علتزدايي كنيم نه نشانهزدايي
دكتر مسعود غفاري*
انسان موجودي است نيازمند. يعني هركاري چه درست، چه نادرست از هركسي كه سر ميزند حتما براي رفع يك نياز است. به طوري كه هركس، هرجا كه ميرود پاهايش او را نميبرند، نيازش او را ميبرد. مگر اينكه آدمرباها او را جايي ببرند كه در آن صورت نياز آدمرباهاست. بنابراين هركس هركاري ميكند برپايه يك نياز است. نيازهاي درست انسان را به سوي رفتارهاي بهنجار و درست و نيازهاي نادرست هم انسانها را به سوي رفتارهاي ناهنجار و ناسازگار ميبرند. از ديد من روانشناس در رفتارهاي اينگونه، يكي از عوامل اين است كه آدمها ميخواهند در گروههاي اجتماعي عضو باشند؛ حالا هركس به تناسب ساختار فرهنگي، خانوادگي و تربيتياش در مدرسه جذب گروه ويژهاي ميشود. بطوري كه يك سري دانشآموز براي نخستينبار وارد يك مدرسه ميشوند، يكي- دو ماه كه گذشت، كسي كه ورزشكار است، ورزشكاران را، درسخوان، درسخوانها را، نمازخوان، نمازخوانها را و هنرمند، هنرمندان را پيدا ميكند. آدمهاي ناهنجار هم به دنبال انسانهايي با رفتارهاي ناهنجار مثل خودشان ميروند. هركسي پايه خودش را پيدا ميكند. بنابراين به دليل تربيت خانوادگي و فضاي تربيتي كه هر كس پشت سر ميگذارد، هر كس وارد گروهي ميشود. از سوي ديگر هر انساني نياز به ابزاري براي ابراز وجود دارد. ابراز وجود درواقع ويترين هر شخص است. همانطور كه الان ميبينيم مردان جواني با رفتن به باشگاههاي بدنسازي، بازوهاي برجستهاي ساختهاند و در سردترين روزهاي زمستان تيشرت دو سايز تنگتر ميپوشند تا به وسيله آن بازوها ابراز وجود كنند. گروهي از خانمها با حمل مقدار زيادي زر و زيور در مهمانيها ابراز وجود ميكنند. گروهي ديگر سوار اتومبيلهاي گرانبها ابراز وجود ميكنند. همه ما به نوعي ابراز وجود ميكنيم حالا بسته به اينكه در چه گروه اجتماعي عضويت پيدا كنيم، استانداردهاي آن گروه چه باشد و آن گروه چه ابزار ابراز وجود را بپسندند و تاييد كنند. من خيلي درباره آمار و ارقام اين مسائل آگاهي ندارم اما اينها واقعيتهاي تلخ خانوادهها و جامعه ما است كه از خيلي نظرها استاندارد نيستند. مدرسههاي ما استاندارد نيستند. خروجي خانهها، مدرسهها و جامعهها افرادي هستند كه ابزار ابراز وجودشان سالم نيست. اين است كه نوجوانان و جوانان ما يك روزي جذب گروهي ميشوند كه به وسيله آسيب به بدنشان تلاش ميكنند، ميان كنش گروهيشان را حفظ كنند. از نظر من همه يعني اين جوانان و نوجوانان مشكل دارند. اين افراد محصول خانه و خانه گرم نيستند، محصول ساختمان و ساختمان سرد هستند. نهادهاي اجتماعي هم كار زيادي براي بهبود رفتار آنها انجام نميدهند. شنيدن چنين خبرهايي بسيار ناراحتكننده است. اي كاش برعكس بود. آرزوي من اين است كه «افراد آنگونه قرينه رقابتي انتخاب ميكردند كه با تبديل شدن به آن، به آيندهاي پويا، دلپذير و شايسته گام برداشته و در پايان آن انساني وارسته ميشدند.»
آدمي كه با اين ادا و اصول و اين ارايه در نوجواني است، آيا در ميانسالي و كهنسالي آيندهاي خواهد داشت؟ به نظر جواب اين سوال «خير» است. من به خانوادهها بيشتر از همه كار دارم. چرا كه آنها مسوول مستقيم و در ارتباط مستقيم با بچههايشان هستند. بايد به همه خانوادهها بگويم كه اگر كوچكترين نشانههاي ناهنجاري را ديديد، حتما به مشاور مراجعه كنيد. بكوشيم گروههاي سالم را بشناسيم و خودمان رفتار خودمان را اصلاح كنيم كه بچههايمان بيشتر ميل به سوي گروههاي با استاندارد بالا داشته باشند. پيشنهاد من در همه زمينههاي آسيبهاي اجتماعي اين است كه خيلي با گروهي كه الان گرفتار مسائل هستند، كاري نداشته باشيم. كاري كنيم كه فردا تعداد بيشتري به اين گروهها افزوده نشود. بايد علتزدايي كرد نه نشانهزدايي.
* روانشناس و مشاور خانواده