• ۱۴۰۳ شنبه ۱۵ ارديبهشت
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 3995 -
  • ۱۳۹۶ يکشنبه ۱۷ دي

ناگفته‌هايم درباره «تختي» را كتاب مي‌كنم

پدر و جاي خالي مامان شهلا
به‌نظر مي‌رسيد به ذوق آمده و حالا درباره تختي و شهلا راحت‌تر حرف مي‌زد. فكر كردم بهترين فرصت است تا درباره مادرش بپرسم. درباره زني كه سال‌ها سكوت كرد و حرفي نزد. همسر تختي سرشار از ناگفته‌ها بود و حالا ميان ما نيست. بابك تختي، لحظه‌اي به پشت‌سرش نگاه كرد، انگار دنبال كتابي باشد. پيدايش نكرد و رو به ما گفت: «در يكي از سالگردهاي تختي يادداشتي براي روزنامه اعتماد‌ملي نوشتم كه برف آمد و فقط 4 صفحه از روزنامه چاپ شد ويادداشت من ماند بيرون براي هميشه. ببينيد تختي خودش را به شاه نفروخت. علاقه‌اش هميشه به دانشجوها بود. مي‌گفت هر دفعه دلم مي‌گيرد، مي‌روم دانشگاه را طواف مي‌كنم. اينها براي من ويژگي‌هاي برجسته‌اي بود كه در وجود تختي مي‌ديدم. ببينيد شهلا و تختي هر دو داراي ويژگي‌هاي خوبي بودند اما پيغمبرومعصوم نبودند. اشتباهاتي داشتند و البته خيلي هم كار خوب كردند. حرف من اين است كه ما نمي‌توانيم آدم عادي را قبول كنيم. همين فرآيند را نگاه كنيد. ببينيد در همان سال‌هاي 46 چقدر به مامان شهلا ناسزا گفتند و افترا زدند. حتي تا همين چند سال پيش. حالا الان در فيس بوك نگاه كنيد و ببينيد درباره سكوتش چه مي‌گويند. اينجا همه‌چيز سياه و سفيد است و من معتقدم بايد نگاه خاكستري داشته باشيم.» مي‌پرسم «چرا خودتان ناگفته‌ها را درباره تختي نمي‌نويسيد؟» و پاسخ مي‌دهد: «چرا؛ خيلي دلم مي‌خواهد ناگفته‌ها درباره تختي را بنويسم و تبديل به كتاب كنم. شايد هم اين كار را كردم. درصدد بودم كه بنويسم.» و ناگهان سكوت طولاني مي‌كند، انگار به نام كتاب فكر مي‌كند.
درباره مادر
زندگي بابك با مادرش باعث شده بيشتر از شهلا توكلي بداند تا غلامرضا تختي. براي همين درباره مادرش اعتقاد دارد: «زندگي شهلا، زندگي زن‌هاي اين مملكت است. ضعيفه بودن. كنج آشپزخانه بودن. بچه نگه داشتن. اين نگاه متداول و اين فشار خوفناك وجود دارد. اما شهلا يك زن دانشگاهي بود. زيبا بود و به تختي نمي‌خورد. من نمي‌دانم به تختي چي مي‌خورد اما همه اين را مي‌گفتند. پدر تختي براي تختي زن نگرفته بود، او خودش انتخاب كرده بود و وصلت سر گرفت. تختي بلايي سر شهلا نياورد. مردم آوردند. با اين نگاه كه زن خوب توسري‌خور است و حرف گوش كن.  زن خوب فرمانبر پارسا/ كند مرد درويش را پادشا. اين نگاه به زندگي شهلا بود.» و ادامه مي‌دهد: «شروعش اين بود كه قاتل است و او مسوول قتل تختي. البته اين موضوع خاصش بود. موضوع عام نگاهي بود كه ما به زن داريم. شهلا دانشگاهي بود و دانشجو و تختي نماينده يك مرد سنتي. آدم سنتي نبود به اين معني كه ما مي‌شناسيم و مي‌خواهيمش. انتخابش حداقل اين را نشان داد كه سنتي نبود. اما جامعه مي‌خواست اين را نشان دهد. » ديگر خسته شده بود. بي‌حوصله. قرار گذاشتيم يك روز بنشينيم و درباره كتاب‌هايش گپ بزنيم. سه ساعتي گپ زده بوديم اما فقط بخش كوچكي از حرف‌ها را مي‌شد چاپ كرد. شايد حرف‌هايش را مي‌خواهد تبديل به كتاب كند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون