• ۱۴۰۳ يکشنبه ۳۰ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3982 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۲ دي

نگاهي به زلزله‌اي كه اركان مديريتي و اجتماعي تهران را لرزاند

شب امتحان

فرزانه قبادي

«زلزله تهران» تركيبي است كه سال‌هاست كابوس تهراني‌ها شده؛ كابوسي كه گوشه‌اي از آن را چهارشنبه شب گذشته، بالاخره تجربه كردند. تهران كه لرزيد هيچ كدام از راهكارهايي كه در اين سال‌ها براي مقابله با خطرات زلزله مطرح شده بودند به كار مردم نيامد. مردم تهران از ساختمان‌هايي كه چندان به استحكام‌شان اعتماد نداشتند، به خودروهاي‌شان پناه بردند و گويي راهكاري جديد براي مقابله با خطرات ناشي از زلزله را به ليست بلند بالاي هميشگي اضافه كردند: «اقامت در خودرو و حاشيه اتوبان‌ها».‌ كمتر كسي در خانه ماند و در مكان‌هاي امن آپارتمانش در انتظار پس لرزه‌ها اخبار را دنبال كرد. مردم چهارشنبه شب گذشته ترجيح دادند در خودروهاي‌شان يا كنار خيابان، آخرين شب پاييز را صبح كنند، اما زير سقف ساختمان‌هاي ناامني كه در آنها زندگي مي‌كنند، نمانند. زلزله به جان مردم افتاد و مردم به جان خيابان‌ها. شبي كه آلودگي تهران مرز خطر را رد كرده بود، زلزله و استيصال مردم، به آلودگي دامن زد و شبي سياه و پر هراس براي آسمان تهران و مردمانش رقم زد. اخبار اعلام كرد تهراني‌ها ۱۲ ساعت بعد از وقوع زلزله حدود ۱۵ ميليون ليتر بنزين، از پمپ بنزين‌هاي سطح شهر دريافت كردند و تردد خودروها در سطح شهر شاخص آلودگي را به 180 رساند. چراغ روشن اتومبيل‌ها، صف‌هاي طويل پمپ‌بنزين‌ها، مردمي كه پتويي را دور خود پيچيده‌اند و در گوشه خيابان اتراق كرده‌اند، چادرهايي كه شبانه در گوشه و كنار شهر برپا شدند، مجموعه اين تصاوير تبديل شدند به نمادهاي زلزله 5 ريشتري تهران در شبي كه پاييز بساطش را برچيده بود و يلدا پاورچين خودش را به پايتخت دودزده مي‌رساند.

بسياري از كارشناسان مديريت بحران معتقدند واكنش مردم بعد از زلزله و ترافيكي كه در خيابان‌ها ايجاد شد، يك واكنش كاملا طبيعي بود. وقتي زلزله‌اي بدون گزارش خسارات مالي و جاني اتفاق مي‌افتد و تمام راه‌هاي امدادرساني با خودروهايي كه شتابزده از محل خطر دور مي‌شوند، بسته مي‌شود. اگر بحراني عميق‌تر در تهران اتفاق بيفتد روند امداد‌رساني به چه شكل خواهد بود؟

شهرفروشي و تشديد بحران

تهران و خيابان‌هايش با عوارضي كه شهرداري براي متخلفان ساخت و ساز تعيين مي‌كند، به شكلي غير اصولي توسعه پيدا كرده است. شايد يكي از مواردي كه در زلزله اخير تهران مورد غفلت واقع شد، رشد كاريكاتوري و غيراصولي تهران بود. مديران شهري تهران در انعقاد قراردادهاي فروش تراكم، شايد به «زلزله تهران»‌حتي فكر هم نمي‌كنند، شايد اگر اين تركيب گوشه‌اي از ذهن‌شان بود، چهارشنبه‌شب خيابان‌هاي باريك شهر با خودروهاي ساكنان برج‌هاي بلند، ترافيكي سنگين را تجربه نمي‌كرد. در زلزله كرمانشاه، نام مسكن مهر و ساخت و ساز غير اصولي مجتمعي مسكوني كه تبديل به نماد اين زلزله شده بود، تلنگري بود به شهرسازاني كه از اصول شهرسازي تنها نمايي مورد قبول و بنايي كه بيشترين خانوار را در خود جا بدهد را مورد توجه قرار مي‌دهند و هيچ كجاي طراحي‌هاي‌شان به اين توجه ندارند كه «ايران كشوري زلزله‌خيز است.» حالا ترافيك تهران هم شايد تلنگر خوبي باشد براي مديراني كه تنها به جريمه نقدي متخلفان در ساخت و ساز غير اصولي بسنده مي‌كنند و اجازه مي‌دهند شهر رشدي خطرناك و نا ايمن داشته باشد و مجوز ساخت بناهايي را با پرداخت جريمه‌هايي كه ديگر عادي شده، صادر مي‌كنند كه بيشتر از امنيت به زيبايي‌شان توجه مي‌شود و بيشتر از 15 سال عمر مفيد ندارند.

جاي خالي مسووليت‌پذيري اجتماعي

مسوولان كوتاهي مي‌كنند. زيرساخت‌هاي مديريت بحران در تهران با مشكلات اساسي روبرو است. اما مردم قرار است در بحران‌هايي كه پيش مي‌آيد چه رفتاري داشته باشند؟ مردم قرار است چطور بحران را در محل زندگي خود مديريت كنند. اگر بحران‌هاي تهران شبيه يك پازل بزرگ باشد و بتوان عوامل متعددي را در آن دخيل دانست، تكه‌اي از اين پازل شهروندان اين شهر هستند و مسووليت‌پذيري اجتماعي آنها. مگر نه اين است كه در روزهايي كه فرياد نشانگرهاي شاخص آلودگي هوا به آسمان بلند شده بود كه «مردم اين هوا براي‌تان كشنده است» باز هم ترجيح داديم با خودروي شخصي راهي محل كارمان شويم و فكر كنيم: «با يك ماشين كه هوا آلوده نميشه» يا «كار از اين حرف‌ها گذشته كه بيرون نياوردن ماشين من بخواد مشكل رو حل كنه»، مگر نه اين است كه صابون جريمه نقدي را به تن‌مان زديم و حاضر نشديم چند روز به خاطر خودمان و هوايي كه تنفس مي‌كنيم، سوار متروي شلوغ و اتوبوس‌هاي شلوغ‌تر شويم و براي اين بي‌مسووليتي‌مان هزار توجيه و بهانه تراشيديم. البته كه كميت زيرساخت‌هاي حمل و نقل عمومي تهران به شكلي آشكار لنگ است و كسي توان انكار آن را ندارد، اما ما شهروندان تهران كجاي اين قصه ايستاده‌ايم؟ ‌ما چطور مي‌توانيم «از خودمان شروع كنيم» و شايد اگر اين حس مسووليت‌پذيري كه اين روزها زخمي عميق برداشته، بين مردم ترميم شود و اين شعار در فرهنگ اجتماعي رنگ ببازد كه: «هر كس كلاه خود را نگه دارد تا باد نبرد»‌، مسوولان هم تكاني به وجدان خود بدهند و فكري اساسي براي شهري كنند كه حالا احتمال وقوع زلزله بر اثر فعال شدن گسل‌ها، به تمام بحران‌هايش اضافه شده.

مردودان آزمون بزرگ

در آزموني كه زلزله به سختي از تهران گرفت، هم مردم و هم مسوولان و هم رسانه‌ها مردود شدند. دستپاچگي رسانه ملي در اطلاع‌رساني، بر هراس مردم و شلوغي خيابان‌ها افزود. مردمي كه هر چند رفتاري طبيعي داشتند اما آنقدر براي مواجهه با بحران آماده نبودند كه بتوانند در لحظات ملتهبي كه تجربه مي‌كنند، به تبعات رفتارشان بينديشند. اگر مديريت بحران در رفتار هر كدام از شهروندان وجود داشت، شايد خيابان‌هاي تهران شلوغ‌ترين ساعات شبانه خود را تجربه نمي‌كردند و تصويري مغشوش و ملتهب بعد از زلزله‌اي نسبتا خفيف قاب نمي‌شد و تهران شبي عجيب را پشت سر نمي‌گذاشت. ساعاتي پس از زلزله، وزير ورزش و جوانان اعلام كرد مردم براي اسكان موقت مي‌توانند به ورزشگاه‌ها بروند و دقايقي بعد هم رييس سازمان ميراث فرهنگي در اطلاعيه‌اي اعلام آمادگي كرد كه فضاهاي در اختيار اين سازمان امكان اسكان موقت مردم را دارند و در اين ميان تنها يك چهارم سوله‌هاي مديريت بحران شهرداري تهران پذيراي شهروندان بودند. مديريت بحران در پايتخت با تمام امكاناتي كه در اختيار نهادهاي مختلف است، نمره خوبي در زلزله تهران نگرفت. سازمان ميراث فرهنگي كه وظيفه اصلي‌اش حفاظت از آثار تاريخي و ارايه گزارش از وضعيت بناها و آثار تاريخي در اختيار اين سازمان بعد از بروز زلزله است، در اين بحران آنقدر وظيفه تعريف شده دارد كه اسكان موقت مردم جزو آنها نباشد. اما با تمام اينها مدير اين سازمان در نبود ارگان‌هاي متولي اعلام آمادگي مي‌كند تا مردم را در ابنيه و هتل‌ها و اقامتگاه‌هاي زيرنظر خود اسكان دهد. آسيب واگذاري سوله‌هاي مديريت بحران شهرداري تهران به شركت‌ها و نهادهاي نامرتبط، در چنين شرايطي خودنمايي مي‌كند. در شبي كه تهراني‌ها تنها سقف امني كه سراغ دارند سقف خودروي شخصي‌شان است، تنها 60 سوله مديريت بحران در سطح شهر تهران و ورزشگاه‌هاي تحت مديريت وزارت ورزش مردم را پناه مي‌دهند و هيچ تدبير ديگري در تهران براي مواقعي كه زلزله موجب تخريب بناها شود، انديشيده نشده و فضايي جز موارد فوق براي اقامت افراد در صورت تخريب محل زندگي‌شان وجود ندارد.

خاطرات شب‌هاي موشكباران تهران
در زمستان 66

زمستان 66 تهران زير باران موشك‌هاي عراق روز‌ها و شب‌هاي ملتهبي را پشت سر گذاشت. حال و احوال چهارشنبه خاطرات كساني را كه آن سال‌ها ساكن تهران بودند، زنده كرد. اما آنها به اتفاق معتقد بودند در موشك‌باران‌ها مردم اين‌طور به خيابان نمي‌آمدند. در روزهاي تلخ جنگ هنوز رسانه ملي آنقدر بودجه نداشت كه بخواهد برنامه‌هاي آموزشي بي‌مخاطب بسازد و به مردم بگويد وقتي صداي آژير قرمز در شهر پيچيد چه واكنشي معقول است. يكي از اهالي تهران از موشك‌باران‌هاي تهران مي‌گويد: «هر بار صداي آژير مي‌آمد ما مي‌رفتيم زيرپله‌هاي ساختمون، همه اونجا جمع مي‌شديم، كسي نمي‌رفت تو خيابون، تو موشك باران معروف تهران (10 اسفند 66) كه حتي صداي آژير هم نمي‌اومد، ما فقط صداي انفجار مي‌شنيديم. برق شهر قطع مي‌شد. اما مردم حواس‌شون به هم بود. بعضي محله‌ها پناهگاه داشت. تا آژير مي‌زدن مردم مي‌رفتن پناهگاه، اون سال‌ها مردم روحيه‌شون با حالا فرق داشت.» شايد قياس موشك باران و زلزله قياس مع الفارق باشد، اما اگر به هر دو به چشم يك بحران بنگريم كه ممكن است موجب تخريب بناها شود، مي‌شود اشتراكاتي را نشانه‌گذاري كرد و رفتار مردم را در هر دو اين بحران‌ها مطالعه كرد.

تهران هنوز آرام نگرفته

چند ساعت بعد از زلزله، شبكه‌هاي تلويزيوني از آرامش شهر خبر دادند و گفتند مردم به خانه‌هاي‌شان برگشتند. اما خيابان‌ها تا روز جمعه و دو روز بعد از زلزله نشانه‌هاي التهاب چهارشنبه را حفظ كردند. هنوز ماشين‌هايي كه در ساعات اوليه نيمه شب از پاركينگ خانه‌ها بيرون آمدند و در حاشيه خيابان‌ها پناه گرفتند، به پاركينگ برنگشته‌اند. هنوز مردم ساك وسايل ضروري‌شان را آماده كنار در خروجي گذاشته‌اند و منتظرند و شايد هنوز راه‌حل بهتري براي مقابله با بحران در تهراني كه به شكلي غيراصولي توسعه پيدا كرده است، به ذهن‌شان نرسيده باشد و هنوز روي خودروهاي‌شان براي نجات از خطرات زلزله حساب كرده‌اند. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون