گفتوگو، دكترين روحاني
اين تفكر تاسفبار تحقيركننده است كه دوران آن به سر آمده است. متفكرين غربي زماني چنين ايدههايي را مطرح ميكردند كه فاصله قدرت بين آنها و دولتهاي ديگر بسيار زياد بود. اكنون اينطور نيست. يك ابرقدرت هر قدر هم قدرتمند باشد نميتواند از آسيب مصون بماند. تجربه عراق و افغانستان نشان داد كه اشغال يك كشور پايان كار نيست بلكه پس از اشغال، آسيبپذيري اشغالگر چند برابر افزايش مييابد. جهاني شدن و عصر ديجيتال ملتها را بيدار كرده است و افكار عمومي جهاني بيش از اين اقدامات خودسرانه يكجانبه، خشن و نظاميگري را برنميتابد. به اين جهت از نظر ايران بسياري از بحرانها راهحل نظامي ندارند بلكه گفتوگو و راهحل مشترك متمدنانه و برد - برد است. در فرهنگ و فلسفه ايراني قدرت سلطه نميآورد بلكه بايد وسيلهاي براي رفتار عادلانه و متواضعانه با ديگران باشد. حقوق بينالملل كه در اصول خود به وجدان و عقلانيت بشر نزديكتر است به همين منوال پيش رفته و دولتها بدون در نظر گرفتن ميزان قدرت و توان آنها در حاكميت برابر تلقي كرده است. هرچند اين اصول هم با رفتارهاي نامعقول كشورهاي قدرتمند غربي تا حدودي تضعيف شده است. دكترين روحاني بر اساس اين اصول شكل گرفته است. اصولي كه با فلسفه ايران و اسلام قرابت و همخواني طبيعي دارد. كشورهاي اسلامي اگر قرار است براي قدس شريف يك موضع واحد و موثر داشته باشند به جاي پذيرش و همراهي با روشهاي پوسيده و ناكارآمد كشورهاي فرامنطقهاي، لازم است به رويكرد مطروحه توسط رييسجمهور ايران توجه كرده و آن را بررسي كنند. در اين راستا آنها ابتدا بايد اختلافات، خصومتها و سوءتفاهمات بين خود را برطرف كنند. اين شايد بزرگترين اقدام كشورهاي مسلمان به ويژه كشورهاي منطقه خليج فارس و خاورميانه براي كمك به مردم فلسطين و قدس باشد. حل همه اختلافات دفعتا ممكن است ميسر نباشد ولي حداقل ميتوان براي مدت كوتاهي اين اختلافات را متوقف كرد تا فرصتي براي ايجاد يك راهحل بلندمدت و پايدار ايجاد شود. در هر حال چنين اقدامي به خودي خود آنها را در موضع محكمتري در رابطه با فلسطين و ساير مسائل منطقهاي قرار خواهد داد. بر اساس اين دكترين آقاي دكتر ظريف، وزير امور خارجه ايران مكانيسم اجرايي براي تحقق اين دكترين پيشنهاد كرده است كه در مقاله ايشان در روزنامه نيويوركتايمز مجددا به آن اشاره شد. طبق نظر ايشان لازم است مجمعي forum بين كشورهاي خليج فارس و فراتر ايجاد شود تا اين كشورها بتوانند آزادانه مشكلات خود را به بحث نشسته و راهحلي مرضيالطرفيني براي آن بيابند. كشورهاي اروپايي نيز با توجه به اينكه بهشدت از ناامني در خاورميانه متاثر ميشوند به جاي پيروي منفعلانه از امريكا و طرح پيشنهادات غيرعملي و غيرمنطقي در مورد توان دفاعي كشورها ميتوانند در چنين گفتوگوهايي مشاركت داشته باشند و بر غناي مباحث آن بيفزايند. اين پيشنهادي بهموقع و منطقي است. امروز هيچ منطقهاي به اندازه خاورميانه و خليج فارس در حال حاضر نياز به گفتوگوي جدي، سازمان يافته و صادقانه ندارد. كشورهاي خاورميانه به جبر جغرافيا ناچار به مذاكره و مفاهمه هستند. تلاش براي برتري نظامي و استفاده از دكترينهاي پوسيده غربي براي ايجاد ثبات در خاورميانه توهمي بيش نيست. اگر اروپا و كشورهاي عرب منطقه علاقهمند به ثبات در خليج فارس و خاورميانه هستند بايد از چنين پيشنهادي استقبال كنند. اين فرمول نهتنها براي گفتوگوي دولتها لازم است بلكه ميتواند مكانيسمي باشد براي گفتوگوهاي غيررسمي و ارتباط نخبگان و سياستمداران ايران و كشورهاي عرب منطقه كه ميتواند باعث رفع بسياري از سوءتفاهمات شود. سوءتفاهماتي كه در اثر عدم وجود گفتوگوي بين دولتها و نخبگان هر روز به آنها افزوده ميشود و قبل از اينكه كاملا دير شود بايد اقدامي براي توقف آن انجام داد.
حقوقدان