• ۱۴۰۳ يکشنبه ۱۶ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3944 -
  • ۱۳۹۶ چهارشنبه ۱۰ آبان

كلمه به كلمه

مهرداد احمدي شيخاني

وقتي حدود يك قرن پيش «حاج ميرزا حسن رشديه» نخستين مدرسه را در محله ششگلان تبريز راه‌اندازي كرد، نحوه آموزش هم با اين تاسيس به مسير جديدي افتاد كه امروز شاهد آنيم. حتما در نحوه آموزش ابتدايي دقت كرده‌ايد. كودكي كه پاي به دبستان مي‌گذارد و هيچ چيز از خواندن و نوشتن نمي‌داند، طي حداكثر 9 ماه توان خواندن و نوشتن را به دست مي‌آورد. شيوه كار اين‌طوري است كه كودكان ابتدا تصاويري كوچك در يك صفحه را مي‌بينند و معلم از آنها مي‌پرسد كه چه مي‌بينيد و آنها هم جواب مي‌دهند. در جلسات بعد آموزگار نحوه به دست گرفتن مداد را يادشان مي‌دهد و از آنها مي‌خواهد كه روي يك خط مستقيم چند خط افقي كوتاه بكشند تا يك سطر پر شود.بعد همين كار را براي چند خط عمودي كوتاه انجام مي‌دهند و سپس چند خط كوتاه كج و بعد دايره‌هاي كوچك روي يك سطر و الي آخر.وقتي دانش‌آموزان خردسال، كشيدن چنين خطوطي را ياد گرفتند، نخستين كلمه‌اي كه نوشتنش را فرا مي‌گيرند «آب» است. خوب كه دقت كنيم، نوشتن كلمه آب را كودك قبلا در كشيدن يك خط عمودي كوتاه و يك خط افقي كوتاه تجربه كرده بود، بدون آنكه بداند مشغول آموختن كلمه «آب» است.
آن زمان كه «ميرزا حسن رشديه» شيوه نوين آموزش را در كشورمان راه‌اندازي كرد، آنقدر با او مخالفت كردند كه كار حتي به آتش زدن مدرسه‌‌اش و كتك زدن خودش و دانش‌آموزانش هم كشيد. در جايي خوانده‌‌ام كه در بعضي مكاتب قبل از رشديه، مثلا «ملاي مكتب» از روي بوستان و گلستان بيتي مي‌خواند و به كودك هم مي‌گفت همان بيت را آنقدر تكرار كند كه ملكه ذهنش شود، حالا مي‌خواهد معناي آن بيت را بفهمد
يا نفهمد. اما گمان نمي‌كنم كه امروز حتي يك نفر هم باشد كه به شيوه ماقبل رشديه در آموزش كودكان اعتقاد داشته باشد و همه پذيرفته‌ايم كه آموزش، يك امر پيوسته، مستمر و گام به گام است و اگر بخواهيم از اين آموزش نتيجه‌اي عايدمان شود، چاره‌اي نداريم غير از اينكه از ساده‌ترين
چيزها شروع كنيم، تا بتوان بعد از سال‌ها به انتگرال برسيم. حالا ديگر همه اين را مي‌دانيم كه آموزش را نمي‌شود با درس انتگرال شروع كرد و بايد به ذهن افراد اين اجازه را داد كه فراگيري را از نكات ساده شروع كنند تا به موضوعات پيچيده برسند. حداقل براي بيشتر مردم اين موضوع ديگر كاملا روشن شده، اگر براي همه روشن نشده باشد. ولي جالب است كه اين دانستن را همه جا به كار نمي‌بريم. يعني قبول داريم كه آموختن يك مسير طولاني است كه بايد گام به گام در آن پيش رفت، ولي خيلي جاها بر اساس اين دانستن‌مان عمل نمي‌كنيم. موضوعات اجتماعي از اين دست است كه خيلي وقت‌ها در آن به كمتر از «همه يا هيچ» رضايت نمي‌دهيم.
خيلي از رخدادها اينگونه نيست كه اگر از صد، پنجش را بشود به دست آورد، به خودمان بگوييم قدم به قدم بايد جلو رفت و اين پنج يعني قدم اول. حتي بسياري از مواقع نود و پنج هم براي‌مان يعني شكست و تا طرف مقابل را با خاك يكسان نكنيم و از صفحه روزگار به عدم نفرستيمش، راضي نمي‌شويم.اصلا هم به اين توجه نمي‌كنيم كه اگر براي ما «يا همه يا هيچ» مهم‌ترين اصل است، مي‌تواند براي طرف مقابل‌مان هم همين باشد.
يعني اگر ما حق داريم كه جز صد هيچ چيز را قبول نداشته باشيم، آنكه روبروي‌مان ايستاده هم به خودش حق مي‌دهد بر همين سياق رفتار كند. خب نتيجه اين روش چه خواهد شد؟ غير از آن مثل معروف كه «اره بيار تيشه بگير»؟ اينكه ديگر كنش اجتماعي نيست، اگر نگوييم جنگ است و دعوا، اول دعوا كه هست.
خب در دعوا هم كه حلوا پخش نمي‌كنند و آنكه زورش بيشتر است، مي‌زند ديگري را ناكار مي‌كند. و مساله اين است كه يك كنشگر اجتماعي به هر كاري هم كه مبادرت كند، از جنگ و دعوا پرهيز مي‌كند، چرا كه مي‌داند منطق دعوا، زور است و برنده دعوا آن‌كسي است كه زور بيشتري دارد. اما براي آرمان‌هاي اجتماعي، آنچه موثر است گفت‌وگو، استدلال و استمرار است. ميرزا حسن رشديه، وقتي مدرسه‌اش را در تبريز راه انداخت، هم كتك خورد، هم مدرسه‌اش را به آتش كشيدند، هم محصلانش را زدند و همه هر مانعي كه فكرش را بكنيد بر سر راهش نهادند. يك قرن بعد يعني امروز، آنچه باقي مانده ميرزا حسن رشديد و شيوه نوين آموزش او است و نه آنها كه جلويش ايستادند. اين استمرار و ايمان به تلاش رشديه بود كه ثمر داد نه آن خشونت‌ها. رشديه تلاش كرد، گفت‌وگو كرد، ياد داد، به كارش ايمان داشت و مسير را گام به گام طي كرد. الفبا ياد داد؛ كلمه به كلمه.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون