• ۱۴۰۳ دوشنبه ۱۷ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3994 -
  • ۱۳۹۶ شنبه ۱۶ دي

صداهاي خاموش

احمد مسجدجامعي

دو نفر در نخستين ساعات بامداد پنجشنبه ۷ دي دزدانه و به تكيه تاريخي دركه حمله كردند و پس از رفتن به پشت‌بام، تمامي اطراف تكيه را مواد آتش‌زا ريختند و آتش زدند و گريختند. يك نماد تاريخي - فرهنگي با تصميمي خودسرانه و با روشي كه توصيفي جز بربريت برايش نمي‌توان يافت، سوخت و بسياري از متعلقات تكيه از ميان رفت. خبر اين حمله به سرعت همه جا پخش شد. همه باخبر شدند كه تكيه دركه سوخت و همگان عكس‌هاي تكيه را ديدند. سه روز بعد كه سرزده براي ديدن بقاياي تكيه به دركه رفتم، گروهي از 14 طايفه سادات دركه كه بانيان و گردانندگان تكيه بودند، باخبر شدند و همزمان به محل آمدند. شهردار منطقه يك نيز آمد. حال و روز تكيه‌اي كه پيش از اين در رونق و آباداني ديده بودم در آن حالت البته دردناك بود. هنوز صداي يكي از مردم دركه در گوشم مي‌پيچيد كه رو به من مي‌گفت «خورش‌ها را يك نفره بكش، سرپر مي‌كشي، اسراف مي‌شود.»

14 طايفه با وجود تفاوت‌ها و سليقه‌هاي گوناگون يكدل و يكرنگ جمع شدند و كلنگ بازسازي تكيه را زدند. مسوولي هم گوشزد كرد كه بودجه‌اي براي بازسازي تكيه در دست نيست و باز همان نمايندگان مردم و طايفه‌ها گفتند خود مردم تكيه را بازسازي خواهند كرد. همزمان گروه معماري دانشگاه شهيد بهشتي هم با تماس تلفني‌ام حق همسايگي به جا آورد و پذير‌فت كه نقشه‌هاي بازسازي را طراحي و ترسيم كرده در اختيار مردم دركه قرار دهد.
اين مراسم جمع و جور و موثر هم براي خودش اتفاقي بود، اما اتفاقي بي‌صدا. دو نفر با يك پيت بنزين و رفتاري وحشيانه خبرساز شدند، اما 14 طايفه با عزم ساختن و آفريدن و حفظ ميراث ديني و فرهنگي‌شان بي‌صدا ماندند. اين از خصوصيات عصر رسانه است. رسانه صداها را به نحو برابر توزيع نمي‌كند. هر نفر يك صدا، تنها پاي صندوق راي اعتبار دارد. در برخي رسانه‌ها، گروهي صدا دارند و گروهي خاموشند. تخريب، توهين و هر هنجارگريزي ديگري صدا دارد و خبر مي‌شود اما ساختن و احترام و پاسداشت بي‌صدا مي‌ماند.
مردم دركه البته توان مالي بازسازي تكيه را دارند. اما گاه بي‌صدايي همنشين فقر است. در تهران كم نيستند كساني كه براي تامين معيشت روزانه خود با مشكلات بسيار دست و پنجه نرم مي‌كنند و من در تهران‌گردي‌ها با اينگونه موارد، بسيار برخورد كرده‌ام. كساني كه هزينه اقلام تحصيلي فرزندان‌شان، هزينه مسكن‌شان، هزينه‌هاي بهداشت و درمان‌شان و حتي هزينه خورد و خوراك روزانه‌شان را با سختي تامين مي‌كنند. كارگران كارخانه‌ها و از آن دشوارتر كارگران ساده در تهران و بيرون از تهران جزو مظلوم‌ترين گروه‌هاي شاغل هستند كه اتفاقا صدايي هم ندارند. گروه‌هاي نيازمند شغل را هم در نظر بگيريم. اگر بعضي از ما در حاشيه خبرها نامي از هفت‌تپه و زمستان يورت و آذرآب و هپكو شنيده‌ايم، بسياري همين صداي در حاشيه را هم نشنيده‌اند و مشكلات قشرهاي بزرگ بي‌صدا را نمي‌دانند.
در چنين روزهايي عده‌اي هم به خيابان آمده‌اند و فرياد مي‌زنند و اتفاقا اين عده از صدادارها هستند نه از بي‌صداها. هنوز صداي كارگر، خاموش و رنج آنها ناديده است. اما يك اتفاق در تهران و چند شهر ديگر صدايي بزرگ بلند كرده است. اين اتفاق جزيياتي دارد. يكي حق اعتراض است. همه طبق قانون و تصريح مكرر مسوولان، حق اعتراض مسالمت‌آميز دارند. حقي كه مدت‌ها است به مردم وعده داده‌اند و در عمل تنها به شكل يك حق قانوني باقي مانده است. در عين حال، اعتراض مسالمت‌آميز با آتش زدن و شكستن و تخريب نسبتي ندارد. به رسميت شناختن حق اعتراض، هم‌صدايي با موضوع اعتراض و پذيرفتن شيوه اعتراض سه مقوله جداست اما هنوز عملا به آن حق اعتراض دست نيافته‌ايم و به درستي نمي‌دانيم آزادي بيان، نقد و اعتراض تا كجاست؟
در چنين شرايطي كه اين اتفاق‌ها، صداهاي بزرگ درست مي‌كنند و مشكلات بزرگ و قشرهاي بزرگ بي‌صدا مي‌مانند، طبيعتا آنچه جذاب‌تر به نظر مي‌رسد به چشم آمدن است، نه كمك به حل مشكلات مردمي كه صدايي از گلوي‌شان در نمي‌آيد و سختي را بر خود هموار مي‌كنند اما آنچه به بهبود و نهايتا به حل مشكل كمك مي‌كند همين كارهاي سخت بي‌صداست كه عموما كمتر به آن بها مي‌دهيم ولي نگرانيم كه همين صداهاي بلند، كنار اين اتفاق‌هاي كوچك، بهانه‌اي براي سلب آزادي اعتراض از مردم به دست دهد و برخي از مديران و مسوولان به اين نتيجه برسند كه اگر حق اعتراض داده شود، آشوب به‌پا خواهد شد.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون