هاشمي به روايت هاشمي (5)
روزنامه اعتماد مصاحبه مركز اسناد انقلاب اسلامي با آيتالله هاشمي را روز نوزدهم دي منتشر كرد كه ادامه آن به صورت روزانه منتشر خواهد شد. روز يكشنبه بخشي از پاسخ آيتالله هاشميرفسنجاني به اين سوال «آيا بحثي، چيزي پيش ايشان مي شد؟» به چاپ رسيد كه امروز ادامه آن را در زير ميخوانيد.
آن وقتي كه مكتب تشيع را خواستيم شروع كنيم، كساني كه مكتب را شروع كردند جزو مريدان امام بودند. آن موقع چند تا بيت بود در زمان آقاي بروجردي كه اينها بيتهاي فرعي بودند. يكي مرحوم حجت بود و يكي مرحوم صدر بود، بيت مرحوم خوانساري بود. اينها بعد از يك مدت كه فوت كردند بيت همين آقاي شريعتمداري جمعيتي داشت و شهريه ميداد و اينها، البته آقاي كبير و آقاي فيض قمي هم اينها بودند در مراحل پايينتري آنها هم بودند، آقاي گلپايگاني بودند بيتشان عايداتي داشت. ما حتي از بيت آقاي بروجردي هم به اينجا بيشتر اهميت ميداديم. مكتب اسلام كه شروع شد در قم اين طوري به نظر ميرسيد كه آقاي شريعتمداري محور مكتب اسلام است؛ همين طور هم بود. يك گروه از تجار تهران از مريدان آقاي شريعتمداري متكفل خرج اينجا بودند. آن هشت نفري هم كه اول از مدرسين حوزه اين مكتب به نام آنها تمام شد آنهاهم ميچرخاندند؛ مقاله مينوشتند، رابطهشان با آقاي شريعتمداري صميمي بود. ما مكتب تشيع را به عنوان يك پايگاه تبليغاتي- به نظر خودمان- آقاي خميني ميخواستيم درست كنيم كه مستقل اينجا بماند. من خودم رفتم پيش امام و از امام مشورت گرفتم. امام خيلي جدي در قضيه با ما برخورد نكردند كه حالا بيايند تشويق زياد و اينها، البته تاييد كردند اين كار را ولي مثل اينكه بيايند كمكي بكنند يا راهنمايي زيادي بكنند، نكردند. مقالات را پرسيدند ايشان، كه كيها براي شما مقاله مينويسند. ما آن ليست مورد نظرمان را گفتيم خدمتشان، ليست مقالاتي را داديم. يك نظرياتي هم دادند راجع به بعضي مسائل منتهي نه آن قدر كه حالا با علاقه زياد، شايد هم ايشان همان ابايي كه داشتند از اينكه كسي فكر كند كه ميخواهند يك مجلهاي يا نشريهاي در اختيار ايشان باشد، شايد اين بود. البته من آن موقع اين را حس نكردم عملا. خب، ما كه من و آقاي باهنر كه آنجا عنصر اصلي- آنجا- بوديم دلمان ميخواست اينجا پايگاهي باشد براي فكر امام؛ ولي به اينجا نرسيد، شكل نگرفت. پس شناخت ما از امام در همين جريانات بود، نسبتا هم كامل بود و هيچ عيبي هم ما براي ايشان در ذهنمان نميآمد. تنها عيبي كه ما پيش خودمان فكر ميكرديم، كه آن هم بعد معلوم شد كه عيب نيست، اينكه ايشان حاضر نبودند به هيچ نحوي مطرح بشوند. ما آن موقع با روحيه نشاط جواني، فكر ميكرديم كه وظيفه است كه آدم بايد مطرح بشود بيايد جلو، بيايد كارهاي مملكت را برسد. ته دلمان راضي نبوديم كه چرا امام اين طور ميكنند. مثلا رساله، مرتب اصرار ميكرديم، ايشان هيچ حاضر نبود. خيلي ما ميگفتيم آخر بقيه آقايان را كه ما قبول نداشتيم خيلي، آقاي بروجردي هم در شرايطي بود كه هر كسي پيشبيني ميكرد كه ايشان ديگر خيلي نخواهند بود. از اين جهت ما دلخور بوديم از امام. ولي آن جهات مثبت ديگري كه به نظر ما همه ميآمد ما را وادار ميكرد كه باز[نامفهوم]... همه ايشان باشد.
يك سوال بطور جدي مطرح است و همه سوال ميكنند. امام چرا در مدتي كه در قم بودند نهضتشان را شروع نكردند در آن شرايطي كه خوب شايد امكانات بيشتري بود. جو بهتر بود. رژيم تثبيت نشده بود قبل 28 مرداد. در اين مدت كه نهضتهايي شروع شد، جريان ملي شدن صنعت نفت شروع شد و فداييان اسلام؛ موقعيتهاي خوبي بود براي اينكه ايشان نهضت را آغاز كند؛ اين مدت شروع نكردند و گذاشتند براي سال 41؟
حالا به آن چيزهاي سياسي كه برسيم يك قدري قضيه روشنتر ميشود. به نظر من آن موقع براي ما اين سوالها هم مطرح بود. ما هم دلمان ميخواست كه كسي مثل امام بيايد مسائل اجتماعي اساسي را مطرح بكند ولي قابل توضيح است اين مساله. خب، رياست آقاي بروجردي خيلي نيرومند بود در حوزه، معلوم بود اگر كسي كاري كه آقاي بروجردي بخواهد در حوزه نشود -و يك كسي- بخواهد بكند، عملي نبود. از آن تاريخي كه آيتا... بروجردي آمدند قم گويا سال24 بود، چه بود ظاهرا 24، من كه 27 آمدم ما آن موقع كه نوق بوديم خبر آمدن آقاي بروجردي را شنيديم. درويشي ميآمد روضه ميخواند او تعريف ميكرد از آقاي بروجردي. قم هم كه آمديم آقاي بروجردي خب، حسابي جا افتاده بود و رييس مطلق بودند آنجا. رييس مطلق كل دنياي شيعه بود ايشان و شرايطي نبود كه اگر كسي ميخواست نهضت سياسي را شروع كند و آقاي بروجردي راضي نبودند، احتمال موفقيت در آن نبود. ما در مورد فداييان اسلام خب، همين را داريم، در مورد آقاي كاشاني هم در قم، نبودند ايشان در قم اين كارها را ميكردند. در قم آيتا... كاشاني خيلي به عنوان حوزهاي موفق نبودند. البته يك عده زيادي از طلبههاي قم با ايشان بودند. آيتا... خوانساري، آقاسيد محمدتقي كه يك مرجعي بودند در قم و شخصيت متنفذي بود، ايشان با آقاي كاشاني هممباحثه بودند در عراق بودند با هم، در جنگ هم شركت كرده بودند و گويا اسير هم شده بودند. اين چيزها را داشتند ايشان، تاييد ميكرد آيتا... كاشاني را. طلبههاي زيادي تاييد ميكردند ولي پيشرفتي نداشت كار ايشان زياد در قم. فداييان اسلام در قم حسابي محبوب بودند، آيتا... بروجردي يك اشارهاي كردند كه مثلا اينجا طلبهها درس ميخوانند. خب، ريختند يك عده از اين لرها ريختند كتك زدند. بعضي اينها را بيرونشان كردند از حوزه. آن وقتي كه اين رژيم هم مخالف بود، طبعا عاقلانه بود كه امام دست نزنند به كار. عملي نبود كار موفق نميشد اين تا آيتا... بروجردي زنده بودند. از بعد از اينكه آيتا... بروجردي فوت كردند خب، ديگر تلاطمي كه در حوزه شروع شد...