مدينه فاسده در رمان سرگذشت نديمه
توتاليتاريسم تكنولوژيك
نيوشا دورانديش
پس از پايان جنگ جهاني دوم، ترس شديدي نسبت به آينده بشر و قدرت گرفتن انديشههاي خطرناك و افراطي در جهان به وجود آمد. دامنه اين نگرانيها خيلي زود از عرصه سياست و انديشه به ادبيات رسيد. انديشمندان قرنهاي گذشته به پيشرفت و آزادي انسانها اميد بسته بودند و آرمانشهر يا مدينه فاضلهاي را نويد ميدادند. وقوع دو جنگ مخرب و خانمانسوزدر قرن بيستم و دستهبندي جهان به دو بلوك متفاوت و ظهور حكومتهاي فاشيستي و تماميتخواه، تجربههاي دردناكي بود كه اثرش را بر قلم نويسندگان گذاشت و ژانر ادبي وسيعي با موضوع پادآرمانشهر (مدينه فاسده) به وجود آورد. اين كتابها با بهرهگيري از تخيل، جوامع خوفانگيزي را به تصوير ميكشيدند كه در آن انسانها حكم برده و ماشين پيادهسازي اهداف حكومتها را دارند و از هر گونه آزادي و حق انتخاب حتي در امور خصوصيشان مثل عشق و تشكيل خانواده منع شدهاند. «قلعه حيوانات» و «1984» جرج ارول، «دنياي قشنگ نو» آلدوس هاكسلي و «ميرااشد» كريستوفر فرانك چند نمونه برجسته از اينگونه هستند. بسياري از اين آثار مثل كارهاي جرج ارول با زبان كنايه و تمثيل به سياستهاي كمونيسم و بلوك شرق حملهور ميشدند؛ اما با گذشت زمان و به ويژه پس از فروپاشي شوروي، اين حوزه ادبي هم دچار تغيير شد. در آستانه هزاره سوم، از يك سو پيشرفت سريع علم و تكنولوژي و نفوذ همهجانبه صنعت به زندگي و از سوي ديگر ظهور بحران تروريسم به دنيا گوشزد ميكرد كه ممكن است خطري به مراتب بزرگتر و آيندهاي هراسآورتر در انتظار بشر باشد. نويسندگان زيادي از قدرت تخيل خودشان استفاده كردند و داستانهاي بسياري با اين موضوع پديد آوردند. اين داستانها فضايي سياه و وهم آلود دارند و از سرنوشت نامعلوم انسانها و خطراتي سخن ميگويند كه تمام ارزشها و مفاهيم انساني را تهديد ميكند.
يكي از مشهورترين رمانهاي ضد آرمانشهري، «سرگذشت نديمه» به قلم مارگارت اتوود نويسنده برجسته كانادايي است. اين كتاب در سال 1985 منتشر شده و جوايز ادبي مهمي از جمله جايزه آرتور سي كلارك (ويژه آثارعلمي و تخيلي) را به دست آورده است. خود نويسنده معتقد است اگر چه عنصر فضاسازي و خيال دراين اثر موج ميزند، اما بازتاب دگرگونهاي از حقيقت نهفته در بسياري از جوامع و كشورها در آن مشاهده ميشود و نبايد آن را اثري تخيلي دانست. «سرگذشت نديمه» ماجراي كشوري خيالي به نام گيلعاد يا سرزمين موعود است كه تمام مشخصات يك ضدآرمانشهر را دارد؛ اگرچه حاكمانش آنجا را جامعهاي ايدئولوژيك و والا ميدانند. جامعهاي كه از قدرتمندترين سرويسهاي اطلاعاتي و كنترلكننده برخوردار است مانند حكومتهاي توتاليتر قرن بيستم اما به مراتب مخوفتر و پيچيدهتر. اتوود داستانش را از زاويهاي كاملا زنانه روايت كرده است و زنان را به عنوان قربانيان اصلي برگزيده است. حكومت گيلعاد با نابود كردن دموكراسي و نظام جمهوري ظهور كرده و با آسيبهاي ناشي از تكنولوژي و تمدن صنعتي مواجه است. مهمترين بحرانش ناباروري و كاهش شديد جمعيت است؛ براي همين دراين كشورزنان به چند دسته گوناگون تقسيم ميشوند: همسرها (زنان طبقات بالا كه همسر فرماندهان و دولتمردان هستند و قدرت باروري ندارند)، مارتاها (زنان نابارور كه شغل خدمتكاري و آشپزي دارند)، نديمهها (زنان باروري كه به اجبار دولت به همسري مقامات دولتي و ثروتمندان درميآيند) و عمهها (زنان سالخوردهاي كه وظيفه آموزش و تربيت نديمهها را مطابق با اهداف دارند). نديمهها زناني هستند كه به صرف بارور بودن از خانواده اصلي خودشان جدا و آزاديشان از آنها سلب شده است و به عنوان ابزار فرزندآوري در اختيار دولت قرار گرفتهاند. نديمهها يونيفرم سرخرنگي ميپوشند كه آنها را از ساير زنان متمايز ميكند و تحت كنترل مطلق پليس قرار ميدهد. شخصيت اصلي داستان يكي از همين نديمههاست كه به دستور دولت وارد خانه فرماندهاش ميشود تا براي او و همسرش فرزندي به دنيا بياورد. او در زمان دولت دموكراتيك قبلي زني شاغل و تحصيلكرده و داراي همسر و دختري بوده؛ اما اكنون تنها وسيله توليد مثل و مهرهاي براي تحقق اهداف قدرتمندان است. سراسر اين قصه شرح خاطراتي است كه از زبان همين شخص روايت ميشود. نام قهرمان داستان آف فرد (برگرفته از نام فرماندهاش) است و هيچگاه با اسم واقعي او آشنا نميشويم كه همين كنايهاي به بيهويتي زنان در آن شرايط است. او حتي عواطفش را مستقيم بر زبان نميآورد اما در خلال كلمات كتاب به درد و رنجش پيميبريم و او را ميشناسيم. مارگارت اتوود با انتخاب زاويه ديد اول شخص خواننده را به خوبي در مسير دغدغهها و حوادث چهره اصلي داستان قرار ميدهد؛ زني ناشناس كه نمادي از ستمپذيري و قرباني شدن زنان در جهان رعبآوري است كه ميتواند هر دوره تاريخي و هر گستره مكاني بر روي كره زمين را دربر بگيرد. سرگذشت نديمه ميتواند حكم نوعي اطلاعيه و بيدارباش براي تمام كشورها باشد تا از پايمال شدن حقوق زنان و نگاه ابزاري و منفعت جويانه به آنها حذر كنند. همين باعث شده تا اين كتاب به دهها زبان ترجمه شود و مورد تحسين منتقدان جهاني قرار بگيرد. رمان مارگارت اتوود پس از حدود سي سال از چاپ، همچنان تازگياش را حفظ كرده و با بازخوردهاي مثبتي رو به رو ميشود. در سال 1990 اقتباسي سينمايي از اين كتاب صورت گرفت و سال گذشته هم شبكه تلويزيوني «هولو» آن را در قالب سريالي ده قسمتي به تصوير كشيد. اين سريال موفق شد جايزه معتبر امي را به عنوان بهترين سريال درام تلويزيوني كسب كند. سريال سرگذشت نديمه كه با موافقت و نظارت نويسنده توليد شده، اثري قدرتمند و وفادار به كتاب است كه همپاي كتاب پيش ميرود و با وجود مضمون متفاوت و خاصپسندش، ميتواند علاقه مخاطب عام را هم برانگيزد. اين اقتباس با وجود شباهت زياد به كتاب، تفاوتهاي قابل توجهي هم با آن دارد و بارزترينش نوع عملكرد شخصيت اصلي داستان است. آف فرد در كتاب زني بيهويت و رنج كشيده است كه در برابر حوادث پيرامونش موضع انفعالي دارد؛ اما زن سريال انساني جنگجو و پرسشگر است كه با تمام وجود در برابر شرايط ايجاد شده مقاومت ميكند و ميخواهد خانواده و هويت شخصياش را پس بگيرد. مارگارت اتوود مانند بسياري از نويسندگان همنسلش از جمله آليس مونرو، دوريس لسينگ و جويس كارول اوتس، گزارههاي فمنيستي و آزاديخواهانهاش را در قالب كلمات و قصهها ريخته است و آثارش از ماندگاري و تاثيرگذاري خاصي بهرهمند است؛ به گونهاي كه هر چند سال يك بار از سوي اهالي ادبيات، فلسفه و سينما مورد بازخواني و بهرهبرداري قرار ميگيرد.