فاجعه فوتبالي
در رشت
علي عالي
عادت قديمي فوتبال ايران همچنان ادامه دارد. خوشاستقبال و بدبدرقه. آخرين تصوير از يكروز بهيادماندني براي بازيكنان فوتبال ايران را چگونه بهخاطر ميآوريد؟ فوتبالي كه براي خداحافظي بازيكنانش هم برنامه ندارد! خداحافظي تلخ و غريبانه سهيل حقشناس از سپيدرود رشت يكي از تصاوير تلخ فوتبال است. جمله او پس از خداحافظي را ميتوان بارها خواند و افسوس خورد: «همه حرفم اين است كه كاش يك تشكر ميكردند و موقعي كه قصد خداحافظي داشتم دستي به سرم ميكشيدند.» بحث بر سر تجليل از يك چهره نيست، بحث بر سر مشكلات هميشگي فوتبال ايران نيست. بحث بر سر بازيكناني است كه آيندهشان پيشرو است و قاب خداحافظي عجيب حقشناس ميتواند تصوير آينده آنها باشد. بازيكني كه سالها براي شهرش جنگيد، در سختترين روزها ماند، گل زد، آسيب ديد و حتي ناسزا شنيد. اما ماند و براي تيمش، شهرش، عشقش پا پس نكشيد. بازيكني كه سالهاست در دانشگاه تدريس ميكند و در مدارس حاضر ميشود. اما عاقبت او، تنها ماندن بود. تنهايِ تنها دور زمين چرخيد و چهارگوشه را بوسيد تا خداحافظي تلخي از فوتبال داشته باشد. مثل علي كريمي، مهدي مهدويكيا، جواد نكونام و فرهاد مجيدي. فوتبال ايران ارزشي براي سرمايههايش قائل نيست. عامدانه نميبينند و عامدانه واكنشي نشان نميدهند اما كشوري مثل لبنان براي كاپيتانش، رضا عنتر، از بازيكناني مثل جرارد پيكه، جوردي آلبا و سرخيو بوسكتس دعوت ميكند تا در ديدار خداحافظي ستارهشان حضور داشته باشند. تفاوتها را ميتوان حس كرد. امثال حقشناس كه براي شهرشان همهكار كردند. او بايد نماد سختكوشي و تلاش براي نونهالاني باشد كه در زمينهاي خاكي يا چمن روستاهاي گيلان تمرين ميكنند و ميخواهند ستاره سپيدرود رشت يا ملوان انزلي باشند اما نه مديران سياسي و نه مديران فوتبالي ارزشي براي حقشناس قائل نشدند. او مثل بسياري از بزرگان فوتبال از ياد خواهد رفت. لگدمال كردن سرمايهاي كه سالها برايش هزينه شد. به همين راحتي...