• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3928 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲۲ مهر

امريكايي كه حالا از جيب مي‌خورد

بهزاد صابري پژوهشگر مسائل حقوقي

 


«عظمت را به امريكا برگردانيم». اين شعار اصلي ترامپ در سراسر دوران كارزار انتخاباتي او بود. نخستين معناي منطقي اين كلام آن است كه امريكا در يك مقطعي داراي عظمت بوده است و حالا آن عظمت را ندارد. وقتي از وي سوال شد كه بالاخره در چه زماني از نظر وي امريكا عظمت داشته است، وي امريكا را نه در دوره بوش پدر و پسر، نه در دوره كلينتون و نه حتي در دوران ريگان (كه بت بسياري از جمهوري‌خواهان است) داراي عظمت ندانست و در عوض، دو دوره را مورد اشاره قرار داد؛ دوره زماني آغاز قرن بيستم ميلادي و نيز اواخر دهه چهل و دهه پنجاه ميلادي: «اگر به عقب نگاه كنيد، واقعا بود، يك دوره‌اي بود كه در دوره گذار بين دو قرن ما در حال توسعه بوديم و واقعا زمان معركه‌اي بود براي اين كشور، معركه از نظر ساختن آن دستگاه، آن دستگاه كه واقعا مبتني بر نوآوري و پيشرو بودن بود. » وي در مورد دهه چهل و پنجاه هم مي‌گويد: «در آن دوره كسي به ما فشاري وارد نمي‌كرد، همه به ما احترام مي‌گذاشتند، ما يك جنگ را برده بوديم، ما هركاري كه بايد را انجام مي‌داديم.» از همين دو اشاره مي‌شود فهميد كه ترامپ دقيقا نمي‌دانسته كه چه مي‌گويد. جدا از اينكه تلقي وي مبني بر اينكه «همه به ما احترام مي‌گذاشتند» بسيار خنده‌دار است و لااقل نيمي از دنيا (شامل كشورهاي بلوك شرق از جمله شوروي و چين) اصولا از امريكا متنفر بودند، مشخص است ترامپ نه تاريخ را به خوبي مي‌داند، و نه با اصول سياست آشنا است. از نظر تاريخي، امريكا در اين دو دوره‌اي كه ترامپ به آنها اشاره مي‌كند كاملا وضعيت‌هاي متفاوتي داشته است. در آغاز قرن بيستم، امريكا همچنان سياست خود را بر پايه «دكترين مونرو» بنا نهاده بود كه به موجب آن، امريكا در اموري خارج از قاره امريكا ورود نمي‌كرد و تمركز خود را بر قاره امريكا و ممانعت از دخالت ساير قدرت‌ها در اين قاره گذاشته بود. امريكا در سال‌هاي پس از آن حتي از عضويت در «جامعه ملل» كه به پيشنهاد رييس جهور وقت خودش «وودرو ويلسون» تاسيس شده بود امتناع كرد تا به سياست انزواي خودخواسته‌اش لطمه‌اي نخورد. در حالي كه در دوره بعدي مورد اشاره ترامپ يعني سال‌هاي پس از جنگ جهاني دوم، امريكا عميقا در همه امور جهاني ورود پيدا كرده بود، سربازان امريكايي در اقصي نقاط دنيا جنگيده بودند، اين‌بار امريكا نه تنها در خلف جامعه ملل (موسوم به سازمان ملل متحد) عضو شد، كه مقر آن را به نيويورك برد و خود را به عنوان يكي از 5 عضو دايم شوراي امنيت و برخوردار از حق وتو تثيبت كرد و پرداخت بيشترين سهم از هزينه‌هاي اين سازمان را متقبل شد. امريكاي اين دوره مورد علاقه ترامپ، برخلاف آنچه وي اين روزها دنبال مي‌كند، درهاي خزانه را گشود و در قالب «طرح مارشال» مبالغ فراواني براي بازسازي دولت‌هاي آسيب ديده از جنگ خصوصا در اروپا پرداخت كرد. براي مقابله با شوروي، ناتو را راه انداخت و در اين سازمان هم سهم اصلي و عمده را برعهده گرفت. بر اساس قراردادهاي نظامي و به بهانه دفاع از كشورهاي هدف در برابر خطرهاي ديگر، با صرف هزينه‌هاي بسيار پايگاه‌هاي نظامي متعددي در گوشه گوشه دنيا مستقر كرد. اما از نظر سياسي، روساي جمهور امريكا يكي پس از ديگري از هر حزبي كه بودند، اين پرداخت‌ها را «هزينه» قلمداد نكرده و بلكه آن را در مقوله «سرمايه‌گذاري» به حساب مي‌آوردند. امريكا با تركيبي از سياست‌هاي مختلف در حوزه‌هاي نظامي، سياسي، اقتصادي، فرهنگي و رسانه‌اي موفق شد خود را به عنوان به اصطلاح «رهبر جهان آزاد» (يا به تعبير جناب آقاي روحاني همان كدخداي غربي ها) تثبيت كند و زمام نظام بين‌الملل را به دست بگيرد. وضعيتي كه پس از فروپاشي شوروي در مواقعي موجب يكه تازي بي‌پايان امريكا نيز شد. طبيعتا روساي جمهور قبلي امريكا مي‌دانستند كه كدخداي غرب و متحدين غرب (از جمله عرب‌ها) بودن و متمتع شدن از رانت‌ها و مزاياي اين وضعيت كه نصيب غول‌هاي تجاري و صنعتي امريكا مي‌شود، مستلزم هزينه هم هست. اين هزينه گاهي هزينه مستقيم مالي است و گاهي شامل پذيرش تعهدهايي درازمدت يا كوتاه‌مدت در قبال ساير دولت‌ها. در واقع هر دولتي در امريكا، با صرف اين هزينه‌هاي مادي و غيرمادي، بر حجم سرمايه‌گذاري درازمدت امريكا در جهت استمرار جايگاه «كدخدايي» در نظام سلطه افزوده و طبيعتا عوايد مستقيم و غيرمستقيم اين سرمايه‌گذاري را برداشت مي‌كردند. اما به نظر مي‌رسد كه ترامپ تمايلي به برنامه‌هاي درازمدت ندارد. ترامپ كه در تاريخ امريكا پيرترين فردي است كه به عنوان رييس‌جمهور انتخاب شده و مشخصا قصد دارد هر طور شده، منافع آني ملموسي براي قشر خاص راي‌دهنده به خود به ارمغان آورد، يك به يك در حال پنبه كردن تمام رشته‌هاي روساي جمهوري قبلي است. خروج يا تهديد به خروج از پيمان‌ها و توافق‌هاي بين‌المللي از قبيل «پيمان شراكت ترانس پاسيفيك» و «نفتا» (در حوزه اقتصادي و تجاري)، پيمان پاريس (در حوزه آب و هوا و مقابله با تغييرات اقليمي)، يونسكو (سازمان علمي، فرهنگي ملل متحد)، برجام (در حوزه سياسي- امنيتي و عدم اشاعه)، گلايه از سهم زياد امريكا در تامين هزينه‌ها و بودجه ناتو (در حوزه نظامي) و حتي سازمان ملل متحد همه و همه به منزله خراب كردن آجرهايي است كه پيشينيان وي يك به يك روي هم نهاده بودند. كشوري كه داعيه رهبري بلوكي از كشورها را دارد، در درجه نخست بايد - لااقل براي اعضاي همان بلوك - قابل اعتماد بوده و به اصطلاح بشود روي قول و فعل او تكيه كرد. حركات هيجاني ترامپ سبب شده است كه روز به روز امريكا حتي در چشم همپيمانان سنتي خود غيرقابل اعتمادتر و پيش‌بيني‌ناپذيرتر جلوه كند و اين امر باعث مي‌شود اين كشورها از اين پس نه فقط در دوره ترامپ، بلكه به طور كلي و اصولي در رابطه با امريكا روابط خود را بر مبناي معادلات جديدي بنا كنند. ترامپ شبيه وارثي است كه يك به يك در حال سر زدن به حساب‌هاي پس‌انداز طولاني‌مدت مورّث و نقد كردن و خوردن موجودي اين حساب‌ها است. البته ساده‌انگاري است اگر كسي تصور كند كه اين اقدامات تا همين جا منجر به از ميان رفتن انباشته‌هاي عظيم سياسي و بين‌المللي است كه امريكا به مدد سال‌هاي طولاني اقدامات پيچيده نظامي، اقتصادي، سياسي، اطلاعاتي و فرهنگي براي خود دست و پا كرده بود. اما آنچه مسلم است اينكه امريكاي ترامپ نه تنها چيزي بر ميزان سرمايه‌گذاري‌هاي غيرمادي و بين‌المللي خود نيفزوده است، بلكه روز به روز در حال «از جيب خوردن» است. اينكه ساختار سياسي امريكا تا كي بتواند در برابر چنين روندي تاب بياورد، امري است كه بايد نشست و ديد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون