• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3888 -
  • ۱۳۹۶ پنج شنبه ۲ شهريور

افتتاح شتابزده موزه مشاهير در آخرين روز كاري شهردار تهران

در آهني سبزرنگ خانه تاريخي انتهاي كوچه اتحاديه، جايش را به يك در چوبي نو داده كه بخش مياني آن با شيشه‌اي شفاف اجازه ديدن محوطه حياط را مي‌دهد. حياطي كه ديگر نشانه‌هاي يك «خانه- باغ» را ندارد. ديوار سمت چپ در ورودي كه از رطوبت تا حد زيادي آسيب ديده بود، حالا تخريب شده تا چارچوب در چوبي در دلش جا گيرد. گلدان‌هاي شمعداني تمام تلاش‌شان را مي‌كنند تا اوضاع را مطلوب و رو به راه نشان دهند. هر كجا چشم مي‌چرخاني يك گلدان در جايي با ربط و بي‌ربط گذاشته‌اند تا نگاه‌ها را از سيم‌هاي آويخته و جداره‌هاي تخريب شده و مرمت‌هاي نيمه‌رها شده، به سرخي و سبزي خود جلب كند. 
اينجا ته مانده خانه اتحاديه است، همان خانه‌اي كه ناصر تقوايي در آن سريال به‌يادماندني «دايي جان ناپلئون» را ساخت. اما حالا نه خبري از نسترن دايي جان در حياط هست و نه سايه‌اي از درخت تنومندي كه سعيد رويش يك قلب به ياد ليلي حك كرده بود. حالا همه جا گلدان گذاشته‌اند و صندلي
 چيده‌اند. 
قرار است محمدباقر قاليباف در آخرين روز كاري‌اش پروژه‌اي را افتتاح كند كه هنوز هيچ چيز قابل ارايه‌اي ندارد، هرچند مجري برنامه مدام تاكيد مي‌كند كه: «اين برنامه افتتاحيه نيست و مراسمي است براي بازديد از مراحل مرمت اين خانه» اما مختصات برگزاري برنامه، در سطح «بازديد از مراحل مرمت» نيست و توضيح خاصي هم از اقدامات مرمتي انجام شده به حضار داده نمي‌شود.
 هرچند تصاوير و فيلم‌هايي از مراحل پيشرفت پروژه نمايش داده مي‌شوند تا سازمان زيبا‌سازي شهرداري را تنها منجي بنا معرفي كنند، كاري كه احمد مسجد جامعي را گله مند مي‌كند تا در ميان روايتگري‌اش از خانه اتحاديه بگويد: «اين بنا محل تلاقي تلاش‌هاي نهادهاي مردمي و صنفي و انجمن‌هاي فعال ميراث فرهنگي بود تا در نهايت اين اتفاق بيفتد و اين خانه حفظ شود، نمي‌دانم چرا در گزارشي كه دوستان ارايه كردند اشاره‌اي به اين موضوع نشده بود، فكر مي‌كنم دوستان آنقدر مي‌خواستند گزارش بدهند كه به يك سري مسائل دقت نكردند و حق مطلب 
ادا نشد.»
در ميان تلاش مذبوحانه پنكه‌هاي آبي براي خنك كردن فضا، ناگهان صداي آژير قرمز در خانه مي‌پيچد، و صدايي آشنا مي‌بردمان به روزهاي تلخ جنگ: «صدايي كه هم‌اكنون مي‌شنويد، اعلام خطر يا وضعيت قرمز است...» اين صدا از سيستم‌هاي صوتي حياط اندروني پخش مي‌شود، جايي كه تبديل شده به يك ميدان جنگ، ماكت هليكوپتر و هواپيما و يك سنگر بزرگ و ديوار كاذبي كه نماي ساختمان اصلي را ماسكه كرده، تنديس‌هاي مومي سرداران جنگ در كنار اين ماكت‌ها قرار گرفته تا مشاهير دفاع مقدس را معرفي كنند. در اتاق‌ها هم تنديس مشاهير علمي، تاريخي، مذهبي و سينمايي كنار هم رديف شده‌اند. اينجا هيچ شباهتي به يك خانه تاريخي ندارد و عوامل اجرايي مرمت و تغيير كاربري بنا هيچ به اصالت و هويت بنا وفادار نبودند. از خانه اتحاديه در گزارش‌هاي تصويري هم خبري نيست، در اين پروژه چهره‌ها مهم‌تر از بنا هستند انگار. تنها نامي آشنا گوش‌ها را تيز مي‌كند براي شنيدن تاريخ، اما خبري از تاريخ نيست. اينجا خانه‌اي است كه كف عمارت‌هايش را با كفپوش‌هاي جديد پوشانده‌اند و گچ بري‌هاي زيباي سقف را هم همين طور. خانه- باغ اتحاديه تنها يك نام است كه شهرداري تهران آن را از مالكان در يك مزايده خريد تا در آخرين روز كاري شهردار، نام محمدباقر قاليباف را پاي پروژه خريد و مرمت و احياي آن ثبت كند. بنايي قاجاري كه امروز نه خانه است و نه باغ، موزه‌اي است كه به شكلي شتابزده، مجسمه‌هاي مومي را بدون هيچ سناريو و داستان مرتبطي كنار هم چيده‌اند تا آقاي شهردار با آنها در آخرين روز كاري‌اش عكس يادگاري بگيرد. كاش شهردار سابق تهران اينقدر تصوير ذهني آدم‌ها را نسبت به بنايي خاطره‌انگيز قرباني نمي‌كرد، تا افتخار افتتاح فاز يكم خانه اتحاديه را براي خود ثبت كند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون