دربي بيخاصيت
علي عالي
روزنامهنگار
كريخواني. اين تنها خروجي دربي مهم پايتخت بين استقلال و پرسپوليس است كه رسانههاي دنيا آن را ميان 16دربي مهم جهان قرار دادهاند. دربي با طعم خط و نشان كشيدن هواداران براي هم. تيمها ميآيند كه نبازند. به ميدان ميآيند كه گل نخورند. به ورزشگاه آزادي ميآيند كه هوادارانشان را سرافكنده نكنند. همانقدر كه كمتر پيش آمده در دربيهاي برگزار شده «فوتبال» ببينيم، سهم درآمدي باشگاهها از مهمترين بازي ورزش ايران ناچيز است. تقريبا هيچ. نشريه معتبر فوربس در مطلبي از سود سرشار باشگاههاي رئال مادريد و بارسلونا از برگزاري الكلاسيكو نوشت؛ رقمي بالغ بر 5/42 ميليون دلار. پخش تلويزيوني الكلاسيكوي نيمفصل اول، ۶۰ درصد (8/26 ميليون دلار) از اين درآمد را به خود اختصاص داد، برنامههاي ورزشي و پوشش خبري 4/9 ميليون دلار، شبكههاي اجتماعي 1/5 ميليون دلار و پوشش زنده نيز 2/3 ميليون دلار از درآمد اين بازي را از آن خود كردند. چنين عددها و درآمدهايي خيرهكننده است. اما باشگاههاي پرسپوليس و استقلال نهتنها از حق پخش تلويزيوني اين بازي درآمدي كسب نميكنند حتي تبليغات دور زمين و ديگر فرصتهاي تبليغاتي هم در اختيار آنها نيست تا برگزاري دربي بزرگ ايران، بيخاصيت تحليل شود. باشگاههاي ايراني در ورزش به دولت معتاد شدهاند و برنامهاي براي ترك اعتياد آنها در دستور كار نيست. مديران باشگاهها هم «مديران هزينه» لقب گرفتهاند كه بيتوجه به تحول ورزش دنيا در زمينه كارآفريني و درآمدزايي، تنها بهفكر استمرار حضورشان در كوتاهمدت هستند. درحالي كه دنيا با سرعت بسيار بهسمت خصوصيسازي و وابسته نبودن به دولت حركت ميكند و نتيجه هم ميگيرد، اما سرعت مديران ورزش ايران آنقدر پايين است كه امكان ندارد با اين رويه به استاندارد دنيا برسيم. حتي مديران عالي ورزش بهفكر نيستند كه كارگاههاي آموزشي در اين خصوص ترتيب دهند و نيروهايي را براي 10، 5 يا 2سال آينده تربيت كنند. طنز ماجرا همينجاست؛ مديران بيشتر به اين فكر هستند چگونه منابع دولتي جذب كنند يا دلارها را به ريال تبديل و در كشور هزينه كنند. داستان دربي و باشگاههايي نظير پرسپوليس و استقلال همينقدر تلخ است. قدمهايي متزلزل و بيبرنامه براي خصوصيشدن اين دو باشگاه، نشان از بيتوجهي آشكار دولت به مقوله فوتبال دارد. تفاوتي هم ميان دولتها وجود ندارد. به جدول ليگ ايران دقت كنيد. باشگاههايي كه به دولت وابسته نيستند، در قعر جدول دستوپا ميزنند چراكه برخلاف باشگاههاي دولتي، نه ميتوانند از دولت پولي دريافت كنند و نه ميتوانند از فوتبال بهدليل عدم وجود قوانين شفاف، درآمدزايي كنند. سستيِ دولت در حوزه قانونگذاري بهنفع باشگاههاي خصوصي قابل بخشش نيست. ما نميتوانيم در جامعه پديدههاي اجتماعي را بدون در نظر گرفتن اخلاق ورزشي اداره كنيم. اگر قانوني در اين زمينه نداشته باشيم بدون شك دچار انحرافات بسياري ميشويم؛ اتفاقي كه در فوتبال ايران افتاده است و باشگاههاي خصوصي، به بنبست رسيدهاند. بازاريابي و پديدههاي اجتماعي همانند خصوصيسازي در فوتبال و ورزش بايد همسو و هم جهت هم اداره شوند تا بتوانند تاثير مثبتي در ورزش كشور داشته باشند. وزارت ورزش حتي در ماجراي حقپخش تلويزيوني هم موفق نبوده است و نتوانسته به قراردادي مشترك، متناسب با شرايط و قوانين كشور با صداوسيما برسد. پرسپوليس و استقلال و برگزاري اين دربي، مهمترين نشان ورزش ايران است. برند جزو سرمايههاي هر باشگاهي است كه ميتواند با آن درآمدزايي كند اما متاسفانه اين سرمايه در كشور ما با درآمدهاي نامحسوس از بين ميرود و اين مساله سبب شده تا روز به روز جيب ورزش خاليتر شود و كسي هم متوجه اين موضوع نيست. اگر دولت بستر زيرساختهايي چون زيرساختهاي حقوقي، داراييهاي نامشهود مثل كپي رايت و حقوق رسانهاي (تلويزيون و ساير رسانههاي تصويري) و... را براي باشگاههاي پرسپوليس، استقلال، فدراسيونها و ورزش ايران فراهم نكند، صدمههاي جدي در آينده نصيبمان خواهد شد؛ به بيان ديگر عدم توجه جدي به چالشها يا سوءتدبير آنها منجر به تبديل آنها به تهديد شده و از ميان برنداشتن موانع نيز، سد راه خصوصيسازي باشگاهها و ايجاد بحران در فوتبال ما خواهد شد. به فوتبال بهچشم صنعت نگاه كنيم و اجازه برگزاري «بيخاصيت» آن براي باشگاههايي مثل پرسپوليس و استقلال را ندهيم.