دكتر يزدي زودتر از مهندس بازرگان به امام پيوست
عباس سليمينمين
پژوهشگر تاريخ
قطعا فعاليتهاي نيروهاي مذهبي كه در چارچوب نهضت آزادي و در مقطع دهه 20 تلاشهاي جدي به عمل آوردند در رشد سياسي ملت ايران و مبارزات آن داراي تاثير بوده و اين تاثير را بايد همواره مدنظر قرار داد. من شخصا فعاليتهاي مرحوم ابراهيم يزدي را در امريكا دنبال ميكردم، گرچه در آن مقطع در اتحاديه انجمن علوم اسلامي اروپا مشي سياسي ايشان را قبول نداشتيم اما ايشان را به عنوان يكي از فعالان مذهبي در امريكا ميشناختيم.
البته دكتر يزدي سفري به اروپا داشت و در طي اين سفر سري هم به انجمن ما زد و من از نزديك شناخت بيشتري نسبت به ايشان پيدا كردم و اين فرصت دست داد كه با ايشان صحبتي نيز داشته باشم.
ايشان در سفر خود به انگليس در انجمن اسلامي ما حضور يافت و قبل از برگزاري جلسه درباره مواضع دوستان ما و اينكه چگونه ميانديشند، سوال كرده و از قضا دقيقا مطابق با سليقه جمع نيز صحبت كردند زيرا اعضاي اتحاديه انجمن اسلامي اروپا با دكتر يزدي اختلاف داشتند، البته در خود امريكا نيز بخشي از دانشجويان مشي سياسي ايشان را قبول نداشتند.
ايشان نيز بيشتر بر فعاليتهاي فرهنگي دانشجويي تاكيد داشت و خيلي با فعاليتهاي سياسي دانشجويان همراهي نميكرد. لذا همزمان با اوجگيري نهضت، برخي در امريكا نيز تا حدي از دكتر يزدي فاصله گرفتند. اما اتحاديه انجمن اسلامي اروپا خيلي قبلتر از آن به مشي سياسي روي آورده بود و فعاليتهاي سياسي علني داشت و با نام و نشان نيز اين فعاليتها را دنبال ميكرد. از اين جهت ما در اروپا با آقاي يزدي تفاوتهايي داشتيم. اما بعدها كه نهضت كاملا فراگير شد آقاي يزدي به پاريس آمد و در جوار امام (ره) فعاليتهاي خود را دنبال كرد. آنجا نيز طبيعتا بين مواضع امام و مواضع دكتر يزدي اختلافهاي چشمگيري را بهطور غيرآشكار ميتوان دنبال كرد.
بهطور كلي نهضت آزادي و رهبري آنچه دكتر يزدي در امريكا آن را بر عهده داشتند فراز و نشيبهايي داشت اما قطعا بايد نقص اين فراز و نشيبها را ديد و اين، به آن معني نيست كه آنها را پررنگ يا كمرنگ كنيم. در حالي كه برخي در مقام نفي كامل و برخي نيز در مقام پررنگسازي اين نقايص برميآيند.
نبايد تجربيات تاريخي ملت را فراموش كرد. نهضت آزادي در مقطعي اوجگيري سياسي خود را تجربه كرده بود و بعد در پيوستن اين جريان به امام و پذيرش مواضع ايشان نيز يك بار ديگر اين جريان را تجربه كرد، اما اين تجربه براي ملت ما تجربه خوبي نبود، يعني بيشتر قشر جوان ما عليه مواضع نهضت در مقام اعتراض برآمد و قشر دانشجو و دانشگاهي ما به اين تجربه پايان داد. البته يك بار ديگر در دهه 40 قشر جوان به نوعي عليه مواضع نهضت قيام كرد و تجزيه در نهضت به وجود آورد.
اين تجزيه شدن و تشكيل سازمان مجاهدين خلق عمدتا در اعتراض به مواضع ايستاي نهضت آزادي بود زيرا نهضت، مواضعي را بهانه ميساخت كه متعلق به يك دهه خاص بود. در دهه 20 استبداد شكل نگرفته بود و اميدواري وجود داشت كه مهار شود لذا روشنفكران همراه با آن و بيشتر اقشار دهه 20 قطع اميد از پهلوي دوم نكرده بودند.
بنابراين، شعار نهضت آزادي در اين مقطع، شعار قابل پذيرشي بود كه سلطنت را تاييد ميكرد اما حاكميت دربار بر امور كشور را نميپذيرفت. اما تامين اين شعار در بعد از كودتاي 28 مرداد كه ملت ايران از دربار پهلوي دوم شناخت ميداني پيدا كردند ديگر قابل پذيرش نبود.
لذا اختلاف فاحشي بين نهضت آزادي در خارج از كشور با مواضع داخلي وجود داشت.
اين به دليل اين بود دانشجويان خارج از كشور مواضع داخلي را نميپذيرفتند لذا آقاي يزدي تفاوتهايي داشت.
يعني قبل از اينكه نهضت آزادي به امام بپيوندد دكتر يزدي به امام پيوسته بود. بعد از پيوستن دكتر يزدي بود كه مرحوم بازرگان به پاريس رفتند و با امام بحث كرده و تلاش كردند كه مواضع ايشان را نسبت به استبداد و استعمار تعديل كنند اما وقتي نتوانستند عنوان كردند كه نهضت آزادي مواضع امام را در دستور كار خود قرار ميدهد و هيچ نوع اقدامي كه تاييد دستگاه استبداد باشد صورت نخواهد داد و با هيچ يك از نخست وزيران رژيم پهلوي مذاكره نخواهد كرد اما متاسفانه حتي به اين مطلب نيز قبل از پيروزي انقلاب، خيلي پايبندي نشان داده نشد يعني آنها وارد مذاكره شدند و توافقاتي با شاپور بختيار به عنوان آخرين نخستوزير پهلوي صورت دادند و تلاش كردند كه بهگونهاي تاييد توافقات خود را از امام بگيرند كه ايشان متوجه شده و جلوي اين كار را گرفتند. سعي داشتند كه بختيار به پاريس بيايد و بدون استعفا با امام مذاكره كند در حالي كه امام قبلا اعلام كرده بودند كه چون رژيم پهلوي را مشروع نميدانند با هيچ مقام منتسب به اين سلسله ديدار نخواهند داشت مگر اينكه آنها استعفا دهند. طراحي اين اقدام در پاريس بيشتر از سوي دكتر يزدي انجام گرفته بود.
اين اختلافات و اين بحثها در جاي خود قابل تامل است اما نبايد موجب شود كه ما نقش نهضت آزادي را در دهه 20 كتمان كنيم.
در اين دهه نهضت آزادي نقش مثبتي ايفا كرد و مواضع آن نيز مواضع انقلابي بود اما تامين اين مواضع پس از بيداري مردم نسبت به استبداد و استعمار قابل ادامه يافتن نبود.
حتي در سال 57 بسياري از جوانان نهضت آزادي نسبت به مواضع اين نهضت، موضع داشتند. بهطورمثال، مرحوم مهندس سحابي انتقادات جدي به مواضع مهندس بازرگان داشت چرا كه آنها به نوعي ميخواستند با سلطنت به تفاهم برسند.
اين اعتراض تنها مربوط به بازگرداندن آقاي عباس امير انتظام به نهضت نبود و برخي مواضع سياسي آن نيز مورد اعتراض قرار داشت.
من البته تفاوتي بين مهندس بازرگان و دكتر يزدي ميبينم و مرحوم يزدي را داراي پيشينه سياسي بيشتري نسبت به مهندس بازرگان ارزيابي ميكنم. در خارج از كشور، ما به سهولت ميتوانستيم به شخصيت واقعي افراد نزديك شويم و اين شناخت حاصل ديدارها و دنبال كردن مواضع سياسي آنها بود.