«محل عبور آقاي هاشمي از جلوي اتاق من بود. وقتي اسكورت ايشان ميرسيد و پاسدارها در را باز ميكردند من آماده ميشدم تا سلام و عليكي بكنيم گاهي هم در اين حين تا اتاق ايشان را مشايعت ميكردم يا صحبتي با ايشان داشتم يا خبري را مطرح ميكردم گاهي هم فقط همان سلام و عليك بود. آن روز هم همين روند طي شد و خبري در مورد پسر آيتالله طبسي داشتم كه به ايشان گفتم. آقاي هاشمي هميشه عادت داشت عبا را جمع ميكرد، 19 پله را ميدويدند. مكثي ميكردند بعد باقي پلهها را بالا ميرفتند.» اين توصيف مشاور آيتالله از آخرين ديدار است؛ ديداري كه 5 سال هر روز بر همين منوال بود. آيتالله آن روز هم سرحال راهي اتاق رياست مجمع تشخيص شد اما غلامعلي رجايي حوالي ساعت 8 شب نوزدهم دي ماه با زيرنويس صدا و سيما مطمئن شد كه آيتالله درگذشته است. غلامعلي رجايي، مشاور رييسمجمع تشخيص مصلحت نظام 5 سال پاياني عمر او همراهش بود به مناسب سالگرد درگذشت آيتالله هاشميرفسنجاني با او از دغدغههاي آيتالله و تغييرات اين سالها صحبت كردهايم.
آخرين باري كه آيتالله هاشميرفسنجاني را ديديد چه زماني بود؟
صبح همان روز. پيش از درگذشت ايشان.
در ديدار آقاي قاضيزاده هاشمي، وزير بهداشت با آيتالله هاشمي شما هم حضور داشتيد؟
من در اين ديدار حضور نداشتم. اساسا در ديدارهايي اينچنيني مشاوران حضور نداشتند. اما همان روز صبح آيتالله هاشمي را ملاقات كردم. عبور آقاي هاشمي از جلوي اتاق من بود. وقتي اسكورت ايشان ميرسيد و پاسدارها در را باز ميكردند من آماده ميشدم تا سلام و عليكي بكنيم گاهي هم در اين حين تا اتاق ايشان را مشايعت ميكردم و صحبتي با ايشان داشتم يا خبري را مطرح ميكردم گاهي هم فقط همان سلام و عليك بود. آن روز هم همين روند طي شد و خبري در مورد پسر آيتالله طبسي داشتم كه به ايشان گفتم. آقاي هاشمي هميشه عادت داشت عبا را جمع ميكرد، 19 پله را ميدويدند. مكثي ميكردند بعد باقي پلهها را بالا ميرفتند.
يعني همان روز هم آنقدر سرحال بودند؟
بله. تا روز آخر هم همينقدر سرحال بودند. بعد هم با آقاي قاضيزاده هاشمي، وزير بهداشت ديدار كردند كه بعد از آن من آيتالله را ديگر نديدم.
صحبتهايي در مورد مقدار راديواكتيو موجود در بدن آيتالله هاشمي مطرح شده است. شما در اين مورد با خانواده هاشمي صحبتي داشتهايد؟
عيد كه به خانه آقاي هاشمي رفته بودم دو نفر از كارشناسان شوراي عالي امنيت ملي مشغول بررسي بودند. با دستگاهي شبيه اتو كه روي ديوار ميگذاشتند ميزان راديواكتيو موجود را اندازه ميگرفتند.
هيچوقت با ايشان در مورد وصيتنامه سياسي صحبت نكرديد؟
بعد از فوت ايشان وصيتنامهاي كه با دستخط آيتالله بعد از عمل آنژيوگرافي سال 72 نوشته شده بود را ديدم. در اين وصيتنامه هم توضيحاتي كلي مطرح شده بود در مورد حسابهاي بانكي و... در اين وصيتنامه هم محسن را وصي خود اعلام كردهبودند. با وجود اينكه حفاظت آقاي هاشمي در حد رهبري بود اما به هر حال خودشان را در معرض خطر ميديدند بنابراين حتما وصيتنامه داشته است. خانوادهشان هم ديدهاند كه يك بار آيتالله هاشمي مشغول نوشتن وصيتنامه بودند كه حتي خانم ايشان هم شروع ميكنند به نوشتن وصيتنامه.
مدتي قبل از درگذشت ايشان در مجمع آتشسوزي رخ ميدهد؟
بله، دوبار. فيلم آن هم موجود است.
آيا بعد از اين اتفاق سرتيم حفاظت ايشان كه سالها مسووليت حفاظت از آيتالله هاشمي را برعهده داشته تغيير ميكند؟
دوربينهاي مدار بسته ضبط كرده بودند كه يك نفر از روي ديوار داخل شده و نفت همراه خود داشته و... يك نفر بازداشت شد و اقرار كرد اما با اينكه دوبار اين اتفاق در مجمع رخ داده بود اما پرونده به نتيجه ويژهاي نرسيد.
شما از سال 91 به عنوان مشاور آيتالله هاشمي انتخاب شديد. در چه زمينههايي به ايشان مشاوره ميداديد؟
مشاورهها عام بود. البته شخصيتي مثل هاشمي نيازي به مشاورههاي آنچناني نداشت. ايشان خاطراتي مينوشت و به ما ميداد و ما نگاهي ميانداختيم و بعد به چاپ ميرفت. گاهي مواضع ايشان را تبيين ميكرديم. گاهي حملاتي به ايشان ميشد كه نياز بود جواب بدهيم كه دايما در ارتباط با ايشان بوديم. آقاي هاشمي نيازي به مشاوره نداشت. ايشان بر اساس رصدي كه از مسائل ميكردند صحبت ميكردند. اما در كل آيتالله هاشمي مشورتي نميگرفت چون مسلط بود. از معدود شخصيتهايي بودند كه بدون نوشته صحبت ميكرد و هيچ دستنوشتهاي همراه خود نداشتند. حافظه خوبي هم داشت. خودشان اين تعبير را به كار ميبردند كه موقع شنيدن ضبط ميكنم. يكبار ميخواستم مصاحبهاي در مورد دوران نوجواني ايشان داشتهباشم متني را نوشتم و در هواپيما بوديم كه براي ايشان ميخواندم كه گفت تند ميخواني نميتوانم ضبط كنم.
در مورد رفتوآمد برجستگان و نخبگان سياسي به دفتر ايشان، گاهي از طرف ايشان به عيادت ميرفتم.
بعد از درگذشت آيتالله هاشمي دفاتر برخي مشاوران پلمب شد. دفتر شما را هم پلمب كردند؟
دفاتر مشاوران در مركز تحقيقات استراتژيك پلمب شد. براي دفاتري كه در مجمع تشخيص بود اتفاقي نيفتاد. البته من از فروردين ديگر به مجمع نرفتم چون از سوي سازمان فرهنگ و ارتباطات به مجمع مامور بودم و پايان اسفند ماموريت من به اتمام رسيد. البته در مورد دفاتر مركز تحقيقات استراتژيك هم يك نفر بر اساس دستوري كه داده شده بود بدسليقگي و دفاتر را پلمب كرد. البته قبل از پايان سال دفاتر باز شد و مشاوران توانستند مدارك و اسناد خود را از دفاتر خارج كنند.
آقاي هاشمي در دفتر مجمع مدارك و اسناد خاصي هم نگهداري ميكرد؟
بله. در دفتر مجمع گاوصندوق داشتند. كليد كشوها هم هميشه در جيب خودشان بود. البته همان شب فوت ايشان به اتاقشان ورود كردهبودند. ظاهرا 5 يا 6 پرونده مهم در اين كشو بوده؛ يكي از اين پروندهها مربوط به انتخابات و حوادث 88 بوده است.
فارغ از روزهاي نزديك به فوت آيتالله فكر ميكنيد ايشان از چه زماني حاشيهنشين سياست شدند از 76، 84 يا 88؟
در مورد آقاي هاشمي كمي افراط و تفريط اتفاق افتاد. با اينكه ايشان با برگزاري سالم انتخابات دولت را به آقاي خاتمي تحويل داد از سوي دوستان اصلاحطلب يا چپ آن زمان مورد بيمهري قرار گرفت البته از افراطيون اين جريان، نه همه. يكي از نشانههايش هم اين بود كه آقاي هاشمي در انتخابات مجلس شركت كرد و نفر سيام شد. زماني هم كه آقاي هاشمي براي انتخابات رياستجمهوري كانديدا شد اصلاحطلبان در كنار ايشان كانديدا تراشي كردند كه به نفع هيچكس تمام نشد و احمدينژاد روي كار آمد. اگر آن زمان با آقاي هاشمي برخورد منطقي ميكردند و رقيب تراشي صورت نميگرفت ممكن بود همهچيز شكل ديگري رقم بخورد. البته آقاي هاشمي همان زمان معتقد بود كه انتخابات 84 را برده است. يك بار از ايشان شنيدم كه گفتند انتخابات 84 را بردهبودم اما نميخواستم دعوا و اختلافي اتفاق افتد به همين دليل مسكوت گذاشتم اما سند و پرونده دارم. نمونههايي هم عنوان كردند كه در بعضي مناطق به زور براي احمدينژاد راي گرفتهبودند كه پرونده شد و اتفاقا يك مسوول نظامي بود كه بركنار شد.
يعني از حقشان گذشتند؟
بله، ايشان در مورد مهدي هم ميگفتند روال اجرا نشده اما نميخواهم دعوا شود. تعبير ايشان اين بود در مواردي كه احساس ميكنم دعوا ميشود ورود پيدا نميكنم اما يك بار به من گفتند اسنادي دارم كه اگر يك ورق از آنها را رو كنم شرايط خيليها تحت تاثير قرار ميگيرد.
دلخوري از اين موضوع داشتند؟
ايشان شأن خود را اجل از حرفها ميدانست. تاكيد داشتند ما هم اعتنايي نكنيم. يك بار به ايشان گفتم شنيدهام در روزنامهاي كه بايد با شما سمپاتي داشته باشد اجازه نميدهند عكس را روي جلد كار كنند و با يك تلفن عكس شما را از روي صفحه يك در ميآوردند كه ايشان باز هم اعتنايي نداشت. در مورد حملاتي هم كه به ايشان ميشد معتقد به پاسخگويي نبودند مگر در معدود مواردي. به مهدي اتهام دزدي ميزدند با اينكه در مجلس وزير هم ابهامات در اين مورد را روشن كرده بود با اين حال مخالفان هاشمي ماهي خود را از آب گل آلود ميگرفتند. ايشان در مورد مهدي خصوصي با رهبري صحبت كرده و گفته بود من و شما در اين موضوع دخالت نكنيم تا سير قضايي طي شود. بعد به مهدي گفتند عفو بنويس كه مهدي گفته بود اگر شما بخواهيد مينويسم اما كاري نكردم كه عفو بنويسم و تاكيد كرده بود از خدا ميخواهم اگر كاري كردم همين طرف مجازات شوم.
ديدارهاي قبل از سال 92 آقايان خاتمي و سيد حسن خميني و ناطق با آقاي هاشمي در دفتر مجمع انجام ميشد؟
گاهي جلسات هيات موسس دانشگاه آزاد در مجمع برگزار ميشد. بقيه جلسات در مجمع برگزار نميشد. ممكن بود در خانه آقاي هاشمي برگزار ميشده است.
پس احتمالا با استناد به صحبتهاي آقاي احمدي مقدم خانه هم شنود ميشده است؟
قطعا شنود ميشده است.
نگاه آقاي هاشمي به حوادث 88 چه بود و براي گذار از اين حوادث ايدهاي داشتند؟
هيچوقت در اين مورد وارد جزييات نميشد اما فكر ميكنم ايده اصلي را در آخرين خطبه نماز جمعه مطرح كردند. معتقد بودند دو طرف بايد تنازلاتي بكنند تا قضيه جمع شود.
بعد از آخرين نماز جمعه درخواستي از ايشان وجود داشت براي اينكه به عنوان خطيب بازگردند؟
بله، اصلا نميتوانستند به آقاي هاشمي بگويند نمازجمعه نيايد. منعي وجود نداشت. ايشان از جمله خطباي تهران بود كه حتي در دورهاي خطباي نماز جمعه تهران را تعيين ميكرد. هر بار از ايشان ميپرسيدم چرا به نماز جمعه نميرويد ميگفتند اگر بروم ممكن است عدهاي بيايند و شعاري داده شود، آن وقت شأن نماز جمعه به هم ميخورد. بيشترين دغدغهشان در اين مورد حفظ شؤونات نماز جمعه بود.
فكر ميكنيد آقاي هاشمي بعد از 88 تغيير كرد؟
آقاي هاشمي نه بعد از 88 بلكه بعد از دوران رياستجمهوريشان تغييراتي داشت. در دوراني كه رييس مجلس يا رييسجمهوري بودند مواضع حاكميتي داشتند اما بعد از اينكه از مسووليتهاي اينچنيني كنار رفتند موقعيتي با نگاه مردم پيدا كردند. در واقع موضع دوگانه پيدا كردند. هم موضع حاكميتي داشتند چون رييس مجمع بودند و هم موضعي مردمي داشتند.
به هر حال ايشان همواره از نزديكترين افراد به رهبري بودند. با رهبري جلسات كاملا خصوصي داشتند كه نه كسي حضور داشت و نه ضبط ميشد. هرگز هم نقل قولي از اين جلسات را بيان نميكردند. يك بار از ايشان در مورد جلسهاي پرسيدم كه فقط گفتند همهچيز خوب است، بهتر از قبل.
از سويي خيليها مشكلات شان را با آقاي هاشمي درميان ميگذاشتند و پناهي براي مردم، نخبگان و احزاب بودند. حتي برخي در اعتراض به شرايط با ايشان ديدار داشتند. براي مثال در مورد حصر مراجعههاي زيادي داشتند. ايشان هم ميشنيدند و هم برخي صحبتها را به رهبري انتقال ميدادند در واقع بعد از رياستجمهوري آقاي هاشمي مردميتر شده بود.
در مورد حصر چه رايزنيهايي داشتند؟
ايشان از طريق رهبري و رييسجمهوري كه شوراي امنيت را اداره ميكنند پيگير حل و فصل اين ماجرا بودند.
برگرديم به تغييرات ايشان پس از 88؛ به نظر ميرسد كه بعد از حوادث انتخابات 88 آقاي هاشمي محبوبتر شد؟
محبوبتر و مردميتر شدند چون هم پناه مردم بودند و گاهي از موضع منتقد برخي مسائل را مطرح ميكردند.
فكر ميكنيد صرفا به دليل فاصله گرفتن از مقامي چون رييسجمهوري منجر به تغييراتي در آقاي هاشمي شد؟
به هر حال فاصله گرفتن از پستهاي اينچنيني افراد را در موقعيت رهاتري قرار ميدهد. البته واقعگرا بودن مشخصه آقاي هاشمي بود اما فاصله گرفتن از پستي همچون رياستجمهوري و ارتباط بيشترشان با مردم ايشان را واقع گراتر كرد. مثلا خانواده زندانيان سياسي يا كساني كه زندان رفته بودند با آقاي هاشمي ديدار ميكردند و حرفهايي ميزدند كه آقاي هاشمي از روندي كه پيش گرفته شده متاثر ميشد.
مهمترين تغيير آقاي هاشمي را در چه حوزهاي ميدانيد؟ آيا هاشمي محافظهكارتر شده بود؟
البته كه محافظهكاري الزاما بد نيست نوعي دورانديشي در دل محافظهكاري است. آن چه من در هاشمي ميديدم اين بود كه آقاي هاشمي متوكلتر شده بود. همهاش ميگفتند خدا ميبيند.
احتمالا از مراجع قضايي نااميد نشده بودند؟
نميدانم؛ براي مثال در مورد مهدي يك بار به ايشان گفتم خيلي صبوري ميكنيد. به من گفتند مهدي قبل از اينكه فرزند من باشد بنده خدا است. خدا هم وعده داده كه متكفل امور بندگانش خواهد بود. بنابراين هيچ نگراني از اين قضيه ندارم.
رويكرد فرهنگي آقاي هاشمي نسبت به دوراني كه آقاي خاتمي وزير ارشاد ايشان بود و مجبور به استعفا شد تفاوتي كرده بود؟
آقاي هاشمي بيشتر يك ديپلمات بود تا عنصر فرهنگي كه بخواهد تغيير موضع بدهد.
يعني كمتر در مورد مسائل فرهنگي دغدغهمند بودند كه البته در مقابل فشارها هم خيلي زود وزارت ارشاد را واگذار كرد؟
به هر حال آقاي هاشمي كمتر دغدغه فرهنگي داشت. البته ارتباط خوبي هم با فضاي ارتباطي و رسانهاي داشت. هميشه خودشان سايتهاي خبري را چك ميكردند و به فضاي مجازي مسلط بودند. برخي وبلاگها را ميديدند.
جلسات آقاي هاشمي با رهبري بعد از اتفاقات انتخابات 88 به شكل قبل ادامه داشت؟
جلسات ايشان ادامه داشت اما كم يا زياد شدن آن را خبر ندارم. آقاي هاشمي همچنان براي جلسه دعوت ميشدند. معمولا از دفتر رهبري يكي دو روز قبل تماس ميگرفتند و آقاي هاشمي هم در زمان مقرر به ديدار رهبري ميرفتند.
آقاي هاشمي مدتها در جلسات جامعه روحانيت شركت نميكرد آيا اعضاي اين تشكيلات ديدارهاي برنامهريزي شدهاي با ايشان داشتند؟
جلساتي بعد از اتمام جلسه مجمع تشخيص مصلحت نظام برگزار ميشد كه در اين جلسه دوستان آقاي هاشمي در جامعه روحانيت مبارز بودند. برخي آقايان همچون ناطق نوري، ابراهيم اميني، دري نجف آبادي، موحدي كرماني، واعظ طبسي و چند نفر ديگر اول نماز ميخواندند و ناهار ميخوردند گپ و گفت داشتند. آقاي موحدي كرماني پيش نماز بود.
خاطرهاي يا ناگفتهاي از دوراني كه با ايشان در مجمع همكاري ميكرديد داريد؟
در جريان انتخابات 92 يك بار من و آقاي حسين كمالي با ايشان ديداري داشتيم. در جريان اين ديدار ما اصرار داشتيم كه آقاي هاشمي بايد سفرهاي انتخاباتي برود يا لااقل چند استان را به صورت سمبل انتخاب كنند به عنوان مثال به يك استان محروم، سني نشين يا استاني شبيه خراسان سفر كنند. آقاي هاشمي مخالفت كرد كه به هيچ عنوان چنين كاري نميكنم. با لحن تغير آميزي گفتند كه من به مردم بگويم به من راي بدهيد. معتقد بودند مردم من را ميشناسند. البته از غرور نبود معتقد بودند نيازي به پوستر ندارم چرا بايد چنين هزينهاي كرد.
مهمترين دغدغه آقاي هاشمي اين اواخر چه بود؟
يكي از دغدغههاي اصلي ايشان افشاي جريان انحراف بود. بعد از تغيير دولت هم كه يك بار گفتند حالا آدم راحت ميتواند بميرد چون مردم به ميزاني از آگاهي رسيدند كه محال است به جريان انحرافي بازگردند. ميگفتند احساس ميكنم به كمك مردم سنگ بزرگي از جلوي انقلاب برداشتم. اشارهشان به جريان انحرافي بود. ايشان معتقد بود آقاي احمدينژاد نه اينكه كشور را به لبه پرتگاه برده بلكه از پرتگاه به پايين پرتاب كرده است. تعبيرشان اين بود كه مرض هاري به جان جامعه افتاده است. معتقد بودند آنهايي كه احمدينژاد را بر سر كار آوردهاند هنوز هم متوجه نيستند و هنوز هم حمايت ميكنند.
يكي از مهمترين دغدغههاي آقاي هاشمي توسعه اقتصادي بود آيا در سالهاي اخير توسعه سياسي هم مد نظرشان بود؟
بله؛ ايشان معتقد بودند بايد با احزاب آزاد كار را پيش برد. حتي ميگفتند اگر بتوانيم بايد حزب جمهوري اسلامي را احيا كنيم.