زنان به مثابه اقليت
انگار خودمان هم مي دانيم كه در حال صحبت كردن درباره يك امر فرماليتهايم.سقف خواستههايمان شده اينكه در عكسهاي يادگاري 200 نماينده مرد، 5 نماينده خانم هم نشسته باشند يا اينكه رييسجمهور چند مشاور زن هم منصوب كند كه خوب ميدانيم بدون امضاي مردان كاري از پيش نميبرند. اما بياييد در مقابل اين وسوسه مقاومت كنيم. معناي ورود زنان به سطوح كلان مديريت در اين كشور فراتر از يك سهمخواهي پيش پا افتاده است. زنان فارغ از اينكه با چه نيتي به بازي راه داده شدهاند -كساني دنبال ژست و پز روشنفكري بودهاند يا مجبور شدهاند يا هر چيز ديگري- وارد فضايي شدهاند كه اساسا و عميقا مردانه است. آنها پا در كوره راهي گذاشتهاند كه، هر قدمش يك سختي كمين كرده است. ميشود مثل مورد مينو خالقي با انتشار عكسي در يك جايي از ادامه راه بازشان داشت؛ تهمتي، حرفي، حديثي، قصهاي برايشان ساخت تا پايشان بلغزد و از دور خارج شوند. بايد ايدهها و دستوراتشان را مرداني اجرا كنند كه به داشتن رييس زن عادت ندارند. بايد سياست را از راهروها و زيرزمينها و پستوهاي مردانه خارج كنند تا بتوانند در آن نقش ايفا كنند وگرنه هميشه محكومند قرباني لابيها باشند. چند وقت پيش الهه كولايي گفته بود براي شهردار شدن بايد لابي ميكردم، كاري كه آقايان در آن خبرهاند. درواقع زنها بايد در ميداني مسابقه بدهند كه براي رقابتهاي مردانه ساختهشده است. ورود زنان به اين ميدان در ايران يك اتفاق است؛ اتفاقي كه بايد به آن آگاه بود و جلوي پيشپاافتاده شدنش را گرفت. بايد نسبت به مخاطراتش هشدار داد و از آن مراقبت كرد.
واقعيت اين است كه تاريخ و سنت ما را مردان هم نوشتهاند و هم ساختهاند. آنها جنگيدهاند، ديوار و زندان ساختهاند و البته بندها گسستهاند و آزادي و رهايي هم بخشيدهاند. ميراث فكري ما ميراثي است كه از مردها به ما رسيده است، خوب يا بدش دستمايه جدالهايي است كه كم خريدار ندارد اما حرف امروز ما درباره «قدر مطلق» اين ميراث است، درباره ديوار ستبر و ضخيمي است كه در آن تركي ايجادشده، تركي كه ميتواند كل ديوار را از هم بشكافد. فهم اندازه اين ترك مهم است. سالها ممكن است تنها زناني كه به صفت پدر، برادر يا شوهرشان معرفه شدهاند به ميدان رقابت راه داده شوند، ساليان سال ممكن است بگذرد و با عكس و تهمت و افترايي، زناني از ميدان به در شوند اما مهم اين است كه ترك ايجادشده است. جلوي پوشاندن اين ترك را بايد بگيريم.