سياست جديد متحدان واشنگتن
اين موضوع در ذات خود زمينه مناسبي براي تقويت اعتماد به نفس و خود اتكاي ي كشورها براي نيل به اهداف و آمال عمومي را فراهم آورده است.
نشست روز پنجشنبه مجمع عمومي سازمان ملل متحد فراتر از آنچه معروض افتاد مبناي ورود به مرحله جديد و استراتژيك در سطح منطقه و بينالملل است. اين قطعنامه تاكيدي است بر قوام ارزشهاي ملل متحد كه سالها است به دليل جنگهاي خونين پي در پي در بيشتر نقاط دنيا گاه يكسر ناديده انگاشته شده يا كمرنگ و نامفهوم شدهاند.
سياست اخير ايالات متحده در ارتباط با بيتالمقدس كه دليل اصلي و بهانه نشست اضطراري مجمع عمومي سازمان ملل متحد و صدور قطعنامه محكوميت آن اقدام شد و نيز نامه موهن و خلاف عرف ديپلماتيك و حقوق بينالملل نماينده اين كشور در سازمان ملل متحد خطاب به ساير كشورها كه به موجب قوانين حقوق بينالملل متضمن تهديد هم بود، به خوبي حكايت منفعتطلبانه محض اين كشور را در سياستهاي خارجي و منطقهاي خود بدون ملاحظه مصالح و منافع سايرين، براي جهان بازگو كرد. به اين ترتيب وضعيت جديد به طور بالقوه از اين ظرفيت بر خوردار است كه مساله فلسطين به عنوان مصداق بارز حقوق ذاتي مورد حمايت موثر جامعه جهاني قرار گيرد.
اجماع تقريبي جهان در نشست فوقالعاده مجمع عمومي كه كم سابقه نيز هست در تشحيذ افكار عمومي جهان به منظور ايجاد يك فشار عمومي تاثير بسزايي دارد كه كشورهاي حامي اين قطعنامه ازجمله جمهوري اسلامي ايران ميتواند و بايد با اتكاء به يك برنامه جامع از اين امكان به وجود آمده براي نقشآفريني بيشتر در منطقه و جهان در ارتباط با مساله فلسطين و حتي فراتر از آن، اقدام مناسب را به عمل آورد. بنا براين با وجود اينكه قطعنامه صادره ازسوي مجمع عمومي سازمان ملل متحد جنبه الزامي ندارد ليكن به دليل آثاري كه بر آن مترتب است نميتوان به سادگي از آن عبور كرد زيرا: نخست، راي كشورها به يك قطعنامه بيانگر نظر آنها در خصوص آن موضوع است در نتيجه نظر اكثريت كشورهاي جهان در خصوص قديميترين منازعه منطقه خاورميانه مغاير با آن جيزي است كه رژيم اسراييل و ايالات متحده امريكا بدون ملاحظه منافع طرف مقابل به دنبال آن هستند. وجه ايجابي اين قطعنامه ميتواند با تدوين راهبرد منطقي نقش كشورهاي موافق را در نظام سياسي و مديريتي جهان توسعه بخشيده و تعميق كند. دوم؛ چنين قطعنامههايي مانند قطعنامه ١٥١٤ مجمع عمومي ناظر بر اعطاي استقلال به كشورها و ملل تحت استعمار يا قطعنامه اين مجمع با عنوان اعلاميه اصول حقوق بينالملل ناظر بر روابط دوستانه و همكاري ميان دولتها بر اساس منشور ملل متحد كه در سال ١٩٧٠ تصويب شد، واجد اصول و ارزشهاي اخلاقي هستند كه با وجود فقدان ضمانت اجراي حقوقي اهميت ويژهاي به انها اعطا ميكند. قطعنامه اخير نيز به دليل ارتباط با موضوعي كه مستقيم كرامت انساني را مورد تعرض مستمر قرار داده، از چنين ويژگي برجستهاي بهرهمند است. سوم، آراي كشورها در تاييد قطعنامه حسب معمول رويه دولتها را بيان ميكند در نتيجه اين رويه ميتواند مساله فلسطين را صرفا از يك موضوع محض سياسي مرتبط بين دو حاكميت به يك حق ذاتي عيني مرتبط با ارزشهاي حقوق بشري طرح و مورد مطالبه جامعه جهاني همگام و همراه قرار گيرد. چهارم؛ اين قطعنامه يقينا در راستاي منافع عالي بينالمللي است كه خاستگاه تكوين اراده جمعي و نيز قضاوت جامعه جهاني را بيان ميكند به همين دليل از ارزش خاص و ويژه برخوردار است، چنانكه جناب قاضي (بينالمللي) لاتر پاخت اظهار داشتهاند: «كماهميت و صوري دانستن اين قطعنامهها و اينكه هيچ تاثيري بر رفتار اعضاي (عضو) سازمان ندارد با منافع جامعه بينالمللي سازگاري ندارد». پنجم، موافقت بسياري از كشورها بهويژه كشورهاي اروپايي به عنوان هم پيمان تاريخي و استراتژيك ايالات متحده امريكا در واقع اظهار صريح اراده اين كشورها مبني بر سياست جديد اين كشورها در عدم تبعيت محض از امريكا و مطالبه سهم و نقش بيشتر و حتي شايسته در مناسبات بينالمللي است كه به نظر ميرسد اين اراده فقط محدود به مساله فلسطين نخواهد بود.
لاجرم، در صورت هوشياري و تدبير كشورهاي اسلامي و همراه نگه داشتن كشورهايي كه رويه خود را با موافقت با قطعنامه اعلام كردند، ميتواند آثاري فراتر از مساله فلسطين كه بسيار پراهميت است به وجود آورد. ظرفيتي كه شرايط پيش آمده به عنوان يك واقعيت ملموس در اختيار اين كشورها قرار داده است.
حقوقدان