عاطفه شمس
در آستانه سالروز كودتاي 28 مرداد، از عباس سليمي نمين، رييس دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران، درمورد پيشبينيهاي آيتالله كاشاني درباره وقوع كودتا و فعاليتهاي او در اين باره پرسيديم، ضمن اينكه به بحث مهم اين روزها يعني انتشار اسناد مربوط به روابط ايران و امريكا در دهه ١٩٥٠ و رويدادهاي مربوط به كودتاي ٢٨ مرداد عليه دولت دكتر مصدق از سوي وزارت امور خارجه امريكا نيز نگاهي داشتيم. سليمي نمين، معتقد است كه آيتالله كاشاني مثل برخي شخصيتهاي ديگر، ميتوانست تحركات بيروني به كمك برخي ايادي داخلي را لمس كند و طبيعتا در اين زمينه به دكتر مصدق هشدارهايي را نيز داده بود اما دكتر مصدق، از آنجا كه احساس ميكرد بر تحركات انگليسيها مشرف است و توانسته امريكاييها را نيز درمورد اينكه به طرح كودتا طرفي نبندند قانع كند، خيلي نگران كودتا نبود. وي در ادامه، به تلاش امريكا و به كار گرفتن ترفندهايي از سوي او در آستانه انتشار اين اسناد، براي منحرف كردن اذهان عمومي از جنبههاي اصلي و معطوف كردن آن به ابعاد كاذب اين اتفاق مهم، اشاره كرد و گفت كه امريكاييها تحت فشار افكار عمومي و قوانين خود و اينكه زير سوال هستند كه چرا تن به قانون آزادي اطلاعات نميدهند و سي و اندي سال اين قانون را زير پا گذاشتهاند، مجبور شدند برخي از اسناد را منتشر كنند اما ترفندي را به كار گرفته و به كمك برخي از نويسندگان و سياسيون در داخل ايران، دعوايي را به وجود آوردند كه ما را كاملا از اصل فهم اسناد غافل كرد و سبب شد اصل موضوع و اينكه اسنادي منتشر خواهد شد كه به فهم ما از تاريخ كمك ميكند، به حاشيه رانده شود. او سپس، به خطاها و اشتباهات سران نهضت ملي شدن صنعت نفت كه اين روزها موضوع منازعه برخي در داخل كشور شده اشاره كرد و گفت: اين اشتباهات فرصت را براي دشمن فراهم كرد اما نبايد اين خطاها تبديل به دعواي اصلي شود، گرچه برخي هم در زمان كودتا و هم امروز اين كار را انجام دادند.
آنچه از اسناد تاريخي به دست آمده و برخي كتابهاي تاريخي نيز اشاره به آن داشتهاند، پيشبيني كودتا به رهبري سرلشكر زاهدي توسط آيتالله كاشاني است. درباره پيش بينيهاي آيتالله كاشاني درباره وقوع كودتا و هشدارهايي كه به دكتر مصدق در اين باره داده بود، توضيح بفرماييد.
در آن ايام، كاملا مشهود بود كه انگليسيها به طور مشخص و بعدها نيز امريكاييها در پي كودتا هستند در حالي كه از تحريم و فشارهاي سياسي و بينالمللي نيز استفاده ميكنند. لذا در اين ايام، آيتالله كاشاني نيز مثل برخي شخصيتهاي ديگر، تحركات بيروني به كمك برخي ايادي داخلي را ميتواند لمس كند و طبيعتا در اين زمينه به دكتر مصدق هشدارهايي را نيز داده است. البته يكي از اين بحثهاي مطرح آن زمان اين بود كه سپهبد زاهدي عنصر محوري داخلي كودتاست لذا نسبت به دستگيري او بايد اقدام شود. در همين ايام كه انگليسيها تحركاتي داشتند و زاهدي در مجلس متحصن شده بود، بسياري از شخصيتها در اين زمينه به دكتر مصدق فعاليتهايي را يادآور ميشدند و حضور زاهدي در مجلس را براي دستگيري او مغتنم ميشمردند. حتي بعد از اينكه آيتالله كاشاني، ديگر به رياست مجلس انتخاب نشد و معظمي كه يكي از اعضاي جبهه ملي بود عهدهدار اين سمت شد، او نيز به مصدق در ملاقاتي، اين مطلب را يادآور ميشود كه ما ميخواهيم به گونهاي زاهدي را از مجلس بيرون كنيم لذا فرصت خوبي براي دستگيري اوست اما باز هم مصدق در اين باره اقدامي را صورت نميدهد. گويا دكتر مصدق در اين زمينه، بيشتر به منابعي متكي است كه اطلاعاتي درمورد كودتا به او ميدادند. درباره اينكه اين اطلاعات از طريق حزب توده و برخي افرادي كه در اين حزب بودند يا افراد ديگري منعكس ميشد، بحث قابل اتكايي نميتوان داشت اما در عين حال دكتر مصدق، احساس ميكرد كه بر تحركات انگليسيها مشرف است و توانسته امريكاييها را نيز درمورد اينكه به طرح كودتا طرفي نبندند به نوعي قانع كند. لذا از اين جهت، دكتر مصدق، خيلي نگران كودتا نبود. البته اسنادي كه اخيرا منتشر شده گوياي اين واقعيت است كه در واقع، چند روز بعد از موفقيت نهضت ملي شدن صنعت نفت و خارج انگليسها از ايران و خلع يد آنها، امريكاييها طرح كودتا را از جانب انگليسيها پذيرفته و به عنوان يك گزينه براي آن سرمايهگذاري و برنامهريزي كردهاند. اين برخلاف آن چيزي بود كه ما تاكنون باور داشتيم؛ اينكه تا زماني كه روزولت بود، او زير بار طرح انگليسيها براي كودتا نرفته بود. اسناد اخير برخلاف اين باور، نشان ميدهد كه در برنامههاي روزولت و در ديدارهاي وزراي امور خارجه و روساي جمهور امريكا و انگليس مدام بحث كودتا مطرح ميشود. حتي روزولت اين بحث را مطرح ميكند كه ما بايد منافع انگليس را به رسميت بشناسيم و مانع از اين شويم كه الگوي موفق ملي شدن صنعت نفت در ايران به ساير كشورها سرايت كند.
تا قبل از انتشار اسناد اخير، بيشتر مورخين معتقد بودند كه با روي كار آمدن آيزنهاور به عنوان يك نظامي برجسته، مشي امريكاييها تغيير كرد و با كودتا همراه شدند لذا با وجود اينكه ميگفتند ما با انگليسيها همراه نيستيم و از مصدق تجليل ميكردند به خصوص در سفر او به امريكا كه مصدق را بسيار گرامي داشتند و از او استقبال كردند، همان زمان نيز طرح كودتا عليه او را در دستور كار داشتند. از اين مهمتر، بحثهايي است كه هندرسون، سفير امريكا در ايران انجام ميدهد و از همان ابتداي پيروزي نهضت ملي شدن نفت، يعني دو سال قبل از كودتا، در ملاقاتها با شاه، او را ترغيب به كنار گذاشتن مصدق ميكند. هندرسون، يك ليست 18 نفره به شاه ارايه ميدهد و او را تشويق ميكند كه ميتواند هر يك از آنها را به عنوان نخست وزير به جاي مصدق انتخاب كند. حتي امروز بر اساس اين اسناد، براي ما روشن ميشود كه گزينش قوام به عنوان نخست وزير كه منجر به قيام سي تير شد نيز با طراحي هندرسون بوده است. بنابراين، اسناد جديد، ابعاد تحركات امريكا در ارتباط با كودتا و دوگانگي عملكرد اين كشور را به خوبي براي ما به تصوير ميكشد زيرا در اين اسناد، شقوق مختلف دخالت امريكا در مسائل داخلي كه منجر به كودتا ميشود به خوبي روشن است.
شما به اسنادي كه اخيرا منتشر شده استناد ميكنيد، قبل از هر چيز بفرماييد اعتبار اين اسناد را تاييد ميكنيد يا خير؟
ببينيد بحث اعتبار اسناد سخن ديگري است. اسنادي توسط امريكاييها منتشر ميشود و خود آنها نيز اعلام ميكنند كه برخي از آنها منتشر نخواهد شد زيرا هنوز منافع امريكا ايجاب ميكند كه اين اسناد منتشر نشود. ما ميتوانيم بگوييم نوع ارايه اسناد ميتواند خط دهي داشته باشد و اين را به صورت كاملا آشكار ميتوانيم اعلام كنيم كه چون اسناد گزينشي منتشر ميشود، از اين طريق، منابع امريكايي ميتوانند به پژوهشگران خط دهند اما اينكه اسنادي توسط امريكا جعل شده باشد مسالهاي نيست كه بتوان به راحتي بيان كرد و نياز به كار پژوهشي جديتر و مطالعات ميداني دارد. اين كار را نيز محققان ايرانياي كه ميتوانند به مركز اسناد ملي امريكا وارد شوند و در آنجا اسناد را مورد مطالعه كارشناسي و دقيقتر قرار دهند، بايد انجام دهند و اعلام كنند كه آيا سندي جعل شده يا خير. اما آنچه اكنون منتشر شده بخشي از اين اسناد است، خود امريكاييها نيز اذعان دارند كه به دليل استمرار برخي موضوعات و براي جلوگيري از ضربه خوردن منافع خود در ايران، اين اسناد را منتشر نميكنند. در سال 1369 نيز اندكي از اسناد منتشر شد اما عمده اسناد همچنان در حالت طبقهبندي باقي ماند كه اين منجر به اعتراض انجمن تاريخ نگاران امريكا و برخي از پژوهشگران شد. در سال 1991 كنگره نيز رسما وزارت خارجه را زير سوال برد كه چرا عمده اسنادي كه بايد بعد از سي سال منتشر ميشده، تاكنون منتشر نشده است. ببينيد، وزارت خارجه تعداد اندكي از اسناد را ميتواند محاجه كند و بگويد ما اينها را منتشر نميكنيم اما تقريبا ميتوان گفت كه امريكاييها همه اسناد را به دليل استمرار منافعشان منتشر نكردند. در سال 1991 بعد از فشار كنگره، آنها اعلام كردند كه تلاش خواهيم كرد تعدادي از اسناد را منتشر نكنيم اما در واقع، بيشترين اسناد را در اين زمينه منتشر نكرد.
امريكا در برابر اعتراضاتي كه فرموديد به عدم انتشار اسناد وارد ميشود، چه توجيهاتي را تاكنون ارايه كرده است؟
ببينيد، به طور مثال، با آغاز مذاكرات هستهاي، وزارت خارجه امريكا اين بهانه را مطرح كرد كه انتشار اسناد ميتواند تاثير سو بر مذاكرات بگذارد يعني شناخت بيشتري را از شيوههاي مذاكرات ما در اختيار ايرانيها قرار دهد و اين براي ما مشكلساز خواهد شد لذا اين اقدام باز هم به تاخير افتاد. اما اكنون كه بخشي از اين اسناد منتشر شده، ما بهتر ميتوانيم بفهميم كه چرا وزارت خارجه امريكا اصرار دارد كه اين اسناد منتشر نشود. اسناد نشان ميدهد كه سفارت امريكا در تهران ارتباطي با روزنامهنگاران و برخي از نمايندگان مجلس داشته و برخي از روزنامهنگاران را تبديل به حقوقبگير خود كرده است. پيش از اين، ويلبر كه از كارشناسان برجسته سيا است، در خاطرات خود اين مسائل را مطرح كرده و ميگويد ما روزنامهنگاراني را در ايران به خدمت گرفته بوديم و در قبرس، مقالاتي را عليه مصدق و آيتالله كاشاني يا براي ايجاد اختلاف بين آن دو، تهيه ميكرديم و به تهران ميفرستاديم و روزنامهنگاران اين مقالات را در نشريات خود منتشر ميكردند. خاطرات ويلبر، سند دولتي نبود؛ هرچند ويلبر به عنوان عنصر تعيينكننده در ارتباط به كودتا در خاطرات خود به اين مطالب اذعان داشت اما اسناد اخير نيز دلالت بر اين دارد كه سفارت امريكا برخي از روزنامهنگاران را به خدمت گرفته و آنها را به عنوان اجير شده خود قرار داده بود كه اين بسيار مهم و تعيينكننده است. برخي از نمايندگان مجلس را نيز شناسايي كرده و به خدمت گرفته بودند. اسناد در حال حاضر، اسامي اين افراد را منتشر نميكند. ويلبر، باز هم در اين زمينه ميگويد دليل عمده اينكه ما اين اسناد را منتشر نميكنيم، اين است كه اين افراد به صورت خانوادگي كار مطبوعاتي انجام ميدادند و اكنون نيز برخي از نسلهاي بعدي اين خانوادهها مشغول فعاليتهاي مطبوعاتي هستند لذا اين به منافع ما لطمه ميزند. من فكر ميكنم مطالعه اسناد، هرچند گزينشي باشد بسيار موثر خواهد بود بر شناخت شيوههاي امريكا براي ايجاد اختلاف بين نيروهاي تعيينكننده در آن ايام و به طور قطع، اين شيوهها و ترفندها ميتواند به ما مصونيت دهد و نشانگر اين باشد كه خيلي از اختلافاتي كه امروز بين گروههاي موثر و دلسوز جامعه ايجاد شده ميتواند عامل بيروني داشته باشد زيرا در گذشته نيز از همين طريق توانستند نهضت ملي شدن صنعت نفت را زمينگير كنند. به طور مثال، سفير امريكا به طور مرتب در ملاقاتهاي خود با آيتالله كاشاني و دكتر مصدق، سعي در اختلاف افكني بين اين دو بزرگوار داشت. يا وزير امور خارجه امريكا در ملاقات با آيتالله كاشاني به ايشان ميگويد شما يك شخصيت ديني هستيد كه فقط متعلق به ايران نيستيد بلكه جهان اسلام تعلق داريد و خيلي شايسته نيست كه در درگيريهاي سياسي، شخصيت خود را تنزل دهيد. اين ترفندهايي است كه وزير امريكا در ملاقات با آيتالله كاشاني به كار ميگيرد و اينها براي ما تجربيات بسيار ارزشمندي است كه امريكا حتي تملقگويي را براي ايجاد اختلاف در پيش ميگيرد. به اعتقاد من همين قدر كه اسناد منتشر شده، براي ما بسيار ارزنده است اما اجازه دهيد كه من تاسف و تاثر خود را از جوسازي حساب شدهاي كه برخي از نيروها در داخل در آستانه انتشار اسناد امريكايي به وجود آوردند، اعلام كنم.
بحثهايي را ميفرماييد كه بعد از انتشار كليپ بازديد زاهدي از منزل دكتر مصدق پس از كودتا منتشر شده و مدعي است كه آيتالله كاشاني نيز در آن بازديد حضور داشته است؟
بله، ببينيد برخي بسيار آگاهانه و هوشمندانه در آستانه انتشار اين اسناد، دعواي بين مليون و مذهبيون را به راه انداختند و بر اساس يك كليپ جعلي كه گويا آيتالله كاشاني قبل از حمله به منزل دكتر مصدق و تخريب آن، به اتفاق زاهدي در آنجا حضور پيدا كرده، جهت دادند به اينكه يك بار ديگر در آستانه انتشار اسنادي كه ميتواند منجر به تشخيص ترفندهاي كودتاگران شود، به اختلاف بين صفوف داخلي نهضت دامن بزنند و اين موجب شد كه بسياري از جوانان دو هفتهاي به اين مشغول باشند كه از چه كسي دفاع كنند آيتالله كاشاني يا دكتر مصدق و آنچه كه در اين ميان گم شد كودتاگران و شناخت ترفندهاي آنها بود. قبل از انتشار اين اسناد و در پي انتشار اين كليپ ساختگي، بحث دعواي بين سران نهضت مجددا مطرح شد و برخي بدون اينكه تحمل كنند تا جايي پيش رفتند كه حتي قبل از اينكه اين اسناد را خوانده باشند، پيشنهاد تغيير نام بزرگراه آيتالله كاشاني را دادند، در حالي كه در اين اسناد مطلبي دال بر مشاركت آيتالله كاشاني در كودتا وجود ندارد.
درباره ارتباط ايشان با زاهدي چطور؟
در اين باره هم چيزي در اسناد وجود ندارد. در حالي كه آن كليپ ادعا ميكند كه آيتالله كاشاني بعد از كودتا به همراه زاهدي به منزل دكتر مصدق رفته است. چنين چيزي اصلا وجود نداشته و كاملا جعلي است. آيتالله كاشاني آن روز اصلا در تهران نبوده و آن تصاوير متعلق به مكان ديگري است. منزل دكتر مصدق بعد از حمله نيروهاي نظامي تبديل به مخروبه شده بود، تصاوير آن نيز وجود دارد اما تصاويري كه در آن كليپ مدعي ديدار آيتالله كاشاني از منزل مصدق است، متعلق به مكاني است كه اثري از ويراني در آن وجود ندارد. اين كليپ كاملا جعلي است و هدف از انتشار آن، ايجاد دعوا بود كه برخي از نيروهاي داخلي نيز با آن همراه شدند. من قصد ندارم نام ببرم اما به طور مثال، سخنگوي فلان دولت، بسيار عجولانه پيشنهاد تغيير نام بزرگراه آيتالله كاشاني را داد و بعد كه من از ايشان پرسيدم آيا شما اسناد را خواندهايد گفتند كه خير اسناد را نديدهام. اين اظهارنظر عجولانه نيز متاثر از همان كليپ بود.
در واقع، امريكاييها تحت فشار افكار عمومي و قوانين خود و اينكه زير سوال هستند كه چرا تن به قانون آزادي اطلاعات نميدهند و سي و اندي سال اين قانون را زير پا گذاشتهاند، مجبور شدند برخي از اسناد را منتشر كنند اما ترفندي را به كار گرفتند و به كمك برخي از نويسندگان و سياسيون در داخل ايران، دعوايي را به وجود آوردند كه ما را كاملا از اصل فهم اسناد غافل كرد. يعني هم روزنامهنگاران و هم سياسيون ما متاسفانه درگير اين قضيه شدند، برخي از آيتالله كاشاني و برخي از دكتر مصدق دفاع كردند و اصل موضوع كه ما بايد همه توجه خود را به آن معطوف ميكرديم، اينكه اسنادي منتشر خواهد شد كه به فهم ما از تاريخ كمك ميكند به حاشيه رانده شد. اين را بايد به عنوان يك تجربه مهم مدنظر قرار دهيم كه هنوز هم شبكههايي در داخل كشور كمك ميكند كه به طور مثال با طرح دعواهاي بين آيتالله كاشاني و دكتر مصدق، ما دشمن اصلي را نشناسيم. اين كارها را در دوران ملي شدن صنعت نفت، تيپهايي مثل مظفر بقايي با ايجاد اختلاف بين بزرگان تشكيلدهنده اين نهضت، انجام ميدادند، البته بعد از پيروزي انقلاب نيز، بقايي همين كارها را دنبال ميكرد. امروز نيز برخي در داخل كشور همين ترفند را دقيقا دنبال ميكنند كه ما بايد خود را از تاثيرات اين ترفندها دور بداريم. اين بسيار تاسفبار است كه بعد از سالها و تاخيري سي و اندي ساله برخي از اسناد منتشر شد ولي دستها و قلمهايي تلاش كرد كه حتي بعد از اين تاخير، محققان و سياسيون در ايران نتوانند از اين اسناد بهره بگيرند و توجه آنها به برخي جنبههاي كاذب معطوف شد. ببينيد، اينكه ما به عملكرد آيتالله كاشاني يا دكتر مصدق يا فداييان اسلام نقد داشته باشيم بسيار كار خوبي است، اينها نيروهاي موثر در پيروزي نهضت بودند كه هم اشتباهات و هم خدماتي داشتهاند. نقد عالمانه عملكرد عوامل تلاشگر براي نهضت ملي شدن صنعت نفت كار محققانهاي است، اما اين مساله را تبديل به دعوا و تضاد اصلي كردن از سوي كساني صورت گرفته كه ميخواستند دشمن اصلي را در محاق ببرند تا ما يك بار ديگر از تجربيات تاريخي خود محروم شويم.
به اشتباهات اركان يا سران اصلي نهضت ملي شدن صنعت نفت اشاره داشتيد؛ درباره اين خطاها به طور مشخص صحبت كنيد.
اين اشتباهات در واقع براي دشمن فرصت فراهم كرد زيرا همان طور كه پيشتر گفتم هم انگليسيها و هم امريكاييها از يك هفته پس از پيروزي نهضت، كودتا را در دستور كار خود قرار داده بودند. اما چون حمايت مردمي از نهضت ملي شدن صنعت نفت بسيار قوي و گسترده است آنها نميتوانستند كودتا را در همان زمان محقق كنند و بايد همزمان با فراهمسازي زمينهها براي كودتا، كارهاي متعددي را انجام ميدادند. يعني بايد همزمان با فراهم كردن ابزارهاي لازم براي كودتا، زمينههاي اجتماعي آن را نيز فراهم ميكردند. از جمله زمينههاي اجتماعي براي اين كار، ايجاد اختلاف بين سران نهضت بود. يكي از اشتباهات آيتالله كاشاني اين بود كه افرادي مثل مظفر بقايي را به خود نزديك كرد. بقايي، زماني به دكتر مصدق بسيار نزديك بود و بعد از او فاصله گرفته و به آيتالله كاشاني نزديك ميشود و در واقع اين يكي از ضعفهاي بسيار جدي آيتالله كاشاني بود كه مظفر بقايي را نميشناخت. يا فردي مثل شمس قناتآبادي كه در كسوت روحانيت درآمده در حالي كه با دربار و بيگانگان مرتبط است، ميتواند با نزديك شدن به آيتالله كاشاني در ايجاد اختلاف نقشي اساسي ايفا كند. دكتر مصدق نيز اشتباهاتي دارد؛ به طور مثال اعتماد ويژه او به بعضي از افرادي كه با كودتا ارتباط داشتند و خويشاوندگرايي ايشان اشتباه بود. متاسفانه دكتر مصدق بعد از 25 مرداد، يكي از خويشاوندان خود را با اينكه رييس ستاد مشترك است به او تذكر ميدهد كه در كودتا نقش دارد به عنوان رييس شهرباني تعيين ميكند. دكتر مصدق اشتباهات ديگري نيز درباره حزب توده دارد. دست اين حزب را بسيار باز ميگذارد زيرا تصور او اين است كه با باز گذاشتن دست تودهايها ميتواند از امريكاييها امتياز و وام بگيرد و از اين طريق تحريمهاي انگليسيها را دور بزند، در حالي كه اين ترفند دكتر مصدق، اصلا در امريكاييها ايجاد نگراني نكرد و به وعدهاي كه براي كمك به او داده بودند، عمل نكردند و بعد از كودتا نيز اين كمك را به دولت كودتا دادند. اين خطاهاي دكتر مصدق بود. در واقع باز گذاشتن دست تودهايها امريكاييان را نگران نكرد اما باعث نگراني ملت ايران شد يعني اين وحشت ايجاد شد كه مبادا پافشاري درمورد نهضت ملي شدن صنعت نفت منجر شود كه كشور به دست تودهايها بيفتد و زير بليت بلوك شرق برود. همين نگراني سبب از صحنه خارج شدن عده زيادي شد و اين نشان ميدهد كه امريكاييها و انگليسيها ترس از حزب توده را دامن زدند يعني نفوذيهايي را به اين حزب گسيل داشتند و در اين زمينه بزرگنمايي كردند تا مردم بيشتر وحشت كرده و از صحنه خارج شوند. البته بحث درباره اين خطاها نياز به تحليلهاي گستردهتري دارد. خود امام (ره) نيز انتقاداتي را نسبت به آيتالله كاشاني مطرح ميكند. به طور مثال ميگويد كاش ايشان رياست مجلس را بر عهده نميگرفت و همان هدايت مردمي را متقبل ميشد، يعني همچنان به عنوان يك روحاني يا يك مجتهد برجسته، خود را درگير كارهاي اجرايي نميكرد و هدايت جامعه را پي ميگرفت. ميبينيد كه امام (ره) نيز انتقاداتي به عملكرد آيتالله كاشاني دارد اما تفاوت است بين اينكه ما تلاشهاي اين بزرگواران و احساس وظيفه آنها و اينكه تمام توان خود را در مسير پيروزي نهضت ملي شدن صنعت نفت به كار گرفتند ارج نهيم و ضعفهاي آنها را نيز در نظر داشته باشيم با اينكه فقط نقطه ضعفها را برجسته كنيم. اين اشتباهات و خدمات بايد در حوزه كارشناسي و در يك محيط محققانه مورد بحث قرار گيرد و نبايد تبديل به دعواي اصلي شود اما برخي اين كار را انجام دادند تا ملت ايران دشمن اصلي را نبينند. دشمن اصلياي كه با تمام امكانات به ميدان ميآيد تا ملت ايران نتواند استقلال خود و منابع نفتياش را در اختيار داشته باشد اما براي اينكه ملت ايران ترفندهاي آنها را تشخيص ندهد به صورت چندگانه عمل ميكنند. در ملاقاتهاي خصوصي به دكتر مصدق قول ميدهند كه هرگز در كودتا شركت نميكنند اما همزمان در حال پيگيري طرح كودتا هستند. در حالي كه در امريكا از دكتر مصدق به نيكي ياد كرده و از او تجليل ميكنند همزمان به شاه فشار ميآورند كه او را عزل كند. اين اسناد ميتواند چنين تجربياتي را به ما منتقل كند. اينكه چگونه اين كشورها دوگانه عمل كردن خود را عاديسازي ميكنند و اين رفتار را در قالب ابزارهاي مختلف پي ميگيرند كه حتي سياستمداران برجسته هم متوجه اين امر نشوند.