودهاي به ديدار نخستوزير آمد و اظهار داشت: شما وضع خوبي نداريد؛ با اين جرياناتي كه ميبينيم كمونيستها ابتكار عمل را به دست گرفتهاند، شما در برابر اين وضع چه خواهيد كرد؟ البته آقاي دكتر مصدق دستور جلوگيري از اين تظاهرات را دادند ولي دير شده بود.»
يك روايت جالب توجه ديگر از اين ديدار را مهندس كاظم حسيبي، مشاور نفتي دكتر مصدق و معاون وزارت دارايي دولت او ارايه كرده است. او در يادداشتهايي كه همان روزها مينوشت درباره اين ديدار چنين مينويسد: «ساعت 5 بعد از ظهر مجددا براي ادامه مذاكرات به منزل دكتر مصدق آمديم و چون هندرسون، سفير امريكا كه چند ماه بود ايران نبود و بلافاصله بعد از كودتاي (25 مرداد) به تهران آمده بود با دكتر ملاقات داشت به منزل شايگان رفتيم.
با آمدن فاطمي كه تندروتر بود بحث از جمهوريت و اعلام انقراض سلطنت شد ولي موانع دكتر هم تذكر داده شد، طرحي داير به انتخاب شوراي سلطنت تهيه كرديم و به منزل دكتر رفتيم و تا ساعت 9:50 در آنجا بوديم. دكتر پس از ملاقات با هندرسون خسته به نظر ميرسيد و بالاخره جريان را گفت كه خلاصه آن ابراز عدم رضايت هندرسون از جريانات اخير ايران و اظهار علاقه و پشتيباني از شاه و تذكر اين نكته كه نخست وزير سرلشكر زاهدي است و جواب دكتر شاه فراري چنين حقي نداشته و حتي در كشور هم اگر بود حق عزل نخستوزير را نداشت و اينكه ما مقاومت ميكنيم مگر آنكه تانكهاي شما از روي نعشهاي ما عبور كنند و به كلي از مساعدت آنان مايوس بود.» البته روايت ديگري نيز از حسيبي در يادنامه او از اين ديدار ذكر شده كه به لحن تهديدآميز روزولت شبيهتر است. او در اين روايت ميگويد: «ساعت حدود 6 يا 7 عصر خبر آوردند كه هندرسون سفير امريكا كه از سفر سوريه (دمشق) برگشته و با اشرف، خواهر شاه نيز در آنجا ملاقات كرده بود، به ملاقات مصدق آمده است. در آن هنگام ما داخل اتاق بوديم. دكتر مصدق به ما گفت شما به اتاق ديگر برويد. پس از پايان ملاقات مصدق مجددا ما را خواست و جريان ملاقات را براي ما تعريف كرد. مصدق گفت هندرسون به من گفته كه شما نخست وزير نيستيد. مگر شاه شما را عزل نكرده است؟ و من جواب دادم اين حق شاه نيست كه نخست وزير را عزل كند. اين امر جزو اختيارات مجلس است. هندرسون تهديد كرده بود كه شما بدانيد كه ما هر اقدام لازمي را انجام ميدهيم. مصدق جواب ميدهد هر اقدامي را كه فكر ميكنيد لازم است و ميتوانيد، بكنيد. هندرسن مجددا تهديد كرده بود و مصدق هم مودبانه به او جوابي داده بود كه معنايش اين بود كه هر غلطي كه ميخواهيد بكنيد. دكتر مصدق واقعا فكر ميكرد كه آنها هيچ كاري نميتوانند بكنند.»
محمد علي موحد روايت دوم حسيبي را دقيق نميداند و معتقد است همان داستان نخست كه از يادداشتهاي روزانه او آمده به واقعيت نزديكتر است. در اين ميان روزنامه اتحاد ملي در مورخ 12 دي ماه 1334 نيز راجع به وقايع عصر 27 مرداد 1332 روايت جالبتوجهي دارد و مينويسد: «هندرسن، سفير كبير امريكا در منزل مصدق حاضر شده و بياناتي را كه تقريبا جنبه اتمام حجت داشت، ايراد كرده بود و گفته بود اگر وضع به اين ترتيب پيش برود چون تاميني براي امريكاييان نيست از ايران خارج خواهند شد و با هواپيمايي كه در دهران (عربستان سعودي) آماده شده به آن نقطه پرواز خواهند كرد و متعاقب همين ملاقات بود كه دستور جلوگيري از تودهاي داده شد و براي نخستين مرتبه در آن چند روز حمله جدي به سربازان با سرنيزه و تفنگ به اجتماعات آنان شروع شد.»
اما مصدق اين روايتها را قبول ندارد. او در خاطرات و تالماتش راجع به مطالب اين روزنامه مينويسد: «مندرجات روزنامه مزبور بر خلاف حقيقت است چون كه آقاي سفير كبير امريكا چنين مذاكراتي نكرده و دستور جلوگيري از افراد توده هم مدتي قبل از آمدن ايشان كه ساعت شش بعد از ظهر بود، صادر شده بود. چنانچه فراموش نكرده باشم بيانات ايشان را كه آقاي علي پاشا صالح ترجمه كردند روي سه موضوع بود: يكي اين بود كه شهرت اينكه آقاي سرلشكر زاهدي در سفارت ما است خلاف حقيقت است. ديگر اينكه رفراندومي كه در ايران صورت گرفته من مخالف بودم و سومي اين بود كه از ميدان سوم اسفند كه ميگذشتم مجسمه اعليحضرت شاه فقيد (رضاشاه) را كه برداشته بودند ديدم و بسيار متاسف شدم.»
اسناد تازه منتشر شده توسط وزارت امور خارجه امريكا درباره كودتاي 28 مرداد تصوير جديدي از اين ملاقات بحث برانگيز ارايه ميكند. در اين سند جديد كه «مرور بحران اخير» نام دارد، گفته ميشود بر خلاف گزارش اوليه هندرسون ديدار مصدق و هندرسن تنشزا بوده و بهطور ناگهاني به پايان رسيده است. در اين سند آمده «بنا بر يك گزارش موثق، (هندرسون) به مصدق هشدار داد كه ادامه اصرارش به باقي ماندن در سمت نخستوزيري به نفع ايران نيست.» بنا بر سند، مصدق از حرف هندرسون بهشدت عصباني شد و پاسخ داد كه او حق دخالت در امور داخلي ايران را ندارد. بعدها معلوم شد كه سفير امريكا مصدق را تهديد كرده كه اگر نظم و آرامش را به خيابانها برنگرداند و حملات تظاهراتكنندگان ملي يا چپگرا به شهروندان و مراكز امريكايي در ايران متوقف نشود، كمكهاي مالي و فني واشنگتن به ايران به خطر خواهد افتاد و كاخ سفيد احتمالا از به رسميت شناختن مصدق بهعنوان نخستوزير خودداري خواهد كرد.