همچنان در خوان اول هستيم
شهرام غلامي
اجرا در سيوسومين جشنواره بينالمللي موسيقي فجر براي گروه ما بيشتر با هدف معرفي ساز عود به مردم صورت ميگيرد، چون معتقدم گوش مردم همچنان با اين ساز ناآشنا است. از سوي ديگر قصد داريم اجرايي متفاوت از اين ساز- در مقايسه با آنچه تا امروز در موسيقي سنتي ايران اتفاق افتاده- داشته باشيم.
اينكه چرا گوش مردم همچنان با نواي اين ساز ناآشناست از جنبههاي متفاوتي قابل بررسي است كه در اين چند سطر نميگنجد و شرح آن به فضاي مفصلتر نياز دارد، اما در حد اشارهاي كوتاه ميتوانم به دو نكته حمايتهاي مادي و معنوي دولت اشاره كنم. از اين منظر ما در مقايسه با كشورهاي توسعهيافته اروپايي و حتي كشورهاي توسعه نيافتهاي مثل هندوستان در جايگاه مناسبي قرار نداريم. چون نشانهها و شرايط هنرمندان موسيقيهاي جدي و سنتي در كشورهايي كه اشاره كردم، نشان ميدهد امكاناتي در نظر گرفته شده كه هنرمندان از حمايت -تاكيد دارم مادي و معنوي- برخوردار باشند.
امروزه در جهان بعضي سازها طرفداران محدودي دارند يا شناخت عمومي نسبت به آنها كاهش يافته و نياز است اين سازها با در نظر گرفتن تمهيداتي كه الزاما مالي نيست در معرض ديد مردم قرار بگيرند. موسيقي سنتي در كشور ما نيز از اين شرايط مستثني نيست ولي شاهد هستيم كه نوعي از موسيقي عامهپسند بيكيفيت از امكانات بهتري برخوردار ميشود. در نتيجه تعداد گروههاي متمايل به اين نوع موسيقي افزايش يافته و مردم نيز انتخاب چنداني ندارند. چنين رويكردي لزوم حمايت مسوولان از موسيقي سنتي را بيشتر ميكند و ما از اين منظر در ضعف به سر ميبريم.
ما همواره در ايران از فرهنگ و هنر دم ميزنيم ولي وقتي پاي عمل به ميان ميآيد هدف بيشتر پولسازي است. شما در حركت از يك خيابان به خيابان ديگر دهها بيلبورد تبليغاتي درباره اجراي گروههاي موسيقي عامهپسند ميبينيد ولي كافي است نسبت اين تبليغات را با تبليغات گروهها و اجراهاي سنتي مقايسه كنيم. تاكيدم بر موسيقي عامهپسند بيكيفيت به اين معنا نيست كه در ايران موسيقي عامهپسند باكيفيت وجود ندارد چون بارها با آثار خوب در اين زمينه مواجه بوده و هستيم اما بحث آنجا به وجود ميآيد كه از موسيقي خوب حمايت معنوي نميشود. كارهاي جدي كمتر مورد توجه قرار ميگيرند و برنامهريزي، بيشتر به سوي نوعي از موسيقي تفريحي معطوف شده است. البته كه اين هم ايراد ندارد چون مردم قطعا نيازمند تفريح هستند ولي نبايد تقويت جنبههاي ديگر هنر و موسيقي را فراموش كنيم.
به هر ترتيب حضور در جشنواره بينالمللي موسيقي فجر امكاني براي معرفي ساز «عود» در اختيار ما قرار ميدهد و من چند سالي است شاهد تلاش مسوولان و دستاندركاران برگزاري جشنواره براي بهبود كيفي اين رويداد هستم. دعوت از موسيقيها و هنرمندان خوب خارجي اتفاق مثبتي است كه در اين رويداد شاهد هستيم اما متاسفانه به سالي يكبار خلاصه ميشود و در طول سال جريان خاصي وجود ندارد.
گروه ما براي بعد از جشنواره هم برنامه دارد ولي مشروط بر اينكه حمايتهاي مورد نياز صورت بگيرد چون هزينه سالنها بسيار زياد است. اينجا است كه كشورهاي ديگر سوبسيد فرهنگي در نظر ميگيرند چون بر اين نكته كه بعضي هنرها ضرورت است، اشراف پيدا كردهاند. جريان حمايتي حتي در فضاي رسانهاي كمرنگ است و روزنامهها و خبرگزاريها بسته به جريانهاي موجود عمل ميكنند و امكان مانور كمتري دارند. معتقدم گاهي حتي انتشار يك عكس ميتواند بر ايجاد انگيزه و گرايش در مخاطب تاثيرگذار باشد و ما از اين نظر نيز در مضيقه هستيم.
اگر در زمينه آنچه گفتم- حمايتهاي مادي و معنوي- شاهد برنامهريزي و تمركز بيشتر باشيم خواهيم ديد در ادامه، امكانات و ظرفيتهاي بيشتري فعال ميشود. كافي است گروهها نگران پرداخت شبي 5 ميليون تومان اجاره سالن اجرا نباشند. بعد از رفع چنين نگرانيهايي است كه گروهها و هنرمندان با دست بازتر و خيالي آسودهتر قدم پيش ميگذارند و اتفاقهاي بهتر در زمينه آشنايي مردم با موسيقي باكيفيت به تناوب شكل ميگيرد. در حال حاضر ما در مقام شروع يك حركت هم امكانات در اختيار نداريم و در خوان اول هستيم.