گروه فرهنگ و هنر
در چند سال اخير، افزايش آمار مبتلايان به بيماريهاي سخت، به اندازهاي افزايش يافت كه براي آن تعبير سونامي به كار گرفته شد. مخصوصا وقتي چهرههاي شاخص علمي، فرهنگي و هنري و حتي ورزشكاران را هم شامل شد. تغيير در سبك زندگي، تغذيه نامناسب، كمتوجهي به پيشگيريهاي درماني و...، همه و همه در رسيدن به شرايط فعلي تاثيرگذار بودند. جشنواره سلامت با همين هدف و براي منجسم كردن آثار سينمايي و ايجاد توجه به مقوله سلامت روي پرده نقرهاي، نخستين دوره خود را برگزار كرد و حالا در تدارك دوره دوم است. ابوالحسن داوودي از فيلمسازان شناخته شده سينماي ايران در گفتوگو با روزنامه «اعتماد» درباره موضوع سلامت در آثار سينمايي و بايد و نبايدهاي آن نكاتي را بيان كرد.
اين روزها اخبار بيماري چهرههاي سرشناس و افزايش انواع بيماري در بين مردم و شيوع آسيبهاي مختلف در اثر آلودگيهاي محيطي، تغذيه و سبك زندگي غلط، زياد شنيده ميشود. به عنوان يك هنرمند كه دغدغه مسائل اجتماعي دارد، فكر ميكنيد سينما ميتواند حساسيت مردم را نسبت به موضوع سلامت افزايش دهد؟
معمولا مخاطب در صورتي جذب اين قبيل سوژهها ميشود كه فيلم با استفاده از ابزارها و تكنيكهاي جذاب ساخته شده باشد. همچنين درام و قصه نيز در اين ميان بسيار حايز اهميت است. اساسا شيوه ساخت فيلم و نوع پرداخت آن در هر زمينهاي براي جذب مخاطب تاثيرگذار است. اين درحالي است كه اگر توليد فيلم با موضوعات اجتماعي مثل سلامت و آسيبهاي اجتماعي با نگاه سفارشي در قصه تحميل شود و مخاطب احساس كند بار معنايي فيلم، نصيحت و توصيه را به دنبال دارد، از ديدن آن سر باز ميزند. اگر ميخواهيم يك فيلم در حوزه سلامت توليد شود كه مخاطب را حساس و درگير خود كند، بايد از توليد فيلمها و قصههاي سفارشي پرهيز كنيم و اثر را در مسيري قرار دهيم كه مخاطب جذب موضوع شود.
تاكنون چه فيلمهايي در اين زمينه ساخته شده كه مخاطب را درگير كرده باشد؟
در تاريخ سينماي ايران فيلمهاي زيادي ساخته شده كه موضوع سلامت روحي و اجتماعي را مورد هدف قرار داده است، قطعا هر فيلمي به اندازه خود در جامعه نقشآفريني كرده و جايگاه خود را در ذهن مردم باز ميكند. اساسا سينما رسانهاي تاثيرگذار است و اگر يك سوژه به درستي براي مخاطب نمايش داده شود، تا مدتها ذهن مخاطب را درگير خود ميكند و در گوشهاي از زندگي اجتماعي اثربخش خواهد بود. البته در اين ميان فاكتورهاي ديگري نيز وجود دارد كه سينما را در رسيدن به هدفش ياري ميدهد. مثلا گستره سالنهاي سينمايي در شهرها و روستاها اهميت زيادي دارد. به اين معنا كه نميتوان از مخاطب توقع داشت از ديدن فيلمها نسبت به سلامت و موضوعات اجتماعي حساس شود اما در مناطقي كه نياز به طرح اين مباحث است، سالنهاي نمايش فيلم نباشد يا كم باشد. در چنين شرايطي ميتوان از سينما توقع داشت در جامعه جاي خود را باز و تاثير تحول برانگيزي را در جامعه ايجاد كند.
فيلم خاصي مد نظر داريد كه براي مردم تاثيرگذار بوده باشد؟
سالها قبل كيانوش عياري درباره پيوند قلب يك فيلم ساخت. فيلم «بودنيانبودن» او چنان تاثيري را در جامعه ايراني ايجاد كرد كه همه ديديم به پيوند اعضاي بدن مثل قبل نگاه نميشود و به نوعي اين كار مصداق ازخودگذشتگي و فداكاري در جامعه تلقي شد. در حالي كه تا قبل از آن پيوند قلب و ديگر اعضا بسيار سخت و با كراهت انجام ميشد. تجربه اين فيلم نشان ميدهد اگر يك فيلم با قصه و ديگر عناصر سينمايي جذاب و تاثيرگذار ساخته شده باشد، قطعا براي جامعه موثر و مفيد واقع ميشود. اما اگر نگاه سفارشي در آن حاكم شود، نتيجه معكوس ميدهد و مخاطب را نه تنها درگير خود نميكند كه از تمركز روي اين مباحث دلزده ميكند.
شما به عنوان يك فيلمساز اجتماعي تا چه حد دغدغه اين موضوعات را داريد؟
من هم مثل هر فيلمسازي دغدغه مسائل اجتماعي زمانه خود را دارم، اما اين نبوده كه بخواهم حين نوشتن فيلمنامه شبيه به يك كار پژوهشي و تحقيقي روي آن تمركز كنم و قصه را به اين سمت ببرم. به عنوان مثال سالها پيش يك سريال پزشكي ساختم كه به موضوع سلامت هم مربوط بود.
سريال «زمين انسانها» كه علي نصيريان، نقش اول آن را ايفا كرد و مرحوم عسل بديعي هم در آن حضور داشت. اتفاقا آن سريال در زمان خود به خوبي ديده شد. چه مولفههايي را در ساخت آن مجموعه در نظر داشتيد؟
بله؛ به دليل اينكه از زاويهاي انساني به موضوع مشكلات و مسائل بيماران و پزشكان پرداخته بود حتي در زندگي شخصي آنان. همانطور كه گفتم قبل از اينكه به تاثيرگذاري و طرح اطلاعاتي با موضوع سلامت فكر كنم، به اين فكر ميكردم كه قصه، پرداخت و شيوه برقراري ارتباط با مخاطب را تقويت كنم و همين امر باعث شد توجه مردم به مسائل حوزه بهداشت و سلامت هم جلب شود. قطعا اگر يك فيلمساز در اين سه مولفه موفق عمل كند، همراه با اين موارد فيلم به نقش موثر خود نزديك خواهد شد. خصوصا اگر فيلم قرار است در چارچوب موضوعات مهمي مثل سلامت، محيطزيست و آسيبهاي اجتماعي ساخته شود، بدون ترديد اهميت آن باعث ميشود روايت قصه براي مخاطب دلچسب باشد. مخاطب در كنار جذب قصه آگاهيهاي لازم را از فيلم دريافت خواهد كرد.
به نظر شما جشنواره فيلم سلامت در اين زمينه موفق بوده است؟
من معتقدم جشنوارهها به سمتي ميروند كه از اهميت و ذات ارتباطگيري با مردم فاصله گرفتهاند. اگر هم اين ارتباط برقرار شود، با سرمايه، انرژي و منابع انساني كه در آن صرف شده است، نسبت متعادلي ندارد.
براي بهبود وكارآمدي اين جشنواره چه راهكاري داريد؟
اين موضوع به اين بستگي دارد كه اعتماد عمومي را در جامعه تقويت كنيم. مناسبتهاي اجتماعي مثل همايشها و مراسمهاي هنري زماني تاثيرگذار است كه بتوان مردم را به طرف آن جذب كرد. حضور مردم در يك جشنواره، اين رويداد هنري را تاثيرگذار ميكند. اين درحالي است كه جشنوارههاي موضوعي هنوز در ميان مردم جاي خود را باز نكردهاند، البته نميتوان اين مباحث را به سادگي مورد ارزيابي قرار داد اما به نظر ميرسد مردم اين مراسمها را هنوز براي خود نميدانند و نگاهشان به يك جشنواره با موضوع سلامت، محيطزيست يا هر سوژه ديگر اين است كه اين جشنواره بيشتر محل اجتماع هنرمندان است. در حالي كه يك جشنواره زماني موفق ميشود كه مخاطب آن بدنه جامعه باشد نه هنرمند. ما بايد جشنوارهها را از اين نظر تقويت كنيم و مانع شكاف و بياعتمادي مردم نسبت به آن شويم. جشنواره سلامت هم از اين قاعده مستثني نيست؛ بايد به سمتي برود كه ميزان اعتماد جامعه را تقويت كند. البته همانطور كه پيشتر اشاره كردم جلب اعتماد مردم به مراسمها و برنامههاي فرهنگي - هنري به عوامل زيادي وابسته است.