• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3885 -
  • ۱۳۹۶ دوشنبه ۳۰ مرداد

نام ايران ما را ياد چه مي‌اندازد؟

سيدمحمدبهشتي

امروز با شنيدن نام «ايران» ياد ضيافتي باشكوه مي‌افتيم كه در آن فردوسي، مولانا، بوعلي، سنايي، نظامي، حافظ، سعدي و... هركدام در جايي مهم تكيه زده‌اند. وقتي مي‌گوييم ايران، ياد سرگذشتي مي‌افتيم؛ ياد پادشاهاني چون كوروش يا سلسله‌هاي اشكاني و ساساني تا دوره‌هاي متاخرتر قاجار و پهلوي. ياد جايي مي‌افتيم كه بارها بيگانگاني حريمش را در هم شكسته‌اند ولي باز كمر راست كرده و حيات نويي اي‌بسا پررونق‌تر از قبل آغازيده است. ياد ايران براي‌مان با اموري پيوند خورده است؛ نوروز، شاهنامه، خوراك‌هاي ايراني، كيفيت خاصي از معماري و هنر. در عين حال مدتي است كه شكي نداريم كه اين داشته‌ها به نوعي با مرزهاي سياسي امروز ايران، به شكل گربه نشسته، مرتبط است.
ما درحالي ياد گربه نشسته مي‌افتيم كه بوعلي متولد اين گربه نشسته نبود؛ نظامي گنجوي نه متولد و نه مدفون در اين گربه است؛ فارابي در فاراب به دنيا آمد و در دمشق از دنيا رفت؛ خواجه‌عبدالله انصاري در هرات مي‌زيست؛ همينطور سنايي و رودكي. ما در حالي با شنيدن زبان فارسي به ياد اين گربه نشسته مي‌افتيم كه بخش مهمي از واژگان زبان فارسي را خصوصا در سده اخير، مديون اهالي فارسي‌زبانِ عثماني و هندوستان هستيم؛ كساني كه در خط مقدمِ مواجهه ما با دنياي ناشناخته قرار داشتند و تلاش‌شان آشتي زبان فارسي و تفكر جديد بود. ما در حالي با شنيدن نام ساساني يا صفوي ياد اين گربه نشسته مي‌افتيم كه كودكان افغان نيز در تاريخ مدارس خود، سلسله‌هاي ساساني يا صفوي را بخشي از سرگذشت خود مي‌شناسند و در حالي ياد نوروز و شاهنامه مي‌افتيم كه به گواهي آمار تعداد كساني كه در قفقاز نام شاهنامه‌اي دارند، بيشتر از بسياري شهرهاي ايران است.
از دوره ساسانيان و به زبان پهلوي كه به وضوح اشاراتي به نام «ايران» شده، اين نام بر قلمرويي وسيع‌تر از مرزهاي ايران كنوني اشاره داشته است؛ حيطه‌اي ميان ورارود از شمال شرقي، تا ارمنستان و قفقاز در شمال غربي تا رود فرات در غرب و حاشيه جنوب خليج‌فارس و رود سند در شرق. ردپاي اين معناي ايران را در دوران اسلامي و در متون نخستين جغرافياي تاريخي، چه به عربي و چه فارسي، حتي تا يك سده پيش مي‌توان پي گرفت. اصلا تا پيش از سال ۱۳۱۳شمسي، وقتي مي‌گفتيم «ايران»، بيش از موجوديتي سياسي، مفهومي فرهنگي مرادمان بود؛ همه آن قلمرويي كه در غنابخشيدن و پويايي وجوه مختلف فرهنگ ايراني، از زبان و ادبيات گرفته تا معماري و خوراك، مشاركت داشتند. از اين سال به بعد و متاثر از پروژه دولت ـ ملت‌سازي در غرب، طي مصوبه‌اي، «ايران» بر حيطه جغرافيايي و سياسي روشني، يعني گربه نشسته فعلي اطلاق شد؛ جايي كه تا پيش از اين عموما پارس خطاب مي‌شد. واژه «ايران» خصوصا متاثر از تبليغات حزب نازي و قدرت گرفتن هيتلر و براي دلالت آشكارتر بر آريايي‌ بودن اهل اين سرزمين انتخاب شد. از منظر مهندسانِ اين هويت تصنعي، براي هويت‌سازي ملي، انتخاب نام كافي نبود و نياز به مولفه‌هاي هويت‌بخش ديگري نيز بود. لذا تلاش شد تمام آن ميراث و ارزش‌هاي مشتركي كه طي هزاره‌ها و با همكاري همه اين قلمرو شكل گرفته بود، به قفس ايران سياسي درآيد.
اين نامگذاري در همين چند دهه نيز تبعات داخلي و خارجي نامباركي داشته است. دولت – ملت‌سازي تصنعي، سبب شد تنوع فرهنگي ايران كه همواره مقوم وحدت فرهنگي بود، مخل وحدتِ رسمي اين كشور جديد به نظر بيايد و نفي شود. در عين حال تقليل ايران به واحدي سياسي و اعتباري، عرصه را براي جريانات افراطي‌اي چون ناسيوناليسم گشود؛ ناسيوناليسم با وجود آنكه در ظاهر داعيه ايران‌دوستي داشت، چون حجابي در برابر فرهنگ ايراني قرار گرفت. مصادره نام ايران، در مناسبات ما با همسايگان‌مان نيز تاثيرات سوئي داشت. از آن زمان به بعد همه كشورهاي ديگري كه خارج از مرزهاي سياسي ايران، ولي جزئي از قلمروي فرهنگي ايران بودند، ديگر نمي‌توانستند خود را جزئي از ايران بدانند. چنين تصميمي مثل آن است كه يكي از كشورهاي اروپايي، مثلا آلمان، روزي تصميم بگيرد خود را «اروپا» بنامد. پيداست كه ديگر كشورهاي اروپايي ناگزيرند براي حفظ هويت و تشخص خود از اين نام فاصله گيرند. خصوصا اگر كشوري كه نام اروپا را براي خود برگزيده، از جهاتي مزيتي بر ديگران داشته باشد، آنگاه باقي كشورها را بيشتر به دردسر خواهد انداخت. همسايگان ما نيز نه تنها ديگر نمي‌توانستند خود را ايراني بدانند، بلكه بايد آغاز به تلاش مضاعفي مي‌كردند كه براي حفظ استقلال‌شان، تا جاي ممكن خود را غيرايراني معرفي كنند. لذا در آنها نيز جريان‌هاي ناسيوناليسم افراطي شروع به هويت‌سازي‌اي درست در خلاف جهت هويت ايراني‌ كرد. از اين روست كه ما امروز نسبت به كشورهاي همسايه‌ و هم‌ريشه‌مان احساس غريبگي بيشتري در قياس با سرزمين‌هايي داريم كه هيچ ريشه و سابقه مشتركي با آنان نداشته‌ايم.
راه علاج اين موضوع البته بازگشت به نام پارس نيست؛ نام ايران هنوز هم اگر در اذهان ما بر قلمرويي فرهنگي دلالت كند، امري اصيل است و به وحدت منجر خواهد شد وليكن اگر بر مرزهايي سياسي اكتفا كند، اعتباري خواهد بود. اگر نام «ايران» ما را ياد يك كوي بيندازد كه اهل آن يكديگر را به نام و سرگذشت و قصه و حكايت و احوال مي‌شناسند، آنگاه تعلق خاطر تاجيك‌ها به شاهنامه، يا اهل تركيه به مولانا، يا علاقه آذربايجانيان به تار، را درك خواهيم كرد و از آن خرسند خواهيم شد. در حالي كه تمناي مصادره همه اين موضوعات به نفع واحدي سياسي، حقيقت ايران را محجوب خواهد كرد. اين روزها كه همه تلاش دارند امور اعتباري را نيز اصيل جلوه دهند، حيف است كه امري اصيل را قرباني امور اعتباري كنيم. وقت آن رسيده كه به اصالت‌ها رجوع كنيم و اين تنها با آگاهي‌بخشي ميسر است.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون