روابط «راهبردي» تهران- مسكو؛ آري يا نه!
عفيفه عابدي*
اگرچه سفر ولاديمير پوتين، رييسجمهوري روسيه به ايران، بار ديگر در چارچوب يك نشست چندجانبه انجام شده، با اين حال روابط دوجانبه تهران و مسكو و كيفيت آن را برجستهتر ساخته است. روابط ايران و روسيه به دلايل مختلف پس از توافق هستهاي ايران (برجام) و به دنبال آن همكاري ايران و روسيه در سوريه از اهميت دوچندان برخوردار شده و در عين حال يكي از موضوعات بحثبرانگيز هم در حوزه سياست خارجي دو كشور و هم در متن سياست منطقهاي و بينالمللي بازيگران ديگر شده است. بهويژه اينكه در حالي كه ناظران برجام را زمينه بهبود روابط ايران و غرب و دوري تهران و مسكو ارزيابي ميكردند، اما پس از توافق هستهاي ايران آنچه بيشتر نمود پيدا كرد عدم تحقق انتظارها در روابط تهران و غرب و جهش در روابط ايران و روسيه بود. روابط ايران و غرب همچنان با موانع پيچيدهاي روبهروست، اما رهبران ايران و روسيه ميگويند كه به افزايش مناسبات دوجانبه و منطقهاي تا سطح روابط راهبردي اميدوار هستند. برآيند واقعيت امروز منطقهاي و بينالمللي نيز از تداخل سطوح مختلفي از منافع و ملاحظات امنيتي دو كشور حكايت دارد. بر اين اساس نه تنها رهبران دو كشور، بلكه برخي ناظران از روابط ايران و روسيه به عنوان روابط «راهبردي يا استراتژيك» نام ميبرند.
اما اطلاق عنوان «راهبردي» به روابط تهران و مسكو هم در روسيه، هم در تهران و هم در خارج از دو كشور احساسات متفاوتي را برميانگيزد. آرمانگرايان ضدامريكايي در ايران و روسيه از كاربرد عنوان راهبردي براي روابط روسيه و ايران در پوست خود نميگنجند، اما غربگرايان در هر دو كشور با يأس و نااميدي سوابق تلخ روابط دو كشور را برجسته ميسازند. تعارض شديد اين دو ديدگاه و آثار آنها بر اين رابطه، ضرورت تبيين دقيقتر شرايط رابطه ايران و روسيه را بيشتر ميكند: اينكه آيا روابط ايران و روسيه راهبردي است ؟ و اگر نه، آيا اين رابطه راهي به راهبردي شدن دارد؟ اصلا ضرورت راهبردي دانستن اين رابطه در چيست؟ در پاسخ به اين پرسشها بايد به چند نكته توجه كرد:
1- روابط راهبردي در اصل به روابطي گفته ميشود كه ماهيت سياسي- اجتماعي- اقتصادي و امنيتي طرفهاي رابطه، از درجه بالايي از اعتماد و وابستگي برخوردار باشد و نهتنها احتمال خصومتآميز شدن روابط بسيار ناچيز باشد، بلكه منافع هر يك از طرفين با طرف سوم ديگر نيز نتواند اين رابطه را تحت تاثير قرار دهد. اما شواهد تاريخي در رابطه ايران و روسيه چيز ديگري را نشان ميدهد. ولاديمير ساژين، كارشناس آكادمي علوم روسيه ليست مختصر دلايلي كه از منظر ايراني مانع اعتماد به روسيه است را چنين برميشمرد: معاهده گلستان (1813 ميلادي) و عهدنامه تركمنچاي (1828 ميلادي)، كه پيروزيهاي روسيه بر ايران در دو جنگ را رسميت بخشيده و چارچوبي حقوقي براي جداسازي و واگذاري سرزمينهاي وسيعي از ايران در منطقه قفقاز جنوبي (امروزه گرجستان، ارمنستان و آذربايجان) را به قلمرو قدرت روسيه فراهم آورد؛ موافقتنامه 1907 ميلادي روسيه-انگلستان كه ايران را به دو حوزه نفوذ روس و انگليس تقسيم كرد؛ اشغال ايران (آنگونه كه ديدگاه ايران است) به وسيله قواي شوروي و بريتانيا در سال1941. ميلادي؛ حمايت شوروي از حزب كمونيست توده كه در دورههاي مختلف موجب تنش داخلي شد؛ تلاشهاي شوروي براي جداسازي آذربايجان از ايران (1946 ميلادي)؛ حمايت شوروي از تجزيهطلبان كرد در غائله جمهوري مهاباد (1946 ميلادي)؛ لشكركشي شوروي به افغانستان (1989-1979 ميلادي)؛ حمايت شوروي از عراق در جريان جنگ تحميلي بر ايران (1988-1980 ميلادي)؛ توافق الگور-چرنومردين (1995 ميلادي) كه مانع انجام تعهدات نظامي و فني روسيه به ايران شد؛ تاخير در ساخت نيروگاه هستهاي بوشهر (2011-1995 ميلادي)؛ حمايت روسيه از تحريمهاي ضدايراني در شوراي امنيت سازمان ملل (2010-2006 ميلادي)؛ بدقولي در جريان قرارداد سامانه اس-300 و ديگر قراردادهاي همكاري فني و نظامي (2015-2010)؛ به اين موارد از منظر ايراني ميتوان به عدم تمايل روسيه به گسترش روابط ايران با كشورهاي آسياي مركزي و قفقاز حداقل تا چند سال اخير، توافقات دوجانبه روسيه با ساير همسايگان خزر براي تقسيم ناعادلانه اين دريا، تلاش روسيه براي توسعه روابط با كشورهاي عربي به ويژه عربستان سعودي و روابط عميق روسيه و اسراييل كه هرازگاهي مانع انجام تعهدات روسيه به ايران ميشود و... اشاره كرد. تمام اين موارد صرف نظر از دلايل روسي براي عدم اعتماد به ايران است. روسها نيز دلايل خود را براي بدگماني به ايران دارند از جمله: وجود گرايش قوي غربگرايانه در بخش وسيعي از جامعه، برنامههاي بلندپروازانه حكومت ايران در خاورميانه درراستاي آنچه غرب از آن به عنوان هلال شيعي ياد ميكند، رقابت اقتصادي به ويژه در زمينه صادرات انرژي و بسياري موارد ديگر... .
2- معمولا بين كشورهايي كه روابط راهبردي دارند سندي شامل تعهد جدي دوطرف در برابر منافع همديگر و اجراي همكاريهاي راهبردي به ويژه در زمينه تضمين امنيت همديگر وجود دارد، كه چنين سندي بين ايران و روسيه وجود ندارد. در رابطه روسيه با ساير كشورها نهتنها به تاييد اسناد رسمي و اظهارات مقامات روسيه تنها متحد استراتژيك اين كشور بلاروس است، بلكه در قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز در بندهاي مختلف موانع جدي براي راهبردي شدن روابط ايران با كشوري مانند روسيه وجود دارد. از جمله اين موارد ميتوان به نفي سلطه، تاكيد بر سياست مستقل ايران، عدم امكان براي واگذاري پايگاه نظامي به بيگانگان و... اشاره كرد.
3- روابط راهبردي ميان دو دسته دولت شكل ميگيرد يا دولتهايي كه قدرت همتراز دارند يا دولتهايي كه قدرت يكي بر ديگري كاملا فائقه است و زمينه اطاعتپذيري طرف ضعيفتر از طرف قويتر را فراهم ميكند. روسيه و ايران نه قدرتهاي همتراز هستند و نه قدرت يكي بر ديگري كاملا فائقه است و يا دستكم بايد تاكيد كرد كه ايران حكومتي سلطهپذير نيست.
4- رابطه ايران و روسيه، به دليل موقعيت هر دوطرف، داراي سه وجه 1- دوجانبه2- منطقهاي 3- بينالمللي است كه در هر سه وجه تحت تاثير شرايط مختلف و دخالت مولفههاي گوناگون قرار دارد. در همين حال ترسيم مختصات واقعي دو كشور در منطقه و نظام بينالملل انگيزها، اهداف، موانع، تهديدها و برنامهها نشان ميدهد كه همكاريهاي دوجانبه و منطقهاي ايران و روسيه مستلزم وجود شرايط پيچيدهاي است كه لزوما هميشه فراهم نيست. يكي از آن شرايط فائق آمدن بر تاثير منفي عامل غرب در اين رابطه يا استفاده از غرب به عنوان يك مولفه مثبت در روابط دوجانبه است. به عبارت ديگر غرب يكي از مولفههاي موثر در روابط ايران و روسيه است اما موضوع غرب نيز فينفسه در رابطه دوجانبه و همچنين رابطه منطقهاي دو كشور مساله و بحث پيچيدهاي است.
با وجود تمام اين نكات، از سوي ديگر نيز عادي دانستن روابط ايران و روسيه نيز سادهانگاري مغرضانه است. مهمترين جنبه كه موجب غيرعادي بودن روابط مسكو و تهران است، منافع مشترك جدي دو كشور در مقابله با نفوذ امريكا در تمام مناطق پيرامون از آسياي مركزي- قفقاز تا خاورميانه است. چيزي كه موجب شده است از لحاظ تاكتيكي، مواضع ايران و روسيه در سوريه آنچنان وابسته باشند كه بر اختلاف راهبردي دو كشور درباره آينده سوريه و خاورميانه فايق آيند. منافع روسيه در خاورميانه وجوه گوناگوني دارد: بر خلاف تمركز ايران بر رابطه و همكاري با روسيه، مسكو روابط خود را به گونهاي مديريت ميكند كه با تمام طرفها رابطه داشته باشد. به دلايل واقعگرايانه نيز رقابت ذاتي در روابط ايران و روسيه وجود دارد. در موضوع سوريه ميتوان نمونه آن را مشاهده كرد. روسها با وجود حمايت از بشار اسد نسبت به حكومت علويهاي سوريه بر سني مذهبها به ديده مثبت نمينگرد. در عين حال با وجود توافق با ايران در هدف مقابله با هژموني امريكا در منطقه، ملاحظات ايدئولوژيك در روابط خود ندارند و از هر فرصت براي بهبود مناسبات با واشنگتن استقبال ميكنند. عملگرايي روسيه در سياست خارجي را ميتوان در تحولات دو سال اخير در روابط مسكو و آنكارا مشاهده كرد؛ به گونهاي كه روابط بهشدت تخريب شده تركيه و روسيه به سرعت احيا شد.
براين اساس ميتوان گفت با نبود مختصات و ويژگيهاي مشاركت راهبردي در روابط كنوني ايران و روسيه، كاربرد عنوان «راهبردي» براي اين رابطه بيشتر برجسته سازي تبليغاتي است و نه بيان واقعيت. اما اين عملگرايي روسها بايد سرلوحه سياست خارجي ايران هم در رابطه با ساير بازيگران و هم روسيه باشد. با وجود برخي منافع موازي و متفاوت ايران و روسيه در روابط دوجانبه، منطقهاي و بين المللي، رابطه با روسيه يكي از مهمترين منابع سياست خارجي ايران در هر سه سطح است. هر چند به نظر نميرسد به دليل شرايط بسيار متحول و دخالت مولفههاي بسيار گوناگون در سطح روابط منطقهاي و بين المللي امكان ترسيم راهبرد براي تحكيم همكاريها وجود داشته باشد، اما در سطح دوجانبه، توافق 2020-2016 براي توسعه همكاري تجاري، اقتصادي، صنعتي، علمي و فني بين جمهوري اسلامي ايران و فدراسيون روسيه را ميتوان راهبرد روابط تهران-مسكو دانست. هم به دلايل دوجانبه و هم منطقهاي و بينالمللي، در كوتاهمدت نيز اين رابطه اهميت راهبردي يكجانبه دارد. اگر به هر دليل برجام نقض شود، هم شراكت بيشتر روسيه با ايران و هم عامل فشار بيشتر واشنگتن بر مسكو، روسها را در طرف ايران قرار خواهد داد و از هزينه قرار گرفتن ايران در مقابل جامعه جهاني خواهد كاست. در رابطه با روسيه، نه تنها در دستگاه سياست خارجي ايران، بلكه بايد در جامعه در ميان هر دو طيف آرمانگرا و ليبرال نيز از اين منظر عملگرايانه نگاه كرد.
*پژوهشگر