آدمربايي براي كرايه تاكسي
سه پسر جوان زماني كه ديدند نميتوانند كرايه خودروي دربستي را پرداخت كنند، به سرقت و آدمربايي دست زدند. آنها راننده را زخمي و دستبسته در نزديكي بهشتزهرا رها كردند. مدتي قبل مردي جوان در حالي كه با ضربات چاقو مجروح شده بود با پليس تماس گرفت و از ربوده شدن و سرقت خودرويش خبر داد و گفت: «من راننده پرايد هستم و با آن مسافركشي ميكنم. ساعاتي قبل سه پسر جوان را از خزانه به صورت دربست سوار كردم. بعد از طي مسافتي وارد خياباني در يكي از محلههاي پايينشهر شديم. پسرها از من خواستند نگه دارم اما همين كه ماشين را متوقف كردم، يكي از آنها كه روي صندلي جلو نشسته بود با تهديد چاقو از من خواست حركت كنم. به ناچار حركت كردم و آنها مرا به نزديكي بهشتزهرا بردند و داخل خودرو به من ضربهاي زدند و ميخواستند با دستمال خفهام كنند. بعد از ماشين به بيرون پرتم كردند و دستهايم را بستند و ضربه ديگري به من زدند.»
با شكايت راننده جوان تحقيقات آغاز شد. با بررسيهاي صورت گرفته هويت سه پسر جوان شناسايي و توسط پليس دستگير شدند. سه متهم جوان در تحقيقات به آدمربايي و سرقت خودروي پرايد اعتراف كردند و شاكي هم در مواجهه حضوري آنها را مورد شناسايي قرار داد. يكي از متهمان در تحقيقات گفت: «آن شب حال خوبي نداشتيم و نميفهميدم چهكار ميكنيم. من و يكي از دوستانم به تهران آمديم تا به سيامك در اسبابكشي كمك كنيم. سه نفري از خزانه خودرويي سوار شديم و خواستيم به خانه سيامك برويم كه متوجه شديم پول نداريم. براي همين قرار گذاشتيم به راننده پولي بابت كرايه خودرو ندهيم. همين كه راننده وارد خياباني در نزديكي خانه سيامك شد چاقو را به طرفش گرفتم و او را تهديد كردم كه حركت كند.با تهديد چاقو از او خواستيم به سمت بهشتزهرا برود. راننده هم به ناچار با ما همراه شد. حوالي بهشتزهرا از راننده خواستيم ماشين را نگه دارد. سيامك روي صندلي عقب نشسته بود و دستمالي دور گردن راننده ميانسال انداخت. همدست ديگرم هم دستمالي روي دهان او گذاشت، ميخواستيم بيهوشش كنيم. 30 ثانيهاي بيهوش شد اما دوباره به هوش آمد. من هم با چاقو به كتفش ضربه زدم. بعد از اينكه راننده را مجروح كرديم او را از ماشين به بيرون انداختيم اما راننده باز هم مقاومت كرد، من از ماشين پياده شدم و دستهايش را بستم، داشت تلاش ميكرد دستهايش را باز كند كه ضربه ديگري به او زدم و خودرو را سرقت كرديم.» پسر جوان گفت: «بعد از سرقت دوباره به سمت خزانه رفتيم و ماشين را در پاركينگي پارك كرديم. تا صبح در پارك بوديم. دوباره سراغ ماشين رفتيم و با آن به يكي از شهرستانهاي اطراف تهران رفتيم و من و دوستم آنجا از سيامك جدا شديم.
سيامك ماشين را با خودش برد و من و دوستم گوشي و صد هزار تومان گيرمان آمد. گوشي هست ولي پولها را خرج كرديم.»