به مناسبت اكران «بيست و يك روز بعد»
فيلمبرداري با افق بيانتهاي تجربهگرايي
سحر عصرآزاد
اين روزها در ميان هياهوي فيلمهاي گيشهاي و مخاطبپسند كه رويكرد كمدي يا اجتماعي دارند و مرتب آمار فروش ميلياردي آنها در رسانهها منعكس ميشود، يك فيلم سينمايي در گونه كودك و نوجوان؛ بيادعا و پرتوان، مسير بيحاشيه خود را در اكران طي ميكند.
«بيست و يك روز بعد» فيلمي قابل تامل در ژانري مهجور و نخستين تجربه فيلمسازي محمدرضا خردمندان در حيطه فيلم بلند سينمايي است؛ اثري كه از زمان نمايش در جشنواره سي و پنج فجر تا اكران؛ با وجود اينكه انتظار خاصي به واسطه نخستين تجربه كارگردان از آن نميرفت، توانست نگاهها را به خود جلب كرده و از وجوه مختلف مورد توجه قرار بگيرد.
حضور افراد حرفهاي براي شكل دادن به وجوه مختلف فيلم از جمله نكات تامل برانگيزي است كه نشان ميدهد فيلمنامه اين اثر كه نوشته مشترك خردمندان و احسان ثقفي است، قابليت جلبتوجه افراد متخصص و ثبت تجربهاي جديد و متفاوت را براي آنها داشته؛ به گونهاي كه باعث شده براي ساخت اين فيلم كنار هم قرار بگيرند.
يكي از اين وجوه تخصصي كه به طور خاص در فيلم «بيست و يك روز بعد» جلب نظر ميكند؛ فيلمبرداري آن است كه هنر عليرضا برازنده و تعامل حرفهاي او به عنوان يك فيلمبردار باتجربه با فيلمسازي جوان
را موكد ميكند.
برازنده فيلمبرداري آرام، بيحاشيه و جدي است كه بدون هياهو مسيري را كه براي تجربه اندوزي در نظر گرفته، طي ميكند و اين ويژگيِ تجربهگرايي او با نگاهي به كارنامه حرفهاي و انتخابهايش قابل برداشت است.
او پس از حضور به عنوان دستيار فيلمبردار در دهه هفتاد و هشتاد در فيلمهاي مختلف، از سال 1388 به طور مستقل كار خود را به عنوان مدير فيلمبرداري آغاز كرد. حضور در فيلمهايي همچون «هفت دقيقه تا پاييز»، «پله آخر»، «جيب بر خيابان جنوبي»، «آرايش غليظ»، «ارسال يك آگهي تسليت براي روزنامه»، «فصل فراموشي فريبا»، «بوفالو»، «دوران عاشقي»، «شيفت شب»، «مبارك»، «آااادت نميكنيم»، «سيانور»، «بيست و يك روز بعد» و فيلم به نمايش درنيامده «هجوم»، ميتواند شمايي از روحيه تجربهگرايي او ثبت كند.
همكاري با فيلمسازاني از نسلهاي مختلف، با سلايق و نگاههاي مختلف كه در نهايت منجر به نمودي متفاوت از تخصص او در هر يك از اين آثار شده، شاهدي است بر اين ادعا. يك نمونه جالب در كارنامه اين مدير فيلمبرداري را بايد همكاري او در فيلم عليرضا رييسيان دانست كه منجر به كسب سيمرغ بلورين بهترين فيلمبرداري از جشنواره فجر براي «دوران عاشقي» شد. اين فيلم با وجود موافقان و مخالفان پر و پا قرصي كه در زمان خود داشت، اين رويكرد جالب را نيز به دنبال داشت كه همه مخالفان و موافقان فيلم در يك نكته متفق القول بودند؛ آن هم اينكه فيلمبرداري اين اثر تجربهاي متفاوت و قابل تامل محسوب ميشود كه ارزش تصويري فيلم را ارتقا داده است.
برازنده حتي ريسك حضور در نخستين رئال انيميشن سينماي ايران را در فيلم «مبارك» به جان خريد و با ثبت تجربهاي جديد در كارنامه خود و سينماي ايران، اهميت روحيه ريسكپذيري افراد متخصص و حرفهاي را براي ارتقاي سطح تخصص خود به شكل كلان، مورد توجه همگان قرار داد.
«سيانور» به عنوان يك عاشقانه سياسي كه بعد از ساليان در سينماي ايران با تكيه بر فضاسازي و تصويرسازي دقيق مقطع زماني دهه پنجاه ساخته شد، بسيار مديون جنس و كيفيت تصاوير و ظرافت كادرهايي است كه برازنده تلاش كرد براي نزديك شدن به قابهاي نوستالژيك و حال و هوا و فضاي آن دهه، به نوعي بينقص بازسازي كند.
«بيست و يك روز بعد» به عنوان جديدترين فيلم به نمايش درآمده با مديريت فيلمبرداري عليرضا برازنده، نيز واجد همين ويژگي است و اهميت حضور تخصص او را در قابل تامل شدن فيلم مورد توجه قرار ميدهد.
فيلمي كه در آن با تعدد لوكيشن و فضاهاي داخلي و خارجي و تغيير مداوم شب و روز مواجه هستيم و همه اينها در كنار انتخاب كادر اسكوپ و نماهايي تماما حركتي براي فيلمبرداري - كه تاثير اوليه آن ميتواند تاثيرگذاري بيشتر بر مخاطب و سهيم كردن او در تجربه غريب قهرمان نوجوان فيلم باشد – به نظر كاري هوشمندانه و در عين حال سخت ميآيد.
در كنار هم قرار گرفتن اين مولفهها در فيلمبرداري «بيست و يك روز بعد» باعث شده اين هدف به شكلي پررنگ در رابطه مخاطب با فيلم تامين شود و به نوعي تماشاگر با هر سن و موقعيت و جنسيتي، با قهرمان فيلم و مصائب رئال و جهان سوررئال و تخيلات ذهني او همراه شود.
آنچه در نهايت اتفاق ميافتد تجربه جهاني منحصر به فرد در فيلمي عيني- ذهني است كه هدف اصلياش رساندن مخاطب به اين باور است كه روياها و تخيلاتش دست نيافتني و غيرممكن نيستند و پويايي و تلاش و اميدِ عيني شدن آنها، ميتواند ابزاري براي ادامه حيات در عمق تلخيها و شكستهاي زندگي واقعي باشد.
به واسطه چنين تجربههايي است كه ميتوان عليرضا برازنده را در زمره فيلمبرداران حرفهاي و صاحب سبك و سابقه دانست كه در كنار تجربهگرايي واجد نوعي انعطافپذيري براي همسو شدن با نياز فيلمنامه و فيلمهايي است كه در آنها همكاري ميكند تا اثر نهايي با كيفيت و قابل تامل شود.
به همين دليل است كه هرچند فيلمهاي او به واسطه ژانر و گونه سينمايي متفاوت و گاه دور از هم به نظر ميآيند اما همواره در آنها اهميت حضور تعيينكننده فيلمبردار و هنر فيلمبرداري در جهت ارتقاي فيلمنامه و اثر، به چشم ميآيد و به گفته بهتر قابل اغماض نيست.