نسرين اشرفي
در تاريخ ادبيات ما همواره نويسندگان و مترجمان ادبي جايگاهي رفيع از حيث طبقه اجتماعي داشتند اما ناشران با وجود فراز و نشيبهاي فراوان همواره در پشت صحنه ادبيات بودهاند. نشر «افراز» يكي از موسسات انتشاراتي خصوصي است كه بيش از يك دهه است خود را به عنوان ناشر تخصصي در حوزه ادبيات داستاني به بازار نشر كتاب شناسانده است. چندي پيش فرصتي دست داد تا با اعظم كيانافراز، مدير نشر افراز درباره بازار نشر ادبيات داستاني كشور به گفتوگو بنشينيم. كيان افراز كه فارغالتحصيل ادبيات فارسي از دانشگاه شيراز است، از دغدغهاش در رشد ادبيات داستاني و نمايشي در كشور گفت.
به عنوان يك ناشر، چرا ادبيات داستاني را به عنوان حوزه تخصصي خود انتخاب كرديد؟
البته در نشر افراز روي آثار ادبيات داستاني و نمايشي در كنار هم كار ميكنيم. اما اگر علت اين انتخاب را جويا باشيد، اين امر به تجربيات كاري من در موسسه شهركتاب و همين طور رشته تحصيليام بازميگردد. تاسيس موسسه شهركتاب در اواسط دهه 70 اتفاق بسيار مثبتي در فضاي اجتماعي- فرهنگي ما بود. فضاي نسبتا باز آن دوره نقشي تاثيرگذار در گرايش عمومي به سمت كالاهاي فرهنگي از جمله موسيقي، تئاتر و كتاب بود. در آن زمان بحث كتاب و داستاننويسي هم رونق خوبي پيدا كرد. كلاسهاي داستاننويسي شكل گرفت كه سعي در تربيت و آموزش نسل جوان علاقهمند به اين حوزه داشت اما درست زماني كه نوبت به خروجي اين نسل رسيد مصادف شد با روي كار آمدن دولت نهم و دهم و لطمهاي كه به حوزه فرهنگ و ادبيات زده شد. در آن زمان كه در شهركتاب فعاليت ميكردم متوجه نياز بازار ادبيات داستاني ايران شدم. بازار كتاب كشور در اين حوزه فقدان منابع خوب دارد چه در قالب داستان و مجموعه داستان و چه در حوزه نظريهپردازي ادبيات داستاني. همين احساس نياز باعث شد در سال 80 و پس از گرفتن مجوز نشر تصميم بگيرم كه در اين حوزه كار كنم. البته نبايد از ميزان اثرگذاري اين گونه از ادبيات غافل بود. مخاطب ادبيات داستاني مخاطبي عام است پس مسلما اثرگذاري اين آثار به مراتب بيشتر از انواع ديگر متون است.
ملاك و معيار شما در انتخاب آثار داستاني چيست؟
اعتقاد شخصي من همواره حمايت از نويسندگان تازه كار يا كمتر شناخته شدهتري بوده كه با وجود كار خوبشان هنوز مجالي براي عرضه آن به بازار نيافتند. البته اين رويكرد هم در حوزه ترجمه و هم در حوزه داستانهاي تاليفي در نشر افراز وجود دارد. از همان ابتدا ميدانستيم راه سختي در پيش داريم اما هدف ما معرفي استعدادهاي كشف نشده و همين طور رشد ادبيات داستاني بود. در راستاي همين هدف با كمك گرفتن از كارشناسان ادبي سعي كرديم تنوع نگاه و سبك در آثار را نيز مدنظر قرار دهيم. در سال 1388 نيز ناشر برگزيده گام اول ادبيات داستاني شديم.
گرايش شما بيشتر به سمت ترجمه است يا تاليف؟
اگر از تمايل شخصيام بپرسيد مسلما چاپ داستانهاي تاليفي برايم در اولويت قرار دارد اما به لحاظ حرفهاي موضوع كمي متفاوت است. متاسفانه به دليل عدم استقبال از آثار تاليفي و نبود اعتماد بين افراد دخيل در اين حوزه به نوعي باعث كم شدن انگيزه ناشران در چاپ ادبيات تاليفي ميشود.
نظر شما درباره عدم رشد رمان تاليفي در كشور چيست؟ در وهله اول آيا با اين نظر موافقيد كه ادبيات داستاني ما همواره تحتتاثير ترجمه بوده است؟ اگر پاسختان مثبت است علت اين امر را چه ميدانيد؟
اين سوال را ميتوان از جهات مختلف پاسخ داد. عدم رشد مطلوب ادبيات داستاني تاليفي نتيجه عوامل گوناگوني است كه تا حد امكان در اينجا به طور خلاصه مواردي را بيان ميكنم. در وهله اول بحث معرفي و عرضه ادبيات تاليفي در سطح جهان است. متاسفانه ما نتوانستيم داستانهاي تاليفيمان را به مخاطب جهاني معرفي كنيم. از طرفي نويسنده داستان تاليفي در داخل هم با مشكلات عديدهاي دست به گريبان است. متاسفانه در بحث صدور مجوز، روي ادبيات داستاني تاليفي حساسيتهاي بيشتري وجود دارد، طبيعي است نويسنده در اين شرايط نميتواند قوه خلاقيت خود را براي توليد يك اثر داستاني آزادانه به كار بگيرد. از بحث مجوز كه بگذريم، به ميزان مخاطب آثار ميرسيم. در يك دهه اخير نسلي از نويسندگان جوان وارد اين حوزه شدند كه بايد آثارشان ديده، خوانده و نقد شود. تداوم در داستاننويسي يكي از مهمترين مولفههاي رشد محسوب ميشود. نميتوانيم از نويسندگان جوانمان انتظار داشته باشيم با كار اول يا دوم خود مطرح شوند. شايد تمام اين موارد را بتوان در «حرفهاي نبودن» ادبيات در كشور جستوجو كنيم. نويسندگي در كشور ما شغل محسوب نميشود. نويسندگان ما نميتوانند از اين راه امرار معاش كنند پس چطور ميتوانيم انتظار داشته باشيم با وجود دغدغه گذران زندگي، تمام توان و فكر خود را براي خلق اثري جهاني بگذارند.
بازخورد بازار را در مواجهه با ادبيات داستاني چه در حوزه تاليف و چه در حوزه ترجمه چگونه ارزيابي ميكنيد؟
براي پاسخ به اين سوال به تجربه خودمان در نشر افراز رجوع ميكنم. «مفيد آقا» (مرتضي كربلايي لو)، «صورتكهاي تسليم» (محمد ايوبي) و «ترجيعبندي براي شاعران جوان» (فتحالله بينياز) از نخستين آثاري بودند كه توسط نشر افراز روانه بازار شد. مواجهه بازار با اين آثار بسيار نااميدكننده بود. كتابفروشيهايي كه انتظار ميرفت از ناشران جوان حمايت كنند، هيچ حمايتي از آثار ما نكردند. به دليل نبود مخاطب گسترده مخصوصا در حوزه داستان تاليفي، ناشران تازهكار انتظار ميرود توسط ناشران مطرح كه امكاناتي از قبيل كتابفروشي و شبكه توزيع كتاب دارند، حمايت شوند كه متاسفانه اين اتفاق در كشور ما نميافتد. در اين شرايط طبيعي است كه ناشر هم انگيزهاش را براي چاپ آثار داستاني تاليفي از دست ميدهد.
مشكلات و مخاطرات موجود بر سر راه ناشران ادبيات داستاني را چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اين مشكلات و مخاطرات بسيار زياد است. يكي از مهمترين مشكلات به بحث فروش و درآمد حاصل از نشر اثر است. زمانيكه ناشر ميبيند اثر تاليفي در مقايسه با اثر ترجمه شده هم بهاي كمتري دارد و هم مخاطب عام ندارد از طرفي بيش از آثار ترجمهاي گرفتار مميزي هم ميشود پس ديگر انگيزهاي ندارد كه از آثار تاليفي حمايت كند. از سويي ديگر سيستم پخش ما در توزيع كتاب سيستمي معيوب است و همين امر هم به ناشر زيان ميرساند و هم بعضا موجب دلسردي و سرخوردگي نويسندگان ميشود. تجربه نشر افراز مخصوصا در سالهاي اول تجربه سختي بود. ما با هدف شناساندن استعدادهاي ناشناخته يا كمتر شناخته شده وارد بازار نشر شديم و همواره سعي ميكرديم از نويسندگاني حمايت كنيم كه با وجود ارزش هنري كارشان تا آن زمان مجالي براي عرضه آثار خود نداشتند اما متاسفانه ناشران بزرگ و مطرح كه امكاناتي مثل مركز پخش و كتابفروشي داشتند هيچ حمايتي از ما نكردند. البته اين دشواريها محدود به عدم حمايت بازار نشد در برخي موارد فضاي رواني منفي عليه انتشارات ما به راه انداختند كه حتي نويسندگان ما را عليه ما تحريك ميكردند.
عكسالعمل شما در مواجهه با اين شرايط چه بود؟
در سال 89-88 پروژهاي تعريف كرديم به نام «داستان امروز ايران»، هدفمان اين بود با سختگيري بيشتري آثار را انتخاب كنيم تا به نوعي فضايي را كه عليه انتشارات ما بهراه انداخته بودند، با ارايه آثار قويتر بشكنيم. براي اين كار حتي كارشناس ثابت استخدام كرديم، پس از گذراندن چند مرحله ارزيابي براي چاپ در مجموعه داستان امروز ايران به تاييد نهايي ميرسيد. در ارديبهشت سال 90، 12 جلد داستان امروز ايران منتشر كرديم. اما اتفاق بسيار تلخي براي ما افتاد. در آن سال پس از اتمام كار نمايشگاه كتاب متوجه شديم امتياز نشر افراز لغو شده است. در آن سال چند موسسه انتشاراتي لغو امتياز شدند اما ما هيچگاه اين موضوع را رسانهاي نكرديم و براي نخستينبار است كه درباره اين موضوع صحبت ميكنم.
علت باطل شدن مجوز نشر افراز چه بود؟
در آن دوره گويا مصوبهاي در شوراي عالي انقلاب فرهنگي تصويب شده بود كه بر مبناي آن موسسات انتشاراتي در قبال آثاري كه براي دريافت مجوز به ارشاد ميفرستادند، مسوول بودند و چنانچه اين آثار به هر دليلي مجوز نميگرفتند براي ناشر امتياز منفي محسوب ميشد اتفاقا در آن زمان ما تمام توان خود را براي چاپ داستانهاي تاليفي گذاشته بوديم و به همين دليل گويا امتياز منفي بيشتري براي ما درج شده بود و نهايتا به لغو امتياز نشر افراز منجر شد. اين موضوع چه به لحاظ اقتصادي و چه به لحاظ كاري ضربه بزرگي به ما زد اما هيچگاه از مواضع خود عقب نكشيديم و تلاش كرديم تا پس از حدود يك سال مجددا مجوز فعاليت گرفتيم. البته اين موضوع نشر افراز را نه يكسال بلكه پنج- شش سال عقب انداخت.
در سوالات قبل از دشواري فرآيند دريافت مجوز چاپ مخصوصا درباره آثار داستاني تاليفي گفتيد.
بله. ببينيد ادبيات داستاني، جدا از كاركرد سرگرمكننده، همواره كاركردي اجتماعي- فرهنگي نيز داشته است. رسالت نويسنده پرداختن به مسائل و معضلات اجتماعي، فرهنگي، اخلاقي و بعضا سياسي است اما پرداختن به اين قبيل موضوعات، فرآيند دريافت مجوز را با مشكل مواجه ميكند. البته كنترل و نظارت بر كتاب در دولتهاي مختلف متفاوت بوده است. در دولت نهم و دهم كه همزمان بود با شروع به كار نشر افراز اين شرايط بسيار سختتر بود. اميدوارم اين رويكرد تغيير كند و مراجع دولتي با نگاه اعتماد به نويسنده و ناشر ادبيات داستاني نگاه كنند نه با عينك شك و توهم خيانت و توطئه. متاسفانه در آن دوران گفتماني مشترك و سازنده بين ارشاد و نويسندگان و ناشران وجود نداشت چنانچه اين فضا تغيير كند مطمئنا شاهد شكوفايي بيش از پيش ادبيات داستاني تاليفي خواهيم بود.
نقش برگزاري جوايز ادبي را در رشد ادبيات داستاني چگونه ارزيابي ميكنيد؟
اگر جوايز ادبي به دور از باندبازي و تاثير مافياي نشر برگزار شود، مطمئنا نقش مثبتي در ايجاد انگيزه بين نويسندگان و ناشران ما خواهد داشت. جوايزي مانند مهرگان و واو از جوايزي هستند كه همواره به دور از چنين فضاهايي كار كردهاند و اعتبار خوبي در بين اهالي قلم بهدست آوردند.
دكتراي مطالعات ترجمه، دانشگاه فردوسي مشهد