روز يكشنبه پايگاه اطلاعرساني دولت بهار عكس برگه احضاريه اسفنديار رحيممشايي به دادسراي فرهنگ و رسانه را منتشر كرد. عكس منتشرشده نشان ميداد كه مشايي به اتهام توهين به مقام معظم رهبري، تبليغ عليه نظام، تصرف غيرقانوني در اموال دولتي، توهين به مسوولان نظام و نشر اكاذيب احضار شده است. موضوعي جديد كه احمدينژاديها ميتوانند با رنگ و لعاب تظلمخواهي بار ديگر از آن استفاده ابزاري كنند. با اين حال احمد كريمياصفهاني، از فعالان سياسي اصولگرا بر اين باور است كه حناي احمدينژاديها ديگر براي مردم رنگي ندارد.
با توجه به احضاريهاي كه براي اسفنديار رحيممشايي فرستاده شده است و همچنين بحث تخلفات بقايي، احمدينژاد و رحيمي فكر ميكنيد اين اتفاقات قضايي چقدر در به حاشيه بردن اين جريان تاثيرگذار است يا برعكس ممكن است به بيش از پيش مطرح شدن آنها در ميان افكار عمومي كمك كند؟
به هر حال هر كس ممكن است متهم شود. بايد در دادگاه حاضر شد و به اتهامات پاسخ گفت و اگر سند و مدركي وجود دارد، ارايه كرد. بازپرس تفهيم اتهام ميكند و قاضي هم حكم صادر ميكند اما تفاوت اين طيف با ديگراني كه احضار ميشوند اين است كه جو و فضا را آلوده ميكنند و نميگذارند دستگاه قضا به كار خود بپردازد. در واقع مجموعه بقاياي دولت نهم و دهم اين ويژگي را دارند كه با فضاسازيهايي كه انجام ميدهند تلاش دارند جامعه را مقابل دستگاه قضا قرار دهند. در واقع انتقال اين مسائل به جامعه خود نيز نوعي ايجاد آشوب به حساب ميآيد كه به نوعي جرم محسوب ميشود.
به نظر شما ميتوانند با ايجاد اين فضاسازيها به گسترده شدن بدنه اجتماعيشان كمك كنند؟
احمدينژاد و من تبعش به گونهاي هستند كه جامعه آنها را پس ميزند. در واقع همه اين فضاسازيها براي دوباره مطرح شدن است كه البته با اقبال جامعه هم مواجه نخواهند شد. به نظر من نبايد به اخبار و حواشياي كه اين گروه ايجاد ميكنند، توجه كرد و حتي آنها را مطرح كرد. وضعيت حلقه احمدينژاد ديگر به گونهاي نيست كه در جامعه اثرگذار باشند. مردم اين طيف را شناختند و حنايشان ديگر رنگي ندارد.
فكر ميكنيد ممكن است اين حلقه بار ديگر به جريان اصولگرايي بازگردند؟ آيا هنوز براي بازگشت به اصولگرايي راهي پيشرويشان وجود دارد؟
از نظر من تاريخ مصرف احمدينژاد تمام شده است.
فكر نميكنيد كه در بزنگاههاي مهمي چون انتخابات اين افراد بار ديگر تلاش كنند خود را به جريان اصولگرايي گره بزنند؟
آنها فقط تلاش ميكنند تا ديده و مطرح شوند. منتها نه اصولگرايان و نه مردم به آنان رغبتي ندارند و اقبالي نشان نميدهند. احمدينژاد از اول هم جزو اصولگرايان نبود. اين ادعاي من مربوط به چند سال اخير هم نيست از ابتدا بر اين باور بودم كه او براي تخريب اصولگرايي آمده است. خودش هم اقرار كرد كه ارتباطي با اصولگرايان ندارد.
پس با اين حساب ميتوان حمايت از احمدينژاد را به عنوان اشتباه تاريخي اصولگرايي توصيف كرد؟
نميدانم اما به هر حال اصولگرايي ديگر پذيراي احمدينژاد نيست. ممكن است بخشي از آنان هنوز با احمدينژاد و اطرافيانش در ارتباط باشند و آنها را تاييد كنند كه البته آنهايي كه تاييد ميكنند هم جنس خودشان هستند.
فكر نميكنيد برخوردهاي پي در پي قوه قضايي منجر به بيشتر ديدهشدن اين جريان ميشود؟
قوه قضاييه ممكن است با هر جرياني برخورد كند. در جناح مقابل هم اين مسائل وجود دارد و بايد فارغ از اصلاحطلب و اصولگرا عمل كند.
اين جريان معتقد است كه برادران لاريجاني در اين رفتوآمدهاي زياد به قوه قضاييه و تشكيل پروندههاي قطور تاثيرگذار هستند در واقع موضوع را بيشتر شخصي ميبينند تا جرياني و جناحي؟
اين جريان، استاد فرافكني است. در نامهاي هم كه چندي پيش محمود احمدينژاد نوشت كاملا مشخص بود كه دست به فرافكني ميزنند. در واقع براي رفع اتهام به هر دري ميزنند. اينها افرادي هستند كه خودشان طرح موضوع ميكنند و بعد معترض ميشوند. سوال را با سوال جواب ميدهند. در مصاحبههايشان هم اين روند را شاهد هستيم.
پس معتقديد جنجالهايي كه ايجاد ميشود به قصد و خواست خودشان است؟
نه، البته اينها در اين حد نيستند اما مدام در حال فرافكنياند.